« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

93/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

قول ششم:

وجوب عبارت است از طلب شدید و تمایز آن با استحباب به شدت و ضعف در حقیقت واحده است.

مرحوم بروجردی این قول را چنین تقریر کرده است:

«بل الحق المؤید بالوجدان و البرهان هو أن تکون الارادة متفاوتة بالشدة و الضعف لصحة اتصاف الارادة بالشدة تارة و بالضعف تارة أخری و عدم کون الارادة الوجوبیة مع الارادة الندبیة فی عرض واحد، فإذا کان مبدء الطلب کذلک فنفس الطلب یکون کذلک بالتبع، أی یکون التفاوت بین الطلب الایجابی و الطلب الندبی بالشدة و الضعف. علی أن الطلب الإنشایی لیس الا مثل البعث الخارجی المباشری فکما أن الطالب فی طلبه الخارجی قد یکون شدید البعث بحیث لا یکاد یحول بینه وبین ما رامه شیء و یجر المبعوث بأیّ نحو کان نحو المطلوب و قد یکون لا بهذا الحد، فکذلک الحال فی الطلب الانشائی فیکـــون الامتیاز بالاشدیة و الاضعفیة.» [1]

ایشان هم چنین می نویسد:

«و قد يتوهم‌ كون‌ امتياز الوجوب و الندب بالشدة و الضعف كالخط الطويل و القصير مثلا.» [2]

ما می گوییم :

با توجه به آنچه مرحوم بروجردی در صدر عبارت دارند، تمایز وجوب و استحباب به شدت و ضعف در ماهیت تصویر شده است. یعنی ماهیت واحدی که شدید یا ضعیف است.

این قول را مرحوم فاضل به مرحوم آخوند نسبت داده است. [3]

در این باره باید توجه داشت که مرحوم آخوند ـ چنانکه خواهیم دید ـ واقعیت استحباب و وجوب را به شدت و ضعف می داند یعنی می فرماید در عالم واقع و در نظر عقل، این دو یک ماهیت هستند که شدت و ضعف یافته است ولی درنظر عرف با یکدیگر بالذات تباین دارند.

تشریح نظر آخوند به این است که:

اگر عرف، ستاره ای که ده دقیقه قبل از مغرب خورشید، طلوع کند را ناهید بنامد و ستاره ای را که ده دقیقه بعد از طلوع خورشید، غروب می کند را زهره بنامد، موضوع له هر یک از این الفاظ بالذات با دیگری متباین است. حال اگر ستاره شناسان ثابت کردند که ستاره ای که قبل از مغرب خورشید طلوع میکند همان ستاره ای است که بعد از طلوع خورشید، غروب میکند، دراین صورت هیچ تغییری در تباین عرفی مفاهیم پدید نمی آید. چراکه مفهوم کلی «ستاره ای که ده دقیقه قبل از مغرب طلوع می کند» با مفهوم کلی «ستاره ای که ده دقیقه بعد از طلوع خورشید، غروب می کند» متباین است، اگرچه حقیقت و مصداق آنها واحد است.

حال: اگر عرف برای مفهومی معین که از نظر او با مفهوم دیگر متباین است، لفظ وجوب را وضع کرد و برای مفهوم دیگر لفظ استحباب را وضع نمود، تباین عرفی این دو مفهوم و موضوع له، با حکم عقل به وحدت حقیقت و ماهیت آن دو موضوع له از بین نمی رود.

باید توجه نمود که ما اینک در صدد شناسایی حقیقت وجوب و تمایز آن با حقیقت استحباب هستیم و لذا تباین عرفی موضوع له ها ضرری به وحدت ماهیت ـ اگر پذیرفته شد ـ نمی زند.

با توجه به آنچه گفتیم، عبارت آخوند را بررسی می کنیم.

مرحوم آخوند می نویسد:

«و من‌ المعلوم‌ أن‌ كل‌ واحد من‌ الأحكام‌ مع الآخر عقلا و عرفا من المباينات و المتضادات غير الوجوب و الاستحباب فإنه و إن كان بينهما التفاوت بالمرتبة و الشدة و الضعف عقلا إلا أنهما متباينان عرفا فلا مجال للاستصحاب إذا شك في تبدل أحدهما بالآخر فإن حكم العرف و نظره يكون متبعا في هذا الباب.» [4]

توضیح :

همه احکام با هم بالذات متباین و متضاد هستند غیر از وجوب و استحباب که عقلا تفاوتشان به شدت و ضعف است اگرچه عرف آنها را متباین می داند.

همین مطلب را مرحوم آخوند در جای دیگر نیز مورد اشاره قرار داده است با این تفاوت که آنجا تفاوت کراهت و حرمت هم به شدت و ضعف دانسته شده است:

«لا يقال‌ الأمر و إن‌ كان‌ كما ذكر إلا أنه حيث كان التفاوت بين الإيجاب و الاستحباب و هكذا بين الكراهة و الحرمة ليس إلا بشدة الطلب بينهما و ضعفه ... فإنه يقال الأمر و إن كان كذلك إلا أن العرف حيث يرى الإيجاب و الاستحباب المتبادلين فردين متباينين لا واحد مختلف الوصف في زمانين‌.»[5]

 

ما می گوییم :

با توجه به اینکه مرحوم آخوند به اتحاد طلب و اراده قائل بودند و می فرمودند طلب حقیقی و اراده حقیقی یک واقعیت و مفهوم هستند و طلب انشایی و اراده انشایی هم یک حقیقت و مفهوم هستند، گفته شده است که وجوب از دید آخوند عبارت است از طلب و اراده انشایی شدید.

اشکال مرحوم نائینی:

«قالوا: انّ‌ الوجوب‌ و الاستحباب‌ حقيقة واحدة مقولة بالتّشكيك، فالوجوب عبارة عن الطّلب الشّديد، و الاستحباب عبارة عن الطّلب الضّعيف هذا.

و لكنّ الإنصاف: انّ هذه الدّعوى كسابقتها واضحة الفساد، لأنّ الطّلب لا يقبل الشّدة و الضّعف، لوضوح انّ طلب ما كان في غاية المحبوبيّة و ما لم يكن كذلك على نهج واحد، و هذا ليس من الأمور الّتي يرجع فيها إلى اللّغة، بل العرف ببابك، فهل ترى من نفسك اختلاف تصدى نفسك و حملتها نحو ما كان في منتهى درجة المصلحة و قوّة الملاك، كتصدي نفسك نحو شرب الماء الّذي به نجاتك، أو نحو ما كان في أوّل درجة المصلحة، كتصدي نفسك لشرب الماء لمحض التّبريد، كلا لا يختلف تصدى النّفس المستتبع لحركة العضلات باختلاف ذلك، بل انّ بعث‌ النّفس للعضلات في كلا المقامين على نسق واحد. نعم ربّما تختلف الإرادة بالشّدة و الضّعف كسائر الكيفيّات النّفسانيّة، إلّا انّ الإرادة ما لم تكن واصلة إلى حدّ الشّوق المؤكّد الّذي لا مرتبة بعده لا تكون مستتبعة لتصدي النّفس. هذا في طلب الفاعل و إرادته، و قس على ذلك طلب الآمر، فانّه لا يختلف بعث الآمر حسب اختلاف ملاكات البعث، بل انّه في كلا المقامين يقول: افعل، و يبعث المأمور نحو المطلوب، و يقول مولويا: اغتسل للجمعة، كما يقول: اغتسل للجنابة.

فدعوى اختلاف الطّلب في الشّدة و الضّعف، و كون ذلك هو المائز بين الوجوب و الاستحباب ممّا لا وجه لها، بل العرف و الوجدان يكذبها و ان قال به بعض الأساطين.» [6]

توضیح :

گفته شده وجوب و استحباب حقیقت واحده هستند و تمایز آنها به شدت و ضعف است.

امّا این قول مثل قول [به ترکیب وجوب از طلب و منع از ترک] باطل است چراکه:

طلب شدید و ضعیف نمی شود چراکه طلب آنچه بیشترین محبوبیت را دارد و طلب آنچه محبوبیت آن چنین نیست، یکسان است.

این وحدت از امور وجودی است و طلب آب در فرض آنکه آب را برای نجاست خود بخواهی با طلب آب در فرض آنکه برای خنک شدن بخواهی، یکسان است و حرکات عضلات هم یکسان است.

و آنچه فرق دارد، اراده حقیقی در دو مورد است.

طلب های فاعل چنین است و طلب های آمر هم چنین است.

ما می گوییم :

در فاعل ـ که خودش کار خودش را می کند ـ اراده واقعیه و حقیقیه وجود دارد (که مرحوم آخوند همان را طلب حقیقی هم می داند) ولی طلب انشایی موجود نیست امّا در آمر، اراده حقیقیه (طلب حقیقیه) وجود دارد و طلب انشایی هم موجود است.

مرحوم آخوند طلب انشایی و اراده حقیقی (طلب حقیقی) را قابل شدت و ضعف می دانست.

مرحوم نائینی در فاعل علاوه بر اراده حقیقی، به چیزی دیگر ـ غیر اراده حقیقی ـ به نام طلب حقیقی قائل است و در آمر هم اراده حقیقی هست و طلب انشایی. (اما طلب حقیقی موجود نیست)

فاعل: حرکت عضلاتآمر: طلب انشاییفاعل: حرکت عضلاتآمر: طلب انشاییاز دیدگاه مرحوم نائینی نه در فاعل و نه در آمر، طلب (چه حقیقی و چه انشایی) قابل شدت و ضعف نیست ولی اراده حقیقیه قابل شدت و ضعف است.

پس طبق نظر مرحوم آخوند:

تصور تصدیق به فائده شوق اراده حقیقیه (طلب حقیقی)

توجه شود که علامت = به معنای استتباع است و نه تقسیم بندی.توجه شود که علامت = به معنای استتباع است و نه تقسیم بندی.

فاعل: طلب حقیقی حرکت عضلات آمر: اراده انشایی طلب انشاییفاعل: طلب حقیقی حرکت عضلات آمر: اراده انشایی طلب انشایی

و طبق نظر مرحوم نائینی:

تصور تصدیق به فائده شوق اراده حقیقیه

 

حال: مرحوم آخوند در طلب انشایی و اراده حقیقی قائل به شدت و ضعف است و مرحوم نائینی در اراده حقیقی قائل به شدت و ضعف هست ولی نه در طلب حقیقی و نه در حرکت عضلات و نه در طلب انشایی قائل به شدت و ضعف نیست.

مرحوم عراقی بر عکس مرحوم نائینی نظر می دهند. ایشان اراده انشایی را قابل شدت و ضعف می داند ولی اراده حقیقیه را قابل شدت و ضعف نمی داند.


[1] . الحجة فی الفقه، ص110.
[2] . نهاية الأصول ؛ ص100.
[3] . اصول فقه شیعه، ج3 ص80.
[4] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص : 139.
[5] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت )؛ ص407.
[6] . فوائد الاصول ؛ ج‌1 ؛ ص135.
logo