93/02/29
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام مرحوم خویی:
«و التحقيق في المقام ان يقال: ان تفسير صيغة الأمر مرة بالطلب و مرة أخرى بالبعث و التحريك و مرة ثالثة بالإرادة لا يرجع بالتحليل العلمي إلى معنى محصل، ضرورة ان هذه مجرد ألفاظ لا تتعدى عن مرحلة التعبير و اللفظ، و ليس لها واقع موضوعي أصلا. و السبب في ذلك ما حققناه في بحث الإنشاء من انه عبارة عن اعتبار الأمر النفسانيّ، و إبرازه في الخارج بمبرز من قول أو فعل أو ما شاكله هذا من ناحية. و من ناحية أخرى انا قد ذكرنا في بحث الوضع ان حقيقته عبارة عن تعهد الواضع و التزامه النفسانيّ بأنه متى ما أراد معنى خاصاً يبرزه بلفظ مخصوص. فالنتيجة على ضوء هاتين الناحيتين هي ضرورة وضع صيغة الأمر أو ما شاكلها للدلالة على إبراز الأمر الاعتباري النفسانيّ في الخارج، لا للطلب و التصدي، و لا للبعث و التحريك، و لا للإرادة.» [1]
توضیح :
1. در تحلیل علمی، اینکه صیغه امر را گاه به طلب تفسیر کرده اند و گاه به بعث و گاه به اراده، به معنای محصل بر نمی گردد. چراکه این ها صرفا لفظ هستند و دارای واقعیتی نیستند.
2. ما در بحث انشاء گفتیم، انشاء عبارت است از اعتبار نفسانی و ابراز آن در خارج بأیّ مبرز کان. [اعتبار عقلایی انشایی و ابراز آن]
3. از طرفی هم گفتیم وضع عبارت است از تعهد واضع به اینکه هر گاه معنایی را خواست ابراز کند با لفظی مخصوص از آن حکایت کند.
4. پس صیغه امر وضع شده است برای آنکه دلالت کند بر ابراز امری اعتباری در عالم خارج ـ و نه برای طلب و نه برای بعث و نه برای اراده ـ .
ما می گوییم :
1. طبق مبنای خود ایشان هم، عبارتشان دارای مسامحه است. چراکه ایشان خود ـ قبل از این نوشته بودند ـ هیچ فرقی بین انشاء و خبر نیست:
«و من هنا قلنا انه لا فرق بينها و بين الجملة الخبرية في الدلالة الوضعيّة و الإبراز الخارجي، فكما انها مبرزة لاعتبار من الاعتبارات كالملكية و الزوجية و نحوهما، فكذلك تلك مبرزة لقصد الحكاية و الأخبار عن الواقع و نفس الأمر.» [2]
حال:
در خبر: واقع داریم و لفظ که حکایت می کند از واقع (واقع را ابراز می کند). در انشاء: اعتبار نفسانی داریم و لفظ از آن حکایت می کند (اعتبار نفسانی را ابراز می کند)
پس صیغه امر ابراز می کند (حکایت می کند) پس وضع شده است برای حکایت کردن و ابراز کردن. پس اینکه بگوییم صیغه امر وضع شده است برای دلالت بر ابراز امر نفسانی عبارت غلطی است.
2. شاهد مطلب آنکه مرحوم خویی خود در پاورقی اجود التقریرات می نویسد:
«الصیغه انّما تستعمل فی ابراز اعتبار کون الماده علی عهده المکلف»[3]
و نمی نویسد:
«إنما تستعمل فی دلالة علی ابراز ...»
مرحوم خویی سپس مبنای خود را چنین توضیح می دهد:
«نعم ان صيغة الأمر مصداق للبعث و التحريك، لا انهما معناها، كما انها مصداق للطلب و التصدي.»[4]
توضیح :
موضوع له صیغه، اعتبار نفسانی است ولی به وسیله این صیغه، طلب و بعث حاصل می شود. [مثل اینکه صیغه امر مصداق تکلم است، مصداق بعث هم هست. در حالیکه موضوع له صیغه، تکلم و بعث نیست.]
ایشان به عنوان جمع بندی کلام خود می نویسد:
«و على ضوء هذا التفسير لا مانع من الالتزام بتعدد المعنى لصيغة الأمر بيان ذلك ان الصيغة على هذا موضوعة للدلالة على إبراز الأمر الاعتباري النفسانيّ في الخارج، و من الطبيعي ان ذلك يختلف باختلاف الموارد و يتعدد بتعدد المعاني، ففي كل مورد تستعمل الصيغة في معنى يختلف عن استعمالها في معنى آخر في المورد الثاني و يغايره.» [5]
توضیح :
1. گفتیم: صیغه وضع شده برای ابراز امر اعتباری.
2. حال وقتی این امر اعتباری مختلف باشد، صیغه امور مختلفی را ابراز کرده است. پس در هر مورد صیغه در معنایی غیر از معنای دیگر استعمال شده است.
3. گاه متکلم قصد کرده است ابراز «اعتبار ماده ـ ضرب ـ بر ذمه مخاطب» را.
4. گاه متکلم قصد کرده است ابراز «تهدید» را.
5. گاه متکلم قصد کرده است ابراز«تمسخر و تعجیز» را.
6. در فرض اول صیغه مصداق طلب و بعث اعتباری است [یعنی: از اعتبار انشایی «اعتبار ماده بر ذمه مخاطب»، وقتی خبر می دهیم، در حقیقت موضوع ساخته ایم، بعث و طلب اعتباری عقلایی حقیقی]
7. و در فرض دوم، صیغه مصداق تهدید می شود و در سوم مصداق تمسخر است.
ایشان سپس ادامه میدهد:
«ثم بعد ان كانت الصيغة تستعمل في معان متعددة كما عرفت، فهل هي موضوعة بإزائها على نحو الاشتراك اللفظي، أو موضوعة لواحد منها و يكون استعمالها في غيره مجازاً و جهان: الظاهر هو الثاني، و ذلك لأن المتبادر من الصيغة عند إطلاقها هو إبراز اعتبار الفعل على ذمة المكلف في الخارج، و اما إرادة إبراز التهديد منها أو السخرية أو الاستهزاء أو نحو ذلك فتحتاج إلى نصب قرينة و بدونها لا دلالة لها على ذلك و من الطبيعي ان ذلك علامة كونها موضوعة بإزاء المعنى الأول، دون غيره من المعاني.» [6]
توضیح :
1. پس صیغه در معانی متعدده ای استعمال شد.
2. آیا همه این استعمالات حقیقی است و یا یکی از آنها حقیقی و بقیه مجازی است؟
3. به نظر می رسد که در یکی از آنها حقیقت و در بقیه مجاز است.
4. چراکه آنچه متبادر از صیغه است ـ جایی که قرینه نباشد ـ آن است که صیغه برای ابراز «اعتبار المادة علی ذمة المکلف» است.