« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

93/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم



المقصد الاول: اوامر

مرحوم آخوند بحث از اوامر را در فصل های متعددی مطرح کرده است که نخستین فصل مربوط به بحث از ماده امر است. بحث از ماده امر هم از جهات متعدده ای قابل بررسی است.

الفصل الاول: ماده امر (ا، م، ر)

     جهت اول: معنای ماده امر

 

مرحوم سید مجاهد در مفاتیح الاصول برای ماده امر معانی متعدده ای را ذکر کرده است:

«اعلم أنّه اختلف الأصوليّون فيما وضع له لفظ الأمر أي أم‌ر على أقوال:

الأول أنّه القول المخصوص الّذي يأتي إشارة إلى تعريفه فيكون غيره مجازا و هو لشيخ الطائفة و العلامة في النهاية و المبادي و التهذيب و السيّد عميد الدّين و الشّهيد الثاني و صاحب غاية البادي و البيضاوي و العبري و الأصفهاني و الحاجبي و العضدي و غيرهم و في شرح المبادي لفخـر الإسلام الجمهور على ذلك و في بعض شروح الزّبدة المحقّقون على ذلك و في منية اللّبيب المحققون على أنّه ليس حقيقة في غير القول و في شرح العضدي الأكثر على أنّه مجاز فيه.

الثاني أنّه القول المخصوص و الفعل فيكون مشتركا لفظيّا بينهما و هو محكي عن السّيّد المرتضى و جماعة من الفقهاء بل عن ابن برهان أنّه قول كافة العلماء،

الثالث أنه القول المخصوص و الصّفة و الشّأن و الشي‌ء و الطّريق و هو للمحقّق في المعارج،

الرابع أنّه القول المخصوص و الفعل و الشي‌ء و الشأن و هو لظاهر المحكي في المنهاج عن البصري،

الخامس أنّه القدر المشترك بين القول المخصوص و الفعل و هو محكي عن الآمدي و أبي الحســين، و قيل القـدر المشتــرك الشـأن أو الموجـود أو الشي‌ء و قيل هو الفعل فإنه أعـم من أن يكون باللسان أو غـيره،

السّادس أنّه القول المخصوص و الأدلّة العقلية على وجوب الأفعال فيكون مشتركا بينهما و هو محكي في النهاية عن البغدادي.»[1]

 

توضیح :

    1. اصولیون در موضوع له ماده «ا م ر» اختلاف کرده اند.

    2. گروه اوّل: موضوع له «ا م ر» قول مخصوصی است که تعریف آن خواهد آمد و لذا بقیه معانی، معانی مجازی است.

    3. گروه دوم: «ا م ر» مشترک لفظی بین قول مخصوص (صیغه افعل) و فعل (امر کردن) است.

    4. گروه سوم: موضوع له ا م ر، قول مخصوص، صفت، شأن شیء وطریق است.

    5. گروه چهارم: موضوع له ا م ر، قول مخصوص، فعل، شیء و شأن است.

    6. گروه پنجم: موضوع له امر قدر مشترک بین قول مخصوص و فعل است.

این گروه خود اختلاف کرده اند. برخی این قدر مشترک را شأن دانسته اند، برخی «موجود» دانسته اند و برخی «شیء» دانسته اند و برخی هم قدر مشترک را فعل دانسته اند و گفته اند فعل اعم است از فعل گفتاری و غیر گفتاری.

    7. گروه ششم: «ا م ر» ، مشترک لفظی است بین قول مخصوص و ادله عقلیه ای که یک کار را واجب می دانند [یعنی ادله عقلیه هم ا م ر هستند].

مرحوم آخوند در این باره ابتدا بحث را از منظر عرف و لغت بررسی کرده و می نویسد:

«الأولى أنه (قد ذكر للفظ الأمر معان متعددة: منها الطلب كما يقال أمره بكذا. و منها الشأن كما يقال شغله أمر كذا. و منها الفعل كما في قوله تعالى و ما أمر فرعون برشيد. و منها الفعل العجيب كما في قوله تعالى فلما جاء أمرنا. و منها الشي‌ء كما تقول رأيت اليوم أمرا عجيبا. و منها الحادثة و منها الغرض كما تقول جاء زيد لأمر كذا). و لا يخفى أن عد بعضها من معانيه من اشتباه المصداق بالمفهوم ضرورة أن الأمر في جاء زيد لأمر ما استعمل في معنى الغرض بل اللام قد دل على الغرض نعم يكون مدخوله مصداقه فافهم و هكذا الحال في قوله تعالى فلما جاء أمرنا يكون مصداقا للتعجب لا مستعملا في مفهومه و كذا في الحادثة و الشأن. و بذلك ظهر (ما في دعوى الفصول من كون لفظ الأمر حقيقة في المعنيين الأولين) و لا يبعد دعوى كونه حقيقة في الطلب في الجملة و الشي‌ء هذا بحسب العرف و اللغة.» [2]

توضیح :

    1. برای امر معانی متعدده ای ذکر شده است.

    2. معنای اول: طلب

    3. معنای دوم: شأن [فلان شأن مرا به خود مشغول کرد = فلان امر مرا به خود مشغول کرد]

    4. معنای سوم: فعل [کار فرعون عاقلانه نبود = «وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشيدٍ»[3] ]

    5. معنای چهارم: فعل عجیب [وقتی فعل عجیب ما پدید آمد، بالای آن را پائین =

«فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا صَالِحًا وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ مِنْ خِزْىِ يَوْمِئذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ(66)[4]

ترجمه:

چون امر ما فرا رسيد، صالح را با كسانى كه به او ايمان آورده بودند به رحمت خويش از خوارى آن روز نجات بخشيديم. زيرا پروردگار تو توانا و پيروزمند است. (66)»]

    6. معنای پنجم: شیء [امروز امر عجیبی دیدم]

    7. معنای ششم: حادثه [امر کربلا بسیار عظیم است]

    8. معنای هفتم: غرض [برای امر دیدن شما آمدم = برای غرض دیدن شما آمدم]

    9. روشن است که برخی از این موارد، معنای «ا م ر» نیستند بلکه مصداق آن هستند.

    10. چراکه در «جاء لأمر کذا»، امر در معنای غرض استعمال نشده است بلکه غرض از لام فهمیده می شود و امر مصداق غرض است.

[یعنی: امر در اینجا به معنای چیز است و جمله چنین معنی می دهد: «برای چیز کذایی آمدم» حال، غرض از «لام» فهمیده می شود، امّا «چیز کذایی» مصداق غرض گوینده است.

به عبارت دیگر: اگر متکلم می گوید «جئتک لزیارتک»، زیارت معنای خود را دارد و غرض از لام فهمیده می شود و در عین حال زیارت مصداق غرض جائی بوده است. پس امر در اینجا مصداق غرض است ولی موضوع له امر، غرض نیست بلکه موضوع له امر، شیء است که زیارت هم مصداق آن است و هم مصداق غرض.]

    11. در «جاء امرنا» هم امر به معنای شیء است؛ ولی این شیء مصداق «عجیب» است و هم چنین است در حادثه و شأن.

    12. و لذا حرف فصـول که امر را به معنای طلب و شــأن می داند باطل است [چراکـه شأن مصداق است].

    13. البته بعید نیست که امر را مشترک لفظی بین طلب [فی الجمله: بدون توجه به اینکه طلب وجوبی است یا مستحبی] و شیء به حساب آوریم.

 


[1] . مفاتيح‌الأصول، ص108.
[2] . كفايةالأصول، صفحه 62.
[3] . هود، 97.
[4] . هود، 66.
logo