« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

92/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم



مرحوم آخوند سپس به اشکالی که صاحب فصول بر خودش وارد کرده، اشاره می کند و آن را رد می نماید:

«لكنه قدس سره تنظر فيما أفاده بقوله (و فيه نظر لأن الذات المأخوذة مقيدة بالوصف قوة أو فعلا إن كانت مقيدة به واقعا صدق الإيجاب بالضرورة و إلا صدق السلب بالضرورة مثلا لا يصدق زيد كاتب بالضرورة لكن يصدق زيد [الكاتب‌] بالقوة أو بالفعل كاتب بالضرورة انتهى).

و لا يذهب عليك أن صدق الإيجاب بالضرورة بشرط كونه مقيدا به واقعا لا يصحح دعوى الانقلاب إلى الضرورية ضرورة صدق الإيجاب بالضرورة بشرط المحمول في كل قضية و لو كانت ممكنة كما لا يكاد يضر بها صدق السلب كذلك بشرط عدم كونه مقيدا به واقعا لضرورة السلب بهذا الشرط و ذلك لوضوح أن المناط في الجهات و مواد القضايا إنما هو بملاحظة أن نسبة هذا المحمول إلى ذلك الموضوع موجهة بأي جهة منها و مع أية منها في نفسها صادقة لا بملاحظة ثبوتها له واقعا أو عدم ثبوتها له كذلك و إلا كانت الجهة منحصرة بالضرورة ضرورة صيرورة الإيجاب أو السلب بلحاظ الثبوت و عدمه واقعا ضروريا و يكون من باب الضرورة بشرط المحمول.

و بالجملة الدعوى هو انقلاب مادة الإمكان بالضرورة فيما ليست مادته واقعا في نفسه و بلا شرط غير الإمكان.» [1]

توضیح:

    1. [صاحب فصول می گفت: «زید زید له الضرب» ضروریه نیست چراکه معلوم نیست قید موجود باشد؛ حال خودشان اشکال می کنند.]

    2. «زید له الضرب» (که محمول است) مقید است به ضرب (چه بالفعل و چه بالقوه یعنی چه زید له الضرب بالفعل باشد و چه زید له الضرب بالقوه)، حال اگر واقعاً ضرب را دارد (مقیده به واقعاً) بالضروره زید زید له الضرب درست است و اگر واقعا ضرب را ندارد بالضروره زید زید له الضرب، درست نیست. (پس اگر فی الواقع زید ضرب را دارد قضیه چنین است: زیدٌ الذی له الضرب واقعا، ضارب بالضروره)

    3. آخوند جواب می دهند: انقلاب قضیه ممکنه به قضیه ضروریه به این معنی که شما گفتید نیست، چراکه ضروریه به شرط محمول در همه قضایا هست (حتی اگر ممکنه باشد) کما اینکه ضرورت سلب در فرض عدم محمول هم ضرری به امکان نمی زند [یعنی در همه قضایا اگر محمول را داخل در موضوع کردید، ضروریه می شوند]

    4. چراکه امکان یا ضرورت، ناشی از ملاحظه نسبت موضوع ـ به تنهایی ـ با محمول است و نه موضوع در حال تقید به محمول با محمول. و الا همه قضایا ضروریه می شوند.

مرحوم آخوند، سپس همین مطلب را پایه ردّیه خود بر اشکال دیگر صاحب فصول می کنند:

«و قد انقدح بذلك عدم نهوض ما أفاده رحمه الله بإبطال الوجه الأول كما زعمه قدس سره فإن لحوق مفهوم الشي‌ء و الذات لمصاديقهما إنما يكون ضروريا مع إطلاقهما لا مطلقا و لو مع التقيد إلا بشرط تقيد المصاديق به أيضا و قد عرفت حال الشرط فافهم.» [2]

توضیح:

    1. [مرحوم صاحب فصول پا را فراتر می گذارد و می فرماید اگر حتی مفهوم شیء هم در مشتق اخذ شده باشد، قضیه ممکنه، ضروریه می شود چراکه: «الانسان شیءٌ له الضرب» هم ضروریه است.]

    2. مرحوم آخوند پاسخ می دهند: «الانسان شیٌ» و «الانسان ذات» ضروریه است. (اگر «شی» و «ذات» مطلق باشند = مع اطلاقهما) نه همیشه. (لا مطلقا = همیشه یعنی چه در صورتی که شیء مطلق باشد و چه در صورتی که مقید با له الضرب باشد.) مگر اینکه ضرورت به شرط محمول در نظر گرفته شود.

    3. [یعنی الانسان شیءٌ ضروریه است ولی الانسان شیء له الضرب، ضروریه نیست و «الانسان الذی له الضرب، شیء له الضرب» هم ضروریه است]

    4. فافهم. [چه فرقی است بین الانسان شیء له الضرب که گفته شد ضروریه نیست و الانسان انسان له الضرب که گفتید ضروریه است.]

مرحوم آخوند سپس خود به اشکال دیگری اشاره می کنند:

«ثم إنه لو جعل التالي في الشرطية الثانية لزوم أخذ النوع في الفصل ضرورة أن مصداق الشي‌ء الذي له النطق هو الإنسان كان أليق بالشرطية الأولى بل كان أولى لفساده مطلقا و لو لم يكن مثل الناطق بفصل حقيقي ضرورة بطلان أخذ الشي‌ء في لازمه و خاصته فتأمل جيدا.» [3]

توضیح:

    1. [میر سید شریف در جایی که «مصداق شیء» در مشتق اخذ شده بود، مشکل را انقلاب قضیه ممکنه به ضروریه می دانستند، ولی بهتر است ایشان اشکال را چنین بر شمارد:]

    2. اگر مصداق شیء در مفهوم مشتق اخذ شود، لازم می آید اخذ نوع در فصل چراکه «الانسان ناطق» اگر به معنای «الانسان شیء له النطق» باشد و مراد از شیء هم مصداق شیء باشد، قضیه چنین می شود: «الانسان ، انسان له النطق».

    3. و این هم با استدلال شق اوّل [دخول عرض عام در فصل در فرض اینکه مفهوم شیء را در مشتق اخذ کنیم] مناسب تر است و هم فسادش کامل تر است چراکه حتی اگر ناطق، فصل حقیقی نباشد، ولی عرضی خاص هست و نمی شود خود شیء (انسان) در لازمه اش [ناطق که لازمه انسان دانسته شد و فصل حقیقی نبود] و عرضی خاص اش اخذ شود.

ما می گوییم:

میر سید شریفمصداق شیء اخذ شودمفهوم شیء اخذ شود6. تبدیل قضیه ممکنه به ضروریه7. صاحب فصول: قضیه «زید زید له الضرب» ضروریه نیست8. آخوند: قضیه مذکور ضروریه است9. صاحب فصول (در ردّ خودش): قضیه مذکور ضروریه است10. آخوند (در رد فصول): آنچه شما می گویید ضروریه بشرط محمول است.11. آخوند (در دفاع از میر سید شریف): اخذ نوع در فصل یا عرض خاص1. اخذ عرض عام در فصل2. صاحب فصول: ناطق فصل منطقی نیست.3. آخوند: فصل منطقی هست ولی فصل حقیقی نیست.4. صاحب فصول (در ردّ خودش): قضیه زید شیء له الضرب، ضروریه است.5. آخوند (در رد فصول): قضیه مذکور ضروریه نیست.میر سید شریفمصداق شیء اخذ شودمفهوم شیء اخذ شود6. تبدیل قضیه ممکنه به ضروریه7. صاحب فصول: قضیه «زید زید له الضرب» ضروریه نیست8. آخوند: قضیه مذکور ضروریه است9. صاحب فصول (در ردّ خودش): قضیه مذکور ضروریه است10. آخوند (در رد فصول): آنچه شما می گویید ضروریه بشرط محمول است.11. آخوند (در دفاع از میر سید شریف): اخذ نوع در فصل یا عرض خاص1. اخذ عرض عام در فصل2. صاحب فصول: ناطق فصل منطقی نیست.3. آخوند: فصل منطقی هست ولی فصل حقیقی نیست.4. صاحب فصول (در ردّ خودش): قضیه زید شیء له الضرب، ضروریه است.5. آخوند (در رد فصول): قضیه مذکور ضروریه نیست.ما حصل بحث چنین بود:

 


[1] . كفايةالأصول، صفحه 53.
[2] . كفايةالأصول، صفحه 54.
[3] . كفايةالأصول، صفحه 54.
logo