92/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
ما می گوییم:
1. با توجه به آنچه آوردیم، تا کنون 6 قول تصویر شده است. 5 قول در کلام امام مطرح بود و قولی مربوط به میرداماد بود که عبارت بود از اینکه مشتق را «ذات + نسبت» بدانیم.
2. مرحوم بجنوردی در منتهی الاصول به 4 قول اشاره می کند که برخی از آنها با این اقوال متفاوت است. ایشان می نویسد:
«ان الاحتمالات في مفهوم المشتق أربعة:
(أحدها) أن يكون مركبا من الذات و مبدأ الاشتقاق و النسبة بينهما، و لكن هذه الأمور تأتي إلى الذهن بصورة وحدانية لأنها بصورتها التفصيلية مفاد الجملة. و (بعبارة أخرى) فرق بين جملة زيد ضارب و كلمة ضارب فتلك الجملة مفادها صورة تفصيلية للذات و الحدث و النسبة التلبسية التي بينهما، و أما كلمة ضارب فهي عين ذلك المعنى. غاية الأمر بصورة إجمالية وحدانية مشتملة على الذات و المبدأ و النسبة بينهما و اشتمالها على هذه الأمور ليس بتحليل من العقل. و هذا هو القول بالتركيب عند غالب من يقول به.
(ثانيها) هو أن مفاد المشتق هو المبدأ المنتسب إلى الذات فنفس الذات خارجة عن مفهوم المشتق و لكنه من لوازم معناه، لأن المبدأ المنتسب إلى الذات ملازم مع الذات. و بناء على هذا يكون معنى المشتق بسيطا بمعنى أنه ليس مركبا من الذات و مبدأ الاشتقاق.
(ثالثها) أن مفاده و معناه هو نفس المبدأ و ليست الذات و النسبة داخلتين في مفهومه أصلا، نعم الفرق بينهما هو أن المبدأ لوحظ بشرط لا، و المشتق لوحظ لا بشرط، و المراد بالمبدإ في هذه العبارة اللفظ الموضوع للمبدإ أي المصدر، ...
(رابعها) هو ان يكون مفاده و معناه هو الذات المتلبس بمبدإ الاشتقاق. و ذلك تارة بنحو يكون التلبس واسطة في الثبوت لانتزاع هذا العنوان من نفس الذات و حكايته عنها. و أخرى بنحو يكون التلبس من قبيل الواسطة في العروض أي يكون المشتق حاكيا عن الذات المتلبسة و عنوانا لها، فان كان من قبيل الثاني أي كان محكي المشتق هو الذات المتلبسة بقيد انها متلبسة، فربما يرجع هذا إلى الوجه الأول فالوجه الرابع حينئذ يكون عبارة عن كون المشتق عبارة عن عنوان نفس الذات و إن كان منشأ انتزاع هذا العنوان هو تلبسها بالمبدإ.»[1] (تا اینجا)
توضیح:
1. احتمال اول: (همان احتمال سوم امام) مشتق مرکب از ذات و مبدء و نسبت است در حالیکه اینها به صورت واحد دیده شده اند. فرق تفصیلی بودن آنها و واحد بودنشان مثل فرق جمله و مشتق است.
2. احتمال دوم: (احتمال چهارم امام): مشتق مبدء منتسب به ذات است ولی ذات داخل در مفهوم نیست. توجه شود که ذات از لوازم معنای مشتق است چراکه «مبدء + نسبت به ذات» با ذات ملازمه دارند ولی نفس ذات داخل در مفهوم نیست. در این فرض مشتق مرکب است ولی نسبت به ذات بسیط است یعنی ذات داخل در مفهوم مشتق نیست.
[این قول مربوط به مرحوم عراقی است. ایشان در نهایة الافکار[2] می نویسد:
«المشتق عبارة عن المبدء و جهة قیامه بالذات التی هی معنی حرفی مع خروج الذات عن مدلوله، فبساطة علی هذا المعنی انّما هی بالاضافه الی الذات و الا ففی الحقیقة یکون ایضاً مرکباً من الأمرین»]
3. احتمال سوم (احتمال دوم امام) است.
4. احتمال چهارم: عبارت است از ذات و نسبت. این احتمال خود به دو احتمال تقسیم می شود.
5. اول (احتمال جدید) که تلبس (نسبت) واسطه در ثبوت است یعنی مشتق نفس ذات است ولی نسبت باعث ثبوت این عنوان برای ذات شده است و دوم که تلبس واسطه در عروض است یعنی مشتق عبارت است از «ذات + نسبت + مبدء».
6. فرض دوّم (از دو فرض احتمال چهارم) به احتمال اوّل بر می گردد و لذا وجه چهارم عبارت است از اینکه بگوییم مشتق عبارت است از نفس ذات (ولی منشا انتزاع، تلبس است).
ما می گوییم:
1. ظاهراً اصطلاح ایشان در واسطه در عروض و واسطه در ثبوت خلاف اصطلاح است. چراکه در واسطه در عروض (مطابق اصطلاح) باعث می شود که بگوییم ذات مجازاً متصف به مشتق شود.
2. تقسیم بندی ها با این حساب چنین می شود.
بساطت محضه = میر سید شریف / محقق دوانیترکیب تفصیلی = قائل نداردبسیط، قابل انحلالترکیب از ذات و مبدء و نسبت = قول مشهورترکیب از مبدء و نسبت = مرحوم عراقیترکیب از ذات و مبدء = مطرح شده در کلام امامنفس ذات = مطرح شده در کلام مرحوم بجنوردیمشتقترکیب از ذات و نسبت = میردامادبساطت محضه = میر سید شریف / محقق دوانیترکیب تفصیلی = قائل نداردبسیط، قابل انحلالترکیب از ذات و مبدء و نسبت = قول مشهورترکیب از مبدء و نسبت = مرحوم عراقیترکیب از ذات و مبدء = مطرح شده در کلام امامنفس ذات = مطرح شده در کلام مرحوم بجنوردیمشتقترکیب از ذات و نسبت = میرداماد
نقد قول بساطت محضه:
چنانچه خواندیم میر سید شریف و تابعین او برای بساطت محضه (غیر قابل انحلال) استدلالی را مطرح کرده بود وی بر آن بود که ذات داخل در مفهوم مشتق نیست چراکه یا قضیه ممکنه تبدیل به ضروریه می شود (اگر مصداق شیء و ذات داخل در مفهوم مشتق باشد) و یا عرض عام داخل در فصل می شود (اگر مفهوم شیء و ذات داخل در مفهوم مشتق باشد). و سپس نتیجه می گرفت پس فرق بین مشتق و مبدء به لا بشرطیت و به شرط لائیت است. در مقام نقد هم استدلال ایشان بر نفی ذات در مشتق مورد توجه قرار می گیرد و هم تفاوتی که مطرح کرده اند.