« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

92/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم



سوم)

«و قد يقرر هذا وجها على حدة و يقال لا ريب في مضادة الصفات المتقابلة المأخوذة من المبادئ المتضادة على ما ارتكز لها من المعاني فلو كان المشتق حقيقة في الأعم لما كان بينها مضادة بل مخالفة لتصادقها فيما انقضى عنه المبدأ و تلبس بالمبدإ الآخر.» [1]

توضیح :

    1. [مرحوم میرزای رشتی] این شاهد را به عنوان دلیل سوم بر شمرده و می فرماید:

    2. قائم و قاعد ـ که از قیام و قعود که با هم متضاد هستند، اخذ شده اند ـ قطعا با یکدیگر تضاد دارند (بنابر معنایی که از آنها در ذهن عرف وجود دارد)

    3. در حالیکه اگر مشتق حقیقت در اعم بود [و می شد به کسی که سابقاً ایستاده بود و الآن نشسته است، گفت: «او قائم است و قاعد است»]، در این صورت بین قائم و قاعد تضاد نبود چراکه با یکدیگر قابل جمع بودند و صرفاً با یکدیگر مخالف بوده و غیر هم بودند.

مرحوم آخوند سپس به اشکالی که بر این دلیل سوم اقامه شده اشاره کرده و از آن جواب می دهند:

«و لا يرد على هذا التقرير ما أورده بعض الأجلة من المعاصرين من عدم التضاد على القول بعدم الاشتراط لما عرفت من ارتكازه بينها كما في مبادئها. إن قلت لعل ارتكازها لأجل الانسباق من الإطلاق لا الاشتراط.

قلت: لا يكاد يكون لذلك لكثرة استعمال المشتق في موارد الانقضاء لو لم يكن بأكثر. إن قلت على هذا يلزم أن يكون في الغالب أو الأغلب مجازا و هذا بعيد ربما لا يلائمه حكمة الوضع.

لا يقال: كيف و قد قيل بأن أكثر المحاورات مجازات فإن ذلك لو سلم فإنما هو لأجل تعدد المعاني المجازية بالنسبة إلى المعنى الحقيقي الواحد نعم ربما يتفق ذلك بالنسبة إلى معنى مجازي لكثرة الحاجة إلى التعبير عنه لكن أين هذا مما إذا كان دائما كذلك فافهم.

قلت مضافا إلى أن مجرد الاستبعاد غير ضائر بالمراد بعد مساعدة الوجوه المتقدمة عليه أن ذلك إنما يلزم لو لم يكن استعماله فيما انقضى بلحاظ حال التلبس مع أنه بمكان من الإمكان فيراد من جاء الضارب أو الشارب و قد انقضى عنه الضرب و الشرب جاء الذي كان ضاربا و شاربا قبل مجيئه حال التلبس بالمبدإ لا حينه بعد الانقضاء كي يكون الاستعمال بلحاظ هذا الحال و جعله معنونا بهذا العنوان فعلا بمجرد تلبسه قبل مجيئه ضرورة أنه لو كان للأعم لصح استعماله بلحاظ كلا الحالين‌»[2]

توضیح :

    1. [مرحوم میرزای رشتی خود بر این دلیل اشکال کرده و می فرماید:]

    2. اگر قائل به وضع برای اعم شویم، دیگر قائل به تضاد نیستیم.

    3. [مرحوم آخوند پاسخ می دهد:] تضاد بین قعود و قیام، ارتکاز و فهم عرف است کما اینکه تضاد بین قائم و قاعد مرتکز عرف است.

    4. إن قلت: ارتکاز تضاد ناشی از وضع [اینکه اشتراط تلبس از ناحیه وضع باشد] نیست بلکه ناشی از انصراف [انسباق من الاطلاق] است [به عبارت دیگر چون کثیراً قائم در متلبس استعمال شده است، منصرف است به متلبس در حالیکه آنچه علامت حقیقت است تبادر من حاق اللفظ است]

    5. قلت: استعمال مشتق ـ مجازاً ـ در ما انقضی عنه المبدء هم زیاد است و لذا تبادر نمی تواند ناشی از انصراف که ناشی از کثرت استعمال است، باشد. بلکه ممکن است بگوییم استعمال در ما انقضی، اکثر از استعمال در متلبس است.

    6. إن قلت: بنابر حرف شما استعمال مجازی (استعمال در ما انقضی عنه) از استعمال حقیقی (استعمال در متلبس) بیشتر است. در حالیکه این بعید است و خلاف حکمت وضع (استعمال در معنای حقیقی) است. کسی نگوید [لا یقال] که استعمال مجازی خلاف حکمت وضع نیست چراکه گفته شده اکثر محاورات یومیه مجازی است. چراکه در جواب می گوییم:

    7. اوّلاً: اکثر محاورات، مجازی نیست [لو سلّم].

ثانیاً: اکثر بودن مجاز در جایی با حکمت وضع سازگار نیست که «یک معنی مجازی» بیشتر از «معنای حقیقی» مورد استعمال واقع شود [مثل ما نحن فیه: ما انقضی بالنسبه به متلبس] ولی اگر صد استعمال ـ مثلاً ـ در صد معنی مختلف مجازی باشد و در 90 استعمال در معنای حقیقی، مخالفتی با حکمت وضع ندارد.

البته ممکن است استعمال در یک معنی مجازی در «یک لفظ» ـ مثلاً رجل شجاع در اسد ـ بیشتر از معنای حقیقی باشد ولی این تنها در یک لفظ قابل قبول است و نه در همه مشتقات و همه الفاظ.

مرحوم آخوند سپس جواب می دهد:

    8. قلت (در جواب به شماره 6):

اولا: اینکه بعید است، دلیل نمی شود که ما دست از وضع برای متلبس برداریم بعد از اینکه تبادر و صحت سلب وضع برای متلبس را ثابت کرد.

ثانیاً: استعمال در ما انقتضی در صورتی استعمال مجازی است که به لحاظ تلبس نباشد. ولی اگر به لحاظ حال تلبس باشد، همان هم حقیقی است [پس اگر زید دیروز شرب کرد و امروز گفتیم: «جائنی الشارب»، اگر مرادمان آن است که: کسی که الآن شارب است آمد، استعمال مذکور مجازی است. ولی اگر مرادمان آن است که: کسی که دیروز شارب بود آمد، استعمال مذکور حقیقی است.

ما می گوییم :

    1. ما حصل فرمایش مرحوم آخوند تمسک به سه دلیل بود.

    2. ایشان استعمال مشتق را در «زید شاربٌ» (در صورتی که فاعل دیروز شرب کرده بود) به دو نحوه قابل تصویر می دانند:

الف) استعمال حقیقی: به اینکه شارب را به معنی «من کان شارباً» بدانیم.

ب) استعمال مجازی: به اینکه شارب را به معنای «کسیکه الآن شارب است» بدانیم.

    3. اگر کسی بگوید: ظاهر در کلام آن است که زمان داخلی مشتق در جملات اسمیه، زمان حال است و در جملات فعلیه، مطابق با زمان جمله است. و لذا در جمله مذکور اصالة الظهور می گوید زمان تلبس زید به شرب، زمان حال است. و در جمله «جائنی الشارب أمس» (در حالیکه زید چند روز قبل شرب کرده است) ظهور در آن است که زید را همان دیروز شارب بدانیم.

    4. در دفاع از مرحوم آخوند گفته شده است: اصالة الظهور در تشخیص مراد حجت است و لذا در جایی که می دانیم حقیقة زید چند روز قبل شرب کرده است، در حقیقت مراد معلوم است و امر دائر مدار آن است که زمان داخلی مشتق را حال بگیریم و استعمال مجازی باشد یا زمان داخلی مشتق را ماضی بدانیم و استعمال حقیقی باشد و اصالة الظهور در چنین جایی حکم ندارد. [تقریرات سیدنا الاستاذ محقق داماد]

 


[1] . كفايةالأصول ص45.
[2] . كفايةالأصول، صفحه 47.
logo