« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

92/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم



دلیل هفتم) دلیل مرحوم اصفهانی:

مرحوم اصفهانی پس از اینکه می فرماید استعمال عبارت است از «ایجاد معنی به وسیله لفظ در عالم خارج» و اضافه می کند که «وجود لفظ، بالذات وجود لفظ است و بالجعل و التنزیل وجود معنی است» و می نویسد:

«و حيث أنّ الموجود الخارجي بالذّات واحد، فلا مجال لأن يقال بأنّ وجود اللفظ وجود لهذا بالمعنى خارجاً وجود آخر لمعنى آخر، حيث لا وجود آخر كي ينسب إلى الاخر بالتنزيل، و ليس الاستعمال إلاّ إيجاد المعنى بنحو وجوده اللفظي خارجاً، و قد عرفت أنّ الإيجاد و الوجود متّحدان بالذّات، و حيث انّ الوجود واحد، فكذا الإيجاد، و بالجملة الاستقلال في الإيجاد التنزيلي كما هو معنى الاستعمال الّذي هو محلّ الكلام يقتضى الاستقلال في الوجود التنزيلي و ليس الوجود التنزيلي إلاّ وجود اللفظ حقيقة فالتفرّد بالوجود التنزيلي و الاختصاص به تقتضي التفرّد بالوجود الحقيقي، و إلاّ لكان وجوداً تنزيليّاً لها معاً لا لكل منفرداً فتدبّره جيداً. و منه تعرف أنّ الاستعمال لو فرض محالاً تحققه بلا لحاظ لكان محالا، و أنّه لا يدور الامتناع و الجواز مدار امتناع تقوّم الواحد بلحاظين و عدمه‌.»[1]

توضیح :

    1. وجود لفظ (وجود خارجی بالذات) واحد است.

    2. و وجود واحد نمی تواند وجود تنزیلی برای این معنی باشد. و در عین حال وجود تنزیلی برای معنی دیگر است. (لفظ دیگری نیست ـ لا وجود آخر ـ که وجود تنزیلی معنی دوم شود.)

    3. پس وجود لفظ واحد است و ایجاد لفظ هم واحد است و وجود تنزیلی لفظ هم واحد است: پس استعمال که ایجاد معنی به وسیله لفظ است واحد است و تنها یک معنی را ایجاد می کند.

    4. پس لفظ که ایجاد تنزیلی است چون واحد است. یک وجود تنزیلی را پدید می آورد و بس.

    5. و اگر لفظ بخواهد وجود تنزیلی دو معنی با هم باشد، در این صورت هر معنی علی نحو الانفراد اراده نشده است بلکه دو معنی با هم (یعنی در حالیکه با هم موضوع هستند ونه به تنهایی) اراده شده اند.

    6. پس معلوم شد که حتی اگر در استعمال، اصلاً لازم نباشد که لفظ لحاظ شود (تا اشکال جمع بین لحاظین پدید آید) باز هم استعمال در اکثر از معنی واحد، ممکن نبود.

ما می گوییم :

    1. ایشان می گوید:

الف) «در استعمال وجود بالذات لفظ عین وجود تنزیلی معنی است»

ب) «استعمال ایجاد کردن لفظ و ایجاد کردن معنی است»

ج) «وجود لفظ عین وجود معنی وعین ایجاد کردن معنی است»

د) «وجود لفظ واحد است، پس وجود معنی واحد است»

ه) «استعمال لفظ واحد یعنی وجود لفظ واحد؛ یعنی ایجاد کردن لفظ واحد؛ یعنی ایجاد کردن معنی واحد»

پس: «استعمال واحد نمی تواند معنی متعدد را ایجاد کند»

    2. سخن ایشان به نظر کامل نیست و همه اشکال در بند «د» است. به این بیان که درباره اینکه «چرا یک وجود بالذات، وجود تنزیلی دو معنی نباشد» هیچ دلیلی بر این امر اقامه نشده است و صرفاً می گویند در این صورت معنای لفظ به صورت ترکیبی پدید می آید. (یعنی معنی عین، ذهب + فضه می شود، حکم روی مجموع آنها می رود و نه اینکه دو معنی داشته باشیم که عبارت باشد از هر یک از ذهب و فضه).

    3. و حتی در وجود غیر تنزیلی هم یک وجود خارجی می تواند وجود بالذات برای مفاهیم و معانی متعدد باشد مثلاً: وجود زید، هم وجود برای انسان است و هم برای ایرانی، هم برای بلند قد و هم برای سفید چهره و ... .

    4. ضمن اینکه استعمال، عبارت از ایجاد معنی به لفظ نیست.


[1] . نهايةالدراية، ج1، صفحه 104.
logo