« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

92/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

هشت) مبنای مختار در تصویر جامع:

الف) لغت صلوة، قبل از اسلام هم رایج بوده است، پس موضوع له آن امروزی نیست (مطابق با مبنای آخوند و امام خمینی).

ب) واضع لغت صلوة، مفهومی را تصور کرده است که مصادیق آن دارای هیأت عبادت هستند یعنی هیأتی که در نظر عرف عبادت تلقی می شود (پس از این جهت به شرط شیء است) اگرچه این هیأت عبادیة به صورت لا بشرط اخذ شده است. (یعنی هر یک از هیأت های عبادیه که ماده لازم را داشته باشند، صلوة هستند) به عبارت دیگر: «عبادت» امری است عقلایی که در آن عبد به تقدیس معبود می پردازد. در میان عقلا، این امر، دارای هیأت هایی است. صلوة برای همین هیأت وضع شده است. ولی این هیأت، به عرض عریض موضوع له است یعنی هر هیأتی که هیأت عبادت باشد موضوع له است.

ج) مصادیق آن مفهوم، دارای ماده ای نیز می باشند، ماده ای که «ذکر و تسبیح معبود» است. صلوة نسبت به این ماده به شرط شیء است.

د) امّا در زمینه شرائط: آن دسته از شرائطی که شرط تحقق هیأت عبادیه هستند (مثل استقبال مقام معبود و یا موالات و یا طهارت) و یا شرط تحقق ذکر هستند (مثل تلفظ صحیح) به عرض عریض داخل در مسمّی می شوند ولی شرائطی که شرط صحت آن می باشند (مثل عربی بودن ذکر) داخل در مسمّی نمی باشند.

هـ) پس موضوع صلوة عبارت است از مفهومی که مصادیق آن مرکب هستند از هیأت عبادیه و ماده ای که ذکر معبود است. و این در همه آئین ها و ادیان جاری است.

و) این موضوع له، مفهوم است و لذا بسیط است و رابطه اش با مصادیق کلی و جزئی است.

ز) تعریف ما از این مفهوم، تعریف به رسم است.

ح) این تعریف، جامعی را ارائه می دهد که هم بر نمازهای صحیح و هم بر نمازهای فاسد صدق می کند.

ط) تعریف مذکور، محتاج استفاده از اثر یا عرض در بازشناسی موضوع له نیست.

ی) با این بیان صلوة غرقی مجازاً صلوة است. چراکه هیأت عرفیه عبادت را ندارد.

ک) امّا صلوة اخرس: اگرچه ذکر لفظی ندارد ولی دارای تسبیح و ذکر قلبی است و لذا هم هیأت و هم ماده را دارا می باشد و لذا حقیقة صلوة است.

ل) تفاوت این قول با قول مرحوم حائری و مرحوم بروجردی آن است که ایشان نفس خضوع و تعظیم را صلوة می دانند در حالیکه در این مبنا، هیأت عبادیه (هیأت خضوع) + ذکر و تسبیح، صلوة است.

م) امّا «طواف» که هیأت عبادیه عرب بوده است چون ذکر خاصی در آن لحاظ نشده است، صلوة نیست.

جمع بندی نهایی مقدمه 10: (تصویر جامع)

    1. با توجه به آنچه آوردیم، از میان 13 مبنای مطرح شده (5 مبنا در جامع صحیحی و 8 مبنا در جامع اعمی)، 4 مبنا را می توان ثبوتاً پذیرفت. مبنای آخوند، مبنای محقق اصفهانی (که البته این دو مبنی قابل انطباق بر هم بودند) و مبنای امام خمینی (با تصحیحی که در آن ارائه کردیم) و مبنای مختار. در این میان مبنای امام و مبنای مختار جامع اعمی را تصویر می کند و مبنای دیگری جامع صحیح را.

    2. در پایان بحث حقیقت شرعیه گفتیم که وضع از امور اعتباری است ولذا وابسته به نحوه اعتبار معتبر است و به همین جهت گفتیم که نمی توان ضابطه ای کلی در مورد همه لغات ارائه داد. همین بحث در این جا هم مطرح است. یعنی قاعده ای نداریم که بگوییم همه الفاظ عبادات دارای وضع واحدی هستند. بلکه امکان دارد در هر یک از آنها به یکی از مبانی پذیرفته شده، ملتزم شد. پس اینکه مبنای ما در لفظ صلوة هشتمین مبنای اعمی ها بود، باعث نمی شود که در بقیه الفاظ ـ اعم از شرعی و غیر شرعی مثل ماشین ـ هم همین را بگوییم. بلکه در هر مورد باید بحث را مستقل بررسی کرد.

بل: برخی از این مبانی که رد شده اند، در مورد وضع صلوة، مورد قبول نیستند، بلکه چه بسا برخی از آنها در مورد سایر الفاظ عبادات قابل قبول باشد.

    3. مرحوم فاضل لنکرانی در بحث از صحیح و اعم می نویسند:

«علاوه گفتیم: ما چرا تصویر جامع بکنیم؟ مگر ما واضعیم که نیاز به تصویر جامع داشته باشیم، تصویر جامع را واضع و نام گذارنده باید داشته باشد. ما هم از راه تباد کشف می کنیم که چنین جامعی بوده، اما ما هم باید بفهمیم که آن جامع چه بوده، هیچ ضرورتی اقتضای این معنا را نمی کند، لذا این بحث که دیگر اعمی می تواند تصویر جامع بکند؟ یا نمی تواند تصویر جامع بکند؟ چون هیچ ثمره ای بر هیچ یک از دو طرف مسأله ترتب پیدا نمی کند.»[1]

ما می گوییم:

این سخن کامل نیست چراکه اگر کسی مثل مرحوم آخوند معتقد شد که جامعی برای اعمی ها قابل تصویر نیست، در حقیقت می گوید تصویر جامع برای اعمی ها، محال است. و لذا حتی اگر هم دلیلی به نفع اعمی ها یافت شود، در این صورت دلیلی است بر خلاف صریح عقل و لذا باید آن را توجیه کرد.

 


[1] . سیری کامل در اصول فقه، ج1 ص201.
logo