« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارم) در میان فقها نیز بعضاً به حقیقت یابی لغوی ها اشاره شده است. مثلاً:

    1. ایضاح الفوائد، ج3 ص 77:

«أقول: الإفضاء صیرورة مسلک البول و مسلک الحیض و هو مدخل الذکر واحدا و هذا هو الصحیح، و قال بعضهم مسلک الحیض والغائط واحداً و هو بعید لبعد ما بین المسلکین و هذه المسألة لیست من هذا العلم بل (إما) من علم التشریح إن نظر إلی المعنی (و إما) من علم اللغة إن نظر إلی وضع اللغوی فالفقیه یتسلمه تسلیماً ثم یرتب علیه الحکم.»

    2. ایضاح الفوائد، ج3 ص 176:

«قال قدس الله سره: و أمّا القرن (إلی قوله) و إلا فلا. أقول: الغالب فی عبارة الفقها فتح الراء و فی لسان أهل اللغة بسکونها إذا عرفت ذلک (فنقول) القول الأول للشیخ فی المبسوط و الثانی حکاه فی المبسوط قولاً لبعضهم (و أقول) إنّه إن اعتبر الوضع اللفظی فهو مسألة من علم اللغة و إن اعتبرت الحقیقة فهی مسألة من علم التشریح و الفقیه یتسلمها.»

پنجم) نکته غیر قابل پذیرش آن است که بگوئیم «ما می توانیم معنای حقیقی را دریابیم ولی لغوی نمی تواند»، آیا این در اوج استعجاب نمی باشد؟

و یا بگوییم این آدمی ـ که اگر بتوان به معنای حقیقی دست یافت، قطعاً او می تواند ـ کتاب لغت نوشته ولی در صدد این کار نبوده است. آیا کسی که در صدد نگارش «معانی لغات» است، در صدد یافتن معانی مجازی است؟

جمع بندی:

لغوی، کارشناس شناخت حقیقت است و قولش هم ـ اگر متهم نباشد و اگر معارض با قول لغوی دیگری نباشد و اگر قرائنی دالّ بر اشتباهش در دست نباشد ـ اطمینان آور است، مخصوصاً اگر به قول لغوی های دیگر ضمیمه شود و این عقلایی ترین راه برای شناخت معانی حقیقی است.

چنانکه مرحوم سید مرتضی می نویسد:

«و أقوی ما یعرف به کون اللفظ حقیقة هو نصّ اهل اللغة و توقیفهم [بیان کردن] علی ذلک أو یکون معلوماً من حالهم ضرورةً»[1]

ما می گوییم :

در این عبارت به هر دو مقام که در بحث جاری به آن اشاره کردیم، عنایت شده است و هم نصّ اهل لغت و هم «علم من حالهم» مطرح گردیده است.

پنجم) پنجمین راه برای شناخت معانی حقیقی: «استعمال بلا قرینه»

قبل از طرح بحث لازم است اشاره کنیم که این اصل، همانند بسیاری از اصول دیگر، اصول لفظی هستند (مثل اصالة الظهور) به خلاف اصول عملیه که مربوط به مقام عمل هستند.

تفاوت این دو دسته از اصول، در آن است که:

اصول عملیه صرفاً راه گشا هستند. یعنی در عین حال که شما شک دارید، در مقام عمل به این اصول عمل می کنید. البته این اصول رافع شک شما هم نخواهد بود و چنین ادعایی هم ندارد . (و اگر هم ظن آور باشد، به اعتبار ظن آوری حجت نشده است).

امّا اصول لفظیه، واقع نما هستند. یعنی فرض آن است که این اصول رافع شک هستند و ظن آور می باشند. البته حجیت ظن حاصل از آنها توسط عرف عقلا ثابت است. و لذا اصول لفظیه، اماره هستند و به همین دلیل مثبتات آنها حجت است. (مثلاً ظهور باعث ظن به مراد می شود و به این می گوییم أصالة الظهور، یا مثلاً اطلاق باعث می شود ظن به مراد پیدا کنیم و به این می گوییم أصالة الاطلاق.)

حال أصالة الاستعمال ـ که آن را از علائم ظنّیة شناخت حقیقت دانسته اند و برخی از آن با عنوان أصالة الحقیقة یاد کرده اند و ما آن را استعمال بلا قرینه دانستیم. ـ به این معنی است که: استعمال علامت حقیقت است یعنی استعمال باعث می شود که ظن به حقیقت بودن معنی پیدا کنیم و به این می گوییم اصالة الاستعمال یا اصالة الحقیقة)

سابقاً گفتیم که از دیدگاه بزرگانی از قبیل مرحوم آخوند، مرحوم امام، أصالة الحقیقة تنها در تشخیص مراد جاری می شود و نه در تشخیص حقیقت و مجاز. امّا در نقطه مقابل مرحوم سید مرتضی ـ علی ما نقل ـ اصالة الحقیقة را در شناخت حقیقت و مجاز هم جاری می دانست.

 


[1] . الذریعه ص13.
logo