91/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
ب) عدم صحت سلب:
قبل از شروع بحث لازم است به نکته ای اشاره کنیم:
1. در هر قضیه مثل قضیه «زیدٌ قائمٌ»، چند مرحله قابل تصویر است.
2. ابتدا باید لفظ زید، معنای زید، لفظ قائم و معنای قائم را به صورت مستقل و مجزّا از هم تصور کنیم.
3. سپس در حقیقت دو قضیه تشکیل می دهیم: قضیه ذهنیه که در آن معنای قائم را بر معنای زید حمل می کنیم و قضیه لفظیه که در آن لفظ قائم را بر لفظ زید حمل می کنیم. در این مرحله نسبت بین زید و قائم ایجاد می شود(حکم به اتحاد موضوع و محمول).
4. پس از این مرحله، ما این نسبت را تصدیق می کنیم (اذعان به نسبت) یعنی حکم می کنیم به صحت حمل، (حکم می کنیم به اینکه حکم اولیه صحیح است).
5. صدق و کذب (مطابقت با واقع)صدق و کذب (مطابقت با واقع)و در مرحله آخر: یا این نسبت مطابق با واقع است یا مطابق با واقع نیست (صدق و کذب).
اذعان به نسبت= حکم به صحت حملاذعان به نسبت= حکم به صحت حملتصور موضوع و محمولتصور موضوع و محمولحمل = ایجاد نسبتحمل = ایجاد نسبت
6. آنچه در این مقام مراد است مرحله سوم یعنی حکم به صحّت حمل است که گاه از آن با عنوان «صحت حمل» یاد می شود.
7. حال آیا مرحله دوّم (اصل حمل) می تواند علامت حقیقت باشد؟
به نظر می رسد نمی توان به هیچ عنوان علامیت «اصل حمل» را به عنوان علامت حقیقت پذیرفت. چرا که «انسان بقر» حمل است (قبل از اتصاف به صحت و عدم صحت) و به هیچ عنوان علامت حقیقت هم نیست. (بخلاف عقیده مرحوم اصفهانی که خواهیم آورد.[1] )
***
از زمره علائم حقیقت، عدم صحت سلب (صحت حمل) دانسته شده است. مرحوم آخوند می نویسد:
«ثم إن عدم صحة سلب اللفظ بمعناه المعلوم المرتكز في الذهن إجمالا كذلك عن معنى تكون علامة كونه حقيقة فيه كما أن صحة سلبه عنه علامة كونه مجازا في الجملة.»[2]
توضیح:
1. اینکه نتوانیم لفظ را با همان معنای اجمالی که از آن در ذهن مرتکز است، از معنی سلب کنیم، علامت حقیقت است.
2. اینکه بتوانیم چنین بکنیم، علامت مجاز است.
3. [إن قلت: حمل و سلب بین معنای محمول و معنای موضوع است و نه بین لفظ و معنی؛ در نتیجه وقتی می گوییم: «الحیوان المفترس أسد»، حتماً حمل بین معنای اسد و معنای موضوع صورت می پذیرد و از طرفی می دانیم که درک معنای موضوع و محمول، مقدم بر حمل است. حال باید قبلاً معنای اسد را بدانیم و بعد حمل کنیم و بعد نتیجه بگیریم که معنای اسد چیست و این دور است.
4. قلت: علم سابق، علم اجمالی است و علم لاحق، علم تفصیلی. به همان بیانی که در بحث تبادر گذشت.]
ما می گوییم :
1. در مقابل مرحوم آخوند، بزرگانی از قبیل امام خمینی این علامت را نپذیرفته اند.
2. برای تحلیل بهتر بحث، لازم است به تشریح انواع حمل بپردازیم:
مرحوم مطهری در شرح منظومه می نویسد:
«حمل بر دو قسم است: حمل اوّلى ذاتى و حمل شايع صناعى. حمل به طور كلّى عبارت است از حكم به اتّحاد موضوع و محمول، [یعنی همان حکم اوّلیه] و به عبارت ديگر: حمل محمولى بر موضوعى به معنى اين است كه محمول بر موضوع صدق مىكند. اكنون مىگوييم كه صدق محمول بر موضوع و اتّحاد برقرار شده به وسيله حكم ميان موضوع و محمول به دو نحو ممكن است بوده باشد: يكى به اين نحو كه محمول در مرتبه ذات و ماهيّت موضوع، قطع نظر از مرحله وجود، بر موضوع صدق كند و رابطه برقرار شده يك رابطه ذاتى باشد؛ يعنى آن چيزى كه موضوع واقع شده است ذات ماهيت است به اعتبار اينكه يك ذاتى است نه به اعتبار حكايت از مصاديق. مطلق تعريفات حقيقى كه در علوم واقع مىشود از قبيل حمل اوّلى ذاتى است.
ديگر اينكه محمول بر موضوع در مرحله وجود صدق كند، خواه وجود خارجى و خواه وجود ذهنى. در اين گونه قضايا آن چيزى كه موضوع واقع شده است ماهيّت است به اعتبار حكايت از مصاديق خارجى يا ذهنى، و در واقع، مصاديق موضوعند نه ذات ماهيّت بما هى هى؛ مثل اينكه مىگوييم: «انسان نويسنده است». مسائلى كه در علوم مورد بحث واقع مىشود از نوع دوم است همچنانكه تعاريف از نوع اوّل است.
مثلًا اگر بخواهيم مثلّث را موضوع قرار داده و محمولى بر آن بار كنيم، يك وقت هست كه ماهيّت و مفهوم مثلّث را مىخواهيم تعريف كنيم، مىگوييم: «مثلّث شكلى است كه بر آن، سه ضلع احاطه كرده باشد». در اينجا ماهيّت مثلّث را تعريف كرده و توضيح دادهايم و گفتهايم حقيقت اين ماهيّت عبارت است از اين؛ و يك وقت هست مثلّث را موضوع قرار داده و به جاى اينكه به ماهيّت و مفهوم مثلّث بماهى نظر بيفكنيم ماهيّت را وسيله براى مطالعه افراد قرار داده مىگوييم: «مثلّث مجموع زاويههايش برابر با دو قائمه است». در اينجا موضوع، مثلّث است و محمول، تساوى مجموع زوايا با دو قائمه. موضوع و محمول در اينجا نيز متّحدند ولى نه در مرتبه ذات بلكه در مرتبه وجود.
در مثال اوّل مىخواهيم بگوييم مفهوم و معنى مثلّث اين است، و در مثال دوم مىخواهيم بگوييم خاصيّت و اثر وجودى مثلث چنين است. در مثال اوّل مىخواهيم بگوييم تصوّر ما از مثلّث مساوى است با تصوّر شكلى كه بر آن، سه ضلع احاطه كرده است با اين تفاوت كه محمول، تصوّر تفصيلى موضوع است و موضوع، تصوّر اجمالى محمول؛ ولى در مثال دوم تصوّر ما از «مثلّث» با تصوّر ما از «تساوى مجموع زوايا با دو قائمه» مساوى نيست بلكه دو تصوّر و دو مفهوم جداگانه مىباشند.»[3]
اتحاد در ماهیت: مثلث شکلی است که بر سه ضلع احاطه دارد.اتحاد در ماهیت: مثلث شکلی است که بر سه ضلع احاطه دارد.توضیح:
اتحاد در وجود ذهنی: مثلث زوایایش 180 درجه است
(یعنی مصادیق ذهنی مثلث، چنین صفتی دارند)اتحاد در وجود ذهنی: مثلث زوایایش 180 درجه است
(یعنی مصادیق ذهنی مثلث، چنین صفتی دارند)حمل = اتحاد موضوع و محمولحمل = اتحاد موضوع و محمولاتحاد در وجود:اتحاد در وجود:
اتحاد در وجود خارجی (یعنی مصادیق خارجی مثلث، چنین صفتی دارند.)اتحاد در وجود خارجی (یعنی مصادیق خارجی مثلث، چنین صفتی دارند.)