« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امام بر مرحوم بروجردی اشکال می کنند:

«[في العلائم التي يمتاز بها المعنى الحقيقي من غيره:] و ليس الكلام مقصوراً على تشخيص المعنى الحقيقي من المجازي في موارد الاستعمال إذا علم مراد المتكلّم و شكّ فيهما حتّى يقال: إنّ اللفظ في المجاز - بناءً على ما سلف - مستعمل في معناه الحقيقيّ، فالسامع إذا استقرّ ذهنه على المعنى المراد، و لم يتجاوز منه إلى غيره، حكم بأنّه حقيقة، و إن تجاوز إلى غيره حكم بأنّ ذلك الغير مجاز كما قيل«»، بل من تلك العلامات أو غالبها عرفنا المعنى الحقيقي و لو لم يكن استعمال و لم نكن بصدد تشخيص استعمال اللفظ في المعنى الحقيقي أو المجازي، فلو شككنا في كون لفظ «الماء» موضوعاً لهذا الجسم السيّال المعهود، يكون التبادر طريقاً لإثباته استعمل أولا، بل ربّما يكون الاستعمال مردّداً بين الحقيقة و الغلط لا المجاز.»[1]

توضیح:

    1. کلام در علائمی نیست که صرفاً حقیقت و مجاز را در مقام استعمال شناسایی می کنند (در جایی که مراد متکلم را می دانیم ولی نمی دانیم این معنی مراد حقیقی است یا مجازی)

    2. البته اگر در این جایگاه بودیم، می شد گفت که مراد متکلم، زید است و بررسی می کنیم که آیا از معنای موضوع له (حیوان مفترس) عبور می کنیم به سمت معنایی دیگر (رجل شجاع) یا نه؟

    3. بلکه این علائم، علامت هستند حتی در جایی که استعمال نباشد (و چه بسا لفظی استعمال شود و مراد معلوم باشد ولی امر دائر مدار غلط و حقیقت باشد)

ما می گوییم :

    1. کلام امام از جهتی صحیح است که این علائم، علامت هستند، حتی اگر مراد متکلم را ندانیم.

    2. اما در کلام مرحوم بروجردی، علم به مراد متکلم مطرح نیست بلکه اگر لفظی را شنیدیم، معنایی از آن به ذهن می آید (بدون اینکه بدانیم مراد گوینده چیست) حال بررسی می کنیم که آیا این معنی اوّلاً به ذهن آمده است یا به واسطه ادعاء فردیت و عینیت.

    3. اینکه امام می فرمایند اگر استعمال هم نباشد، معنای حقیقی لفظ قابل شناسایی است، صحیح است ولی در کلام ایشان بین استعمال در جمله و استعمال متفرد تمایز گذارده نشده است به این معنی که همین که می فرمایند «وقتی در معنای لفظ آب شک کردیم ...» در حقیقت لفظ را در ذهن حاضر کرده ایم و آن را متفرداً استعمال نموده ایم. و اساساً استعمال، چیزی جز این نیست. البته می توان جایی را تصور کرد که لفظ به کار برده شود و معنایی از آن متبادر شود در عین حال استعمال نباشد مثل اینکه لفظی را از وزش باد بشنویم.

    4. سابقاً گفتیم حقیقت و مجاز، صفات لفظ هستند من حیث هو مستعمل. پس باید توجه کرد تبادر معنای حقیقی را معلوم می کند در عین حال وقتی این لفظ در آن معنی حقیقت است که استعمال شود.

 

الف) تبادر

یک) مرحوم آخوند(ره) می نویسد:

«لا يخفى أن تبادر المعنى من اللفظ، و انسباقه إلى الذهن من نفسه - و بلا قرينة - علامة كونه حقيقة فيه، بداهة أنه لو لا وضعه له، لما تبادر.»[2]

توضیح:

    1. تبادر معنی از لفظ (یعنی انسباق معنی از لفظ به ذهن) در حالی که هیچ قرینه ای در کار نیست، علامت آن است که لفظ در آن معنی حقیقت است.

    2. چراکه اگر وضع نبود، چگونه این معنی از لفظ متبادر می شد.

دو) مرحوم خوئی(ره) در المحاضرات می نویسد:

«و من الواضح أنّ مثل هذا التبادر معلول للوضع لا محالة و كاشف عنه كشفاً إنياً، و الوجه في ذلك هو أنّ دلالة اللفظ لا تخلو إمّا أن تكون ذاتية، أو تكون جعلية؟ و على الثاني إمّا أن تكون الدلالة مع القرينة، أو بدونها؟.

أمّا الأولى فقد عرفت بطلانها على ما حققناه في مسألة الوضع. و أمّا الثانية فهي خارجة عن مفروض كلامنا في المقام فيتعين الثالثة فيدلّ التبادر على الوضع.

و بتعبير آخر أنّ مطلق تبادر المعنى من إطلاق اللفظ و فهمه منه ليس علامة لإثبات الحقيقة، بل العلامة حصة خاصة منه و هي فهم المعنى من اللفظ نفسه بلا معونة خارجية، و هي كاشفة عن الوضع لا محالة، كما يكشف المعلول عن علّته‌.»[3] ،[4]

توضیح:

    1. چنین تبادری به کشف انّی (کشف معلول از علت) کاشف از وضع است.

    2. دلالت لفظ بر معنی یا ناشی از علقه ذاتیه است (که باطل است) و یا دلالت جعلی.

    3. و در حقیقت دلالت جعلی یا ناشی از وضع است یا قرینه.

    4. و چون مفروض عدم وجود قرینه است، پس ناشی از وضع است.

    5. پس هر تبادری علامت حقیقت نیست بلکه تبادری که از نفس لفظ باشد و نه به کمک قرینه خارجیه.

 

ما می گوییم :

    1. در این باره گفتنی است که چنانکه مکرراً آورده ایم، علقه حاصله بین لفظ و معنی یا ذاتی است، یا وضعی و یا در اثر کثرت استعمال. و لذا حقیقت اعم است از استعمال لفظ در موضوع له و در فی معنی الموضوع له.

امام خمینی این مطلب را چنین فرموده اند:

«ثمّ إنّ هذه العلائم ليست علائم للوضع لما قدّمنا من أنّ الرابطة الحاصلة بين اللفظ و المعنى بكثرة الاستعمال حتّى صار حقيقة فيه ليست وضعاً، فتلك العلائم للربط الخاصّ بينهما أعمّ من كونه حاصلاً بالوضع أو بكثرة الاستعمال.»[5]

توضیح:

    1. علاقه حاصله بین لفظ و معنی گاه از وضع است و گاه از کثرت استعمال.

    2. پس علامت حقیقت برای شناخت علقه حاصله از وضع یا کثرت استعمال.

    2. پس اگر کسی وضع وضع تعیّنی را قبول داشت، کلام خویی صحیح است و اگر قبول نداشت، کلام امام صحیح است.

    3. در کلام مرحوم خوئی باید نکته ای را مورد توجه قرار داد: اینکه تبادر معلول وضع است [= طریق انّی] سخن کاملی نیست چرا که در برهان انّی علم به معلول باعث می شود علم به علت پیدا کنیم. حال تبادر معلول علم به وضع است و نه معلول وضع.

سه) مرحوم امام سپس تبادر را چنین تقریر می کنند:

«في التبادر:

ليس المراد منه ما [يفهم‌] من لفظه أي سبق المعنى بالنسبة إلى معنىٍ آخر في الذهن أو سرعة حصوله فيه، بل المراد منه هو حصول المعنى من اللفظ في الذهن و ظهور اللفظ بنفسه فيه من غير قرينة، و هو من علائم الربط المعهود.»[6]

توضیح:

    1. [معنای لفظی تبادر، انسباق است و در این معنی به نوعی باید دو شیء باشند که یکی از آنها بر دیگری پیشی بگیرد.]

    2. مراد چنین معنایی نیست بلکه مراد آن است که یک معنی از لفظ به ذهن خطور کند و بدون قرینه در ذهن ظاهر شود.

    3. تبادر علامت علقه بین لفظ و معنای موضوع له یا فی معنی الموضوع له است.

سیدنا الأستاد بر امام اشکال کرده اند:

اولاً: در کلام ایشان انسباق به معنای «سرعت ظهور» معنی شده است در حالیکه از حیث لغت در انسباق، نوعی سبقت نهفته است و طبیعی است که در اصطلاح نوعی پای بندی به معنای لغوی موجود است.

ثانیاً: ما در جایی سراغ شناخت معنای حقیقی می رویم که معنای مجازی هم به ذهن می آید و إلا اگر فقط یک معنی به ذهن بیاید، شک در حقیقت و مجاز نیست تا به سراغ تبادر برویم.

ما می گوییم :

    1. حتی اگر یک معنی هم به ذهن بیاید باز احتمال اینکه همان معنی مجاز مشهور باشد، وجود دارد.

    2. لکن انسباق به معنای پیشی گرفتن یک معنی بر معنای دیگر است و این اعم است از اینکه معانی دیگر بیایند یا اصلاً معنای دیگر نیاید.

 


[1] مناهج الوصول، ج1 ص124.
[2] کفایة الأصول، ص17.
[3] . محاضرات‌في‌الأصول، ج1، صفحه 114.
[4] این مطلب در هدایة المسترشدین ج1 ص226 به طور کامل آمده است.
[5] . مناهج‌الوصول، ج1، صفحه 125.
[6] . همان.
logo