91/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از تحلیل این مطلب، عبارت امام خمینی را در دفاع از مرحوم اصفهانی می خوانیم. ایشان می نویسند:
«التحقيق في المجاز: و الحقّ الحقيق بالتصديق هو ما اختاره بعض أجلّة العصر رحمه اللّه في وقايته و تبعه غيره: أنّ اللفظَ في مطلق المجاز - مرسلاً كان أو استعارة أو مجازاً في الحذف، مفرداً كان أو مركّباً - و كذا في الكناية، مستعملٌ فيما وضع له لا غير، لكن يكون جدّه على خلاف استعماله، و إنّما يكون تطبيق المعنى الموضوع له على ما أراده جدّاً بادّعاء كونه مصداقَه كما في الكليّات و عينَه كما في الأعلام الشخصيّة.» [1]
توضیح :
1. لفظ در همه انواع مجاز و هم چنین در کنایه، در موضوع له استعمال شده است؛ لکن به اینکه اراده جدی متکلم غیر از اراده استعمالی اوست.
2. البته تطبیق معنای موضوع له بر مراد جدی، در کلیات به این است که ادّعای فردیت شده است و در اعلام شخصیه به این است که ادّعای عینیت شده است.
3. مرحوم امام این قول را به مرحوم اصفهانی نسبت می دهند و ظاهراً مراد ایشان از «تبعه غیره»، مرحوم بروجردی است. لکن درباره نظریه مرحوم بروجردی در آینده سخن خواهیم گفت.
حضرت امام بین مذهب سکّاکی و مذهب مرحوم اصفهانی فرق می گذارند و ادّعای مورد نظر سکّاکی را غیر از ادّعایی که لا جرم در مبنای اصفهانی مطرح است، معرفی می کنند. ایشان می نویسند:
«فقوله: ما هذا بَشَراً إنْ هذا إلاّ مَلَكٌ كَريم استعمل «المَلَك» في الماهيّة المعهودة من الروحانيّين، و إنّما حملها عليه بادّعاء كونه من مصاديقها، فالادّعاء على مذهب السكّاكي وقع قبل الإطلاق، فأُطلق اللفظ على المصداق الادّعائي، دون هذا فإنّ الادّعاء بناءً عليه وقع بعد الاستعمال و حين إجراء الطبيعة الموضوع لها اللفظ على المصداق الادّعائي، و في قوله: «رأيت حاتماً» أُريد ب «حاتم» هو الشخص المعروف و ادُّعي أنّ فلاناً هو هو، فالادّعاء لتصحيح إجراء المعنى على المعنى، فحسن الكلام في باب المجازات إنّما هو بتبادل المعاني و التلاعب بها، لا بعارية الألفاظ و تبادلها، و الشاهد على صحّة هذا المذهب هو الطبع السليم و الذوق المستقيم.»[2]
توضیح :
1. در آیه شریفه، لفظ «مَلَک» در معنای «فرشته» استعمال شده است.
2. اما اینکه آن را بر «انسان» حمل کنیم (تطبیق دهیم) به سبب آن است که ادّعا می کنیم آن انسان (یوسف (ع)) از مصادیق فرشته است.
3. فرق قول سکّاکی با قول مرحوم اصفهانی آن است که: در مذهب سکّاکی قبل از استعمال، «ادّعا» می کنیم؛ در حالیکه در این مبنا، (اگر ادّعا را بپذیریم) بعد از استعمال، ادّعا حاصل می شود. «بعد از استعمال» یعنی وقتی که
می خواهیم لفظی که برای طبیعت فرشته وضع شده است را بر «یوسف» (مصداق ادّعایی) حمل کنیم. (در اراده جدی)
4. و در مثال «زیدٌ حاتم» لفظ در همان حاتم طایی، استعمال می شود و بعد از استعمال ادّعا می کنیم که زید، همان حاتم است (ادّعای عینیّت)؛ چراکه می خواهیم جمله مذکوره را صادق قرار دهیم. (در اراده جدی)
5. و این زیبایی مجاز را باعث می شود و نه استعمال در غیر موضوع له.
ما می گوییم :
1. با تفسیری که امام از کلام مرحوم اصفهانی دارند معلوم می شود که «اصل وجود ادّعا» در کلام اصفهانی مسلم است. اما این ادّعا «پس از استعمال» و در مرحله «اراده جدی» است.
2. جدای از فرق مهم و اساسی که بین نظریه اصفهانی و نظریه سکاکی موجود است، ـ که یکی مجاز را استعمال در موضوع له و دیگری در غیر موضوع له می داند ـ جای این سؤال باقی است که اگر تقریر مشهور (مثلا مرحوم مطهری) را از کلام سکاکی، لحاظ کردیم، آیا باز هم بین این دو نظریه اختلاف است؟ و آیا فرق اساسی بین مبنای سکّاکی و مبنای مرحوم اصفهانی ایجاد می کند؟ به نظر می رسد «قبل بودن» یا «بعد بودنِ» ادّعا تأثیری مهم بین دو نظریه ایجاد می کند. چراکه در صورتی که به قول سکّاکی پای بند باشیم، ما ابتداء زید را اسد فرض کرده و بعد می گوییم اسد را دیده ایم؛ ولی طبق این قول ما اصلا می گوییم «اسد واقعی» (و نه ادّعایی) را دیده ایم. ولی در مرحله بعد وقتی متکلم می خواهد مراد جدّی ما را دریابد، به وسیله قرینه او را از مراد جدّی خود آگاه می سازیم و می گوییم ما زید را ادّعاءً از افراد ماهیت اسد می دانیم (و یا زید را ادّعاءً همان حاتم طایی می دانیم)