91/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال سوم : مرحوم اصفهانی می فرماید: « عند تعلق الاشارة به خارجاً او ذهناً» یعنی می فرماید «هذا» در مفرد مذکر، استعمال می شود وقتی که همراه با «اشاره خارجیه» (حرکت دست) یا اشاره ذهنیه باشد. حال «اشاره ذهنیه» یعنی چه؟
ما گاه مشارٌ الیه «خارجی» داریم (زید) و گاه مشارٌ الیه «ذهنی» داریم (مفهوم انسان) و در عین حال یک اشاره خارجیه داریم (بالا آوردن دست) و یک اشاره لفظیه (هذا). ولی اشاره ذهنیه نداریم. و اگر جایی اصطلاح اشاره ذهنیه، به کار برده می شود، مراد «اشاره لفظیه به مشارٌ الیه ذهنی» است.
و در اینجا هم قطعاً مراد مرحوم اصفهانی، این اصطلاح نیست چراکه می گوید «هذا» به شرطی «اشاره لفظی» است که همراه با «اشاره خارجی» یا «اشاره ذهنی» باشد (و نه مشارٌ الیه ذهنی)
حال : شاید با توجه به همین اشکال مرحوم خویی، «اشاره ذهنی» را از تعریف مرحوم اصفهانی حذف کرده و به مبنای دیگری قائل شده است.
مبنای مرحوم خویی :
«فالصحيح في المقام ان يقال: ان أسماء الإشارة، و الضمائر و نحوهما وضعت للدلالة على قصد تفهيم معانيها خارجاً، عند الإشارة و التخاطب لا مطلقاً، فلا يمكن إبراز تفهيم تلك المعاني بدون الاقتران بالإشارة و التخاطب، فكل متكلم تعهد في نفسه بأنه متى ما قصد تفهيم معانيها أن يتكلم بها مقترنة بهذين الأمرين، فكلمة (هذا) أو (ذاك) لا تدل على معناها و هو المفرد المذكر إلا بمعونة الإشارة الخارجية، كالإشارة باليد كما هي الغالب أو بالرأس أو بالعين، و ضمير الخطاب لا يبرز معناه إلا مقترناً بالخطاب الخارجي.
و من هنا لا يفهم شيء من كلمة هذا - مثلا - عند إطلاقها مجردة عن اية إشارة خارجية، و على ذلك جرت سيرة أهل المحاورة في مقام التفهيم و التفهم، و صريح الوجدان و مراجعة سائر اللغات أقوى شاهد على ما ذكرناه.»[1]
توضیح :
1. اسماء اشاره وضع شده است برای اینکه دلالت کند بر «قصد تفهیم معانی ای که در خارج است، وقتی که به آنها اشاره خارجیه می کند».
2. پس هر متکلم متعهد است که وقتی قصد کرد معنای «هذا» را تفهیم کند، به «هذا» تکلم کند در حالیکه اشاره خارجیه را همراه «استعمال هذا» داشته باشد.
3. و لذا اگر اشاره خارجیه نباشد، «هذا» معنی ندارد.