« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

91/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم



نکته اول:

توجه کنیم در نگاه امام، قضیه ملفوظه و قضیه معقوله و خارج همه جا با هم تطابق دارند و هر چه در عالم خارج است در قضیه ملفوظه و معقوله نیز هست و چیزی هم زائد بر خارج در این قضایا نیست. ایشان با توجه به همین امر در قضایای حملیه بسیطه و قضایای حملیه به حمل اولی و قضایای حملیه به حمل شایع در مصادیق ذاتی، می فرمودند در خارج «نسبت» نیست و در قضیه لفظیه هم نیست ولی در قضایای حملیه به حمل شایع در مصادیق عرضی، چنانکه خواهیم دید ایشان قبول دارند در عالم خارج بین «زید» و «ابیض» نسبت، هست. و لذا ممکن است جای این سؤال باشد که چرا می فرمایند در قضایا (که مرکب از مفاهیم است و در آنها مفاهیم مشتق به کار می رود) نسبت وجود ندارد.

در دفاع از ایشان می گوییم ایشان قبول دارند در این قضایا هم نسبت هست ولی این نسبت در درون مفهوم «أبیض» است (اگر مشتق بسیط است، این نسبت در اعتبار لا بشرطیت است و اگر مشتق مرکب است، این نسبت در «ذات، ثبت له القیام» است.)

نکته دوم :

به نظر می رسد این مطلب که از کتاب «مناهج الوصول» آن را ملاحظه کردیم، با آنچه ایشان در کتاب «انوار الهدایة» نوشته اند، متفاوت است و ظاهراً برای ایشان تبدّل نظر حاصل شده است.

حضرت امام در «انوار الهدایة» می نویسد:

«فإذن القضايا التي لها اعتبار عند العقل و العقلاء ستّة:

الاولى: القضيّة الموجبة بنحو الهليّة المركّبة، كقولنا: «زيد قائم» و لا إشكال في أنّها تنحلّ إلى: موضوع، و محمول، و نسبة و لكلّ منها محكيّ‌

فالموضوع يحكي عن زيد الخارجيّ، و المحمول عن القيام، و النسبة عن حصوله له. و أمّا تحقيق أنّ الكون الرابط متحقّق في الخارج، أو لا، و على فرض تحقّقه فبأيّ نحو، فأمر صعب خارج عن مقصدنا، و مذكور في محلّه و على أيّ حال للقضيّة حكاية و كشف عن أمر خارجيّ، موضوعاً، و محمولًا، و نسبة أو كوناً رابطاً.» [1]

 

توضیح :

    1. قضایایی که نزد عقل و عقلاء اعتبار دارند، 6 دسته اند:

    2. یک : «موجبه هلیه مرکبه» (زیدٌ قائم)، این قضایا منحل می شوند به موضوع و محمول و نسبت و هر کدام هم در عالم خارج ما به ازاء دارند.

    3. اینکه وجود رابط چه هویتی دارد و آیا هست یا نیست، از بحث خارج است.

*

اما نوع دوم از قضایا :

«و منها: هيئة القضيّة الخبريّة التي تتخلّلها الأداة مثل «زيد في الدار» و «عمرو على السطح» و «الجسم له البياض»، و هذه القضايا ليست حمليّة لكن تؤول إليها، فأنّ قوله: «زيد في الدار» يؤول إلى زيد حاصل أو كائن أو مستقرّ فيها و لهذا يقال عنها: الحمليّة، فهذه القضايا تحكي عن النسبة بين الجواهر و الأعراض و الموضوع و المحمول، فقوله: «زيد له البياض» تحكي اللام عن نحو إضافة بين البياض و زيد، و الهيئة تدلّ على تحقّق هذه الإضافة دلالة تصديقيّة، و لهذا ترى أنّ في القضيّة السالبة المحصّلة مثل «زيد ليس له البياض» تدلّ اللام على الإضافة، و حرف السلب على سلب تحقّقها، فورود حرف السلب عليها يدلّ على أنّها لنفس الإضافة، لكن لا بمعنى كونها ماهيّة كليّة، بل بمعنى نفس الإضافة الجزئيّة بين الشيئين، فحرف السلب يرد على الكون الرابط، فإذا سلبه صارت الإضافة مسلوبة بالتبع، فأداة الإضافة و النسبة تدلّ على معانيها في القضايا السالبة و الموجبة على السواء، لكن القضايا الموجبة تدلّ على تحقّقها دلالة تصديقيّة، و السالبة على سلبه كذلك، و في كلتيهما تكون الدلالة التصديقيّة لهيئة الجمل الخبريّة.»[2]

توضیح :

    1. قضایای خبریه ای که در آنها حروف و ادات است (قضایای مؤوله) مثل «عمرو علی السطح»، قضایای حملیه نیستند. بلکه تأویل می روند به حملیه. (زیدٌ فی الدار = زیدٌ کائن فی الدار)

    2. این قضایا حکایت می کنند از نسبتی که بین جوهر و عرض موجود است و یا بین موضوع و محمول (اگر موضوع و محمول از قبیل جوهر و عرض نباشند = زید له الامکان) به این صورت که:

    3. در «زیدٌ له البیاض» لام حکایت می کند از یک نوع اضافه بین زید و بیاض و هیأت جمله خبریه حکایت می کند به دلالت تصدیقیه از تحقق این اضافه.

    4. و لذا در جملات سالبه، (زید لیس له القیام) لام دلالت بر اضافه می کند و حرف سلب دلالت بر سلب این اضافه می کند. (پس لام بر نفس اضافه دلالت دارد).

    5. حرف لام دلالت بر ماهیت نسبت نمی کند بلکه بر وجود اضافه بین زید و دار دلالت دارد.

*

بررسی فرمایش امام درباره قضایای مؤولة:

    1. از مجموع آنچه مقررین امام نوشته اند می توان چنین برداشت کرد، ایشان در این دسته از قضایا «کائن» را ملحوظ نمی دانند بلکه می فرمایند این قضایا می تواند به قضایای حملیه تأویل شود.

تهذیب الأصول می نویسد:

«و هی لیست حملیات حقیقیة و لذلک تتأول بکائنٍ أو حاصل»[3]

 

تنقیح الأصول می نویسد:

«زیدٌ فی الدار و نحوه فهو من القضایا الحملیة المؤولة بتقدیر «کائن» و نحوه من الأفعال العموم کما ذکره النحویون و إلّا فهی لا تشتمل فی الظاهر علی الحمل»[4]

پس می توان گفت: اگر امام می پذیرفتند که «زید فی الدار» حقیقةً همان «زیدٌ کائن فی الدار» است، درباره قضایای مؤولة هم همان مطلبی را می فرمودند که درباره قضایای غیر مؤولة فرموده بودند.

    2. در قبال قضایای مؤولة، در عالم خارج چند جزء وجود دارد؟

ظاهر عبارت مناهج آن بود که ایشان می فرمایند در خارج 4 جزء وجود دارد: «زید»، «دار»، «اضافه بین زید و دار» و «تحقق این اضافه».

همین مطلب به صراحت در تنقیح الأصول مورد اشاره قرار گرفته است:

«و فیها فی الخارج أربعة اشیاء أحدها ذات زید الثانی دار الثالث الربط بینهما الرابع تحقق ذلک الأمر»[5]

این در حالی است که جواهر الأصول به صراحت می نویسد که در این قضایا 3 جزء وجود دارد:

«کـ «زیدٌ علی السطح» فمشتملة علی النسبة لأنّه کما یکون لکلّ من زید و السطح وجود فی الخارج، فکذلک لکونه و حصوله علی السطح نحو وجود و تحقق فی الخارج و کذا فی قولنا «زیدٌ له البیاض» یکون فی الواقع ثلاثة اشیاء: «زید» و «البیاض» و «ثبوت البیاض لزید».»[6]

 


[1] . انوار الهدایة : ج2 ص101 و 102 و در پاورقی هم به همین مطلب اشاره دارند:«قد عدلنا عمّا هاهنا من اشتمال جميع لقضايا على النسبة، و فصّلنا بين القضايا، و حقّقنا حلها بما لا مزيد عليه في بحث أوضاع الحروف، و في العامّ و الخاصّ، فراجع [منه عفي عنه‌]».
[2] . مناهج الوصول : ج1 ص89.
[3] . تهذیب الأصول ؛ ج1 ص35.
[4] . تنقیح الأصول؛ ج1 ص54.
[5] . تنقیح الأصول؛ ج1 ص54.
[6] . جواهر الأصول؛ ج1 ص54.
logo