91/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
الف – 4) آیت الله فیاض و آیت الله وحید
آیت الله فیاض می نویسد:
«الصحیح هو أن الجمل الخبریة التامة موضوعة بإزاء النسب الواقعیة الذهنیة التی هی نسب بالحمل الشائع، و لها تمام خصائصها الذاتیة فی موطنها، و هی الالتصاق و الارتباط الحقیقی بین مفهومین موجودین فیه، لأنّ النسبة فی کل موطن متقوّمة ذاتاً و حقیقة بشخص وجود طرفیها فیه ذهناً کان أم خارجاً، فإن کانت فی الذهن فخصائصها مناسبة للموجودات الذهنیة، و إن کانت فی الخارج فخصائصها مناسبة للموجودات الخارجیة.» [1]
توضیح :
1. جمله های خبری وضع شده اند برای «نسبت های ذهنی».
2. نسبت های ذهنی که موضوع له جمله می باشند، آن نسبت هایی هستند که به «حمل شایع»، نسبت می باشند ـ و نه مفهوم نسبت ـ و تمام ویژگی های نسبت را دارد یعنی حقیقةً بین مفاهیم ارتباط می دهد.
3. پس جمله خبریه بر «نسبت ذهنی» بین مفهوم های ذهنی دلالت می کند. چراکه:
4. نسبت در هر جایی که پدید آید، به طرفین نسبت قائم است؛ وقتی لفظ «زید» و لفظ «قائم» حکایت از مفهوم زید و مفهوم قائم می کند، جمله خبری هم حکایت از نسبت بین آن دو مفهوم می کند.
ما می گوییم :
1. این قول در اینکه مدلول جمله های خبری را «ثبوت نسبت» و «لا ثبوت نسبت» می داند، همانند مشهور است. ولی در اینکه مشهور ـ ظاهراً ـ مرادشان نسبت های «خارجی» است و ایشان، مرادش نسبت های «ذهنی» است، با مشهور تفاوت دارد.
2. البته باید توجه داشت که ظاهراً ایشان می خواهد بگوید که مشهور هم مرادشان، «ثبوت نسبت ذهنیه» است.
3. این مطلب که ـ که مراد مشهور، نسبت های ذهنیه است ـ در تقریرات آیت الله وحید نیز آمده است:
«فما نسبت الی المشهور فی المقام، مسامحة، بل الالفاظ موضوعة للصور الذهنیة؛ سواء الجمل و المفردات؛ و اما متن الخارج الذی هو ظرف الثبوت و الوجود، فلم یوضع له اللفظ و لا قائل بذلک»[2]
4. مهمترین نقدی که بر کلام آقای فیاض وارد است، آن است که لفظ «قائم» (و دیگر مفردات) برای مفهوم ذهنی «قائم» وضع نشده اند بلکه برای طبیعی معنی وضع شده اند. اگر این طبیعی در ذهن بود، نسبتی که همراه آن است در ذهن است و اگر این طبیعی در خارج بود، نسبتی که به همراه آن است، هم در خارج است.
5. اختلاف اصلی بین این دو بزرگوار آن است که علیرغم اینکه هر دو قبول دارند که جمله های خبری برای نسبت ذهنی وضع شده اند، اما این که چگونه مفهوم ذهنی با عالم خارج در ارتباط است؟ در پاسخ به این سؤال این دو بزرگوار از هم جدا می شوند.
الف. شیخنا الاستاذ :
«و تحقیق رأی المشهور هنا هو: إنه عندنا حکایتان، إحداهما: الحکایة الذاتیة، و الاخری هی الحکایة الجعلیة، فالحکایة الذاتیة تکون فی حکایة الصور الذهنیة عمّا هو فی الخارج.
و بالجملة، فحکایة الصور الذهنیة عمّا فی الخارج حکایة ذاتیة، ثم لمّا نقول: «زیدٌ فی الدار»، یکون فی الذهن نفس ما فی الخارج ... موضوعة لنقل هذا الذی فی ذهن المتکلّم إلی ذهن المخاطب، و هذا هو التفهیم و التفاهم بواسطة الالفاظ، الذی هو الحکمة فی الوضع.» [3]
توضیح :
1. در هر لفظ دو حکایت است: یکی حکایت «جعلی» و یکی حکایت «ذاتی»
2. حکایت ذاتی یعنی «حکایت صورت ذهنیه از نفس الامر» و حکایت جعلی یعنی «حکایت لفظ از صورت ذهنیه».
3. پس در جمله «زیدٌ قائمٌ» :
• لفظ زید بر «صورت ذهنیه زید» دلالت می کند [و صورت ذهنیه زید از وجود خارجی زید حکایت می کند]
• لفظ قائم بر «صورت ذهنیه قائم» دلالت می کند [و صورت ذهنیه قائم از وجود خارجی قائم حکایت می کند]
• جمله خبریه بر «ثبوت نسبت ذهنیه» دلالت می کند [ثبوت نسبت ذهنیه از ثبوت نسبت خارجیه حکایت می کند]
ب. آیت الله فیاض :
ایشان نحوه حکایت گری الفاظ مفرد را به همان نحوه بر می شمارد که در کلام آیت الله وحید آمد. ولی در جمله های خبری، به این نوع (حکایت ذاتی + حکایت جعلی) قائل نیست. و معتقد است در مواردی نسبت های ذهنی، ثابت است، در حالیکه در آن جا نسبت های نفس الامری، موجود نیست؛ ایشان می نویسد:
«ثمّ إن النسبة الذهنیة ثابتة فی جمیع موارد استعمالات القضایا الحملیة، فی مثل قولنا «الله موجودٌ» أو «عالمٌ» أو «قادر» و «شریک الباری معدوم» و هکذا؛ فإن النسبة الخارجیة غیر متصورة هناک، بل لا تتصور بین وجود الشیء و ماهیته فضلاً عن تلک الموارد، و أمّا النسبة الذهنیة فهی متصورة حتی بین ذاته تعالی و وجوده فضلاً بین وجود الشیء و ماهیته وفی الاعتباریات و الانتزاعیات، لأنّ النسبة المذکورة إنّما هی بین الموضوع و المحمول فی عالم الذهن، سواء أ کان لهما وجودٌ فی عالم الخارج أم لا ..
فالنتیجة أن القضایا المعقولة فی تلک الموارد إما أن لا تحکی عن شیء فی الخارج، کما إذا کان الموضوع و المحمول کلاهما أمراً اعتباریاً أو ممتنعاً وجوده فی الخارج کشریک الباری مثلاً أو تحکی عن وجود واحد فیه کما فی القضایا الحملیة التی هی بمفاد کان التامة و الهلیة البسیطة کقولک «الانسان موجودٌ»، فإنّ الموضوع و المحمول یحکیان عن وجود واحد فی الخارج، و لهذا لا تتصور النسبة بینهما فیه.» [4]
البته ایشان می پذیرد که در مواردی هم مطابق با نسبت های ذهنیه، نسبت های خارجیه موجود است:
«و اما الجمل الفعلیة کقولک «ضرب زیدٌ»، فإنّ النسبة فیها لیست من النسب الحملیة، و هی نسبة المحمول إلی الموضوع، بل نسبة العرض إلی معروضه، و هی قد تکون صدوریة کالمثال المذکور، و قد تکون حلولیة کقولک «زیدٌ قائمٌ» و «بکرٌ عالمٌ» و هکذا، و لهذه النسبة موطن فی الذهن و الخارج، بمعنی أنها إن کانت فی الذهن فهی متقومة بشخص وجود طرفیها فیه، و إن کانت فی الخارج فکذلک فیه، فتکون النسبتان متباینتین ذاتاً و حقیقة من جهة أن المقومات الذاتیة لکل منهما مباینة للمقومات الذاتیة للأخری»[5]
6. طبق بیان شیخنا الاستاذ نحوه حکایت گری جمله ها، از عالم نفس الامر معلوم است، اما طبق نظر آیت الله فیاض، آن دسته از نسبت های ذهنی که مطابق با آنها، نسبت خارجی موجود نیست، هیچگونه حکایت گری از خارج ندارند ولی ایشان درباره گروه دیگر از نسبت های ذهنی (که معادل خارجی دارند) می نویسد که این حکایت از باب حکایت گری «فرد از فرد مماثل» است.
7. اینکه گفته شده است: «همه جا در عالم خارج، نسبت نفس الامریه نیست»، اشکالی است که بر تقریر آیت الله وحید وارد است، و اینکه ایشان تلاش دارند که بگویند در امثال «شریک الباری ممتنع»، نسبت در «ما وراء کلام» (ظاهراً همان نفس الامر) ثابت است، راهگشا نیست؛ چراکه «شریک الباری ممتنعٌ» جز در ذهن نسبت ثابت ندارد.
8. همین اشکال بر آقای فیاض وارد است و ایشان در این دسته از نسبت های ذهنی (که معادل نفس الامری ندارند) نتوانسته اند نحوه حکایت گری جمله های خبری از خارج را توضیح دهند در حالیکه بالوجدان ما به وسیله جمله های خبری از خارج حکایت می کنیم؛ علاوه بر اینکه «فرد بر فرد مماثل» هیچ نحوه دلالتی ندارد. بلکه دلالت ذهن بر خارج تنها به سبب اتحاد ماهوی است و این در حالی است که «نسبت» وجود رابط است و ماهیت ندارد و لذا نمی توان به «اتحاد ماهوی نسبت ذهنیه با نسبت نفس الامریه» قائل شد.
أضف الی ذلک: فرق است بین اینکه ما چیزی را برای خارج وضع می کنیم ولی راهی به خارج نداریم جز از طریق آینه ذهن، با جایی که اساساً چیزی را برای ذهن وضع می کنیم؛ در جمله های خبری بالوجدان ما از خارج خبر می دهیم، اگرچه خارج را از آینه ذهن می بینیم نه اینکه از ابتدا این جمله ها را برای خبر دادن از ذهن بما هو ذهن، وضع کرده باشیم.
*
جمع بندی قول چهارم :
1. ظاهراً ـ چنانکه منتقی الاصول[6] می نویسد ـ مراد مشهور آن است که جمله خبری جعل شده اند برای «ثبوت در نفس الامر».
2. آیت الله فیاض متعقد شد: «مراد مشهور آن است که جمله خبری جعل شده برای «ثبوت نسبت در ذهن بین مفاهیم»
3. آیت الله وحید هم همین را قبول داشت.
4. این دو بزرگوار تنها در نحوه حکایت گری جمله های خبری از عالم خارج با هم تفاوت داشتند.
5. به نظر می رسد که هر سه مبنا (تقریر منتقی الاصول از مشهور و تقریر آیت الله وحید از مشهور و تقریر آیت الله فیاض از مشهور) با مشکل مواجه است.
بلکه موضوع له «جمله های خبری»، «ثبوت نسبت در نفس الامر» است. ولی این در تمام جمله های خبری، نیست بلکه در آن جمله هایی که دارای «نسبت» هستند، جاری است. این مطلب را در تقریر کلام امام خمینی خواهیم شناخت.