91/01/23
بسم الله الرحمن الرحیم
الف ـ 3) محقق عراقی :
«المقام الثانی : فی نبذة من مهمات احوال الهیئات لا یخفی أن مدلول الهیئة هو ربط العرض بموضوعه و ذلک هو المعبر عنه بالوجود الرابط و علی هذا یفترق مدلول الهیئة عن مدلول الحرف اذ قد عرفت أن مدلوله هو صنف خاص من الأعراض و هو العرض الاضافی النسبی و قد تقدم تفصیله فی الأمر الثالث من الجهة الأولی من المقام الأول فراجع»[1]
توضیح :
1. مدلول هیأت، ربط عرض به موضوع آن است؛ ربط عرض به موضوع هم همان «وجود رابط» است.
2. پس حروف وضع شده اند برای صنفی از اعراض (اعراض نسبیه) در حالیکه هیأت ها وضع شده اند برای وجود رابط.
«ثم إن الهیئة قد تطرء علی القول المرکب ترکیباً ناقصاً کالهیئة الطاریة علی الصفة و الموصوف من زید العالم و علی المضاف و المضاف إلیه کغلام زیدٍ و علی القول المرکب ترکیباً تاماً کالجمل الخبریة و الإنشائیة.
و الفرق بین الهیئة الطاریة علی المرکب الناقص و الهیئة الطاریة علی المرکب التام یکون من وجوه الاول أن الهیئة الأولی تحکی عن النسبة الثابتة التی تعتبر قیداً مقوّماً للموضوع أو المحمول کما لو قلت «غلام زید قائمٌ» أو «زیدٌ غلام عمرو» أو «زیدٌ العالم فی الدار» أو «هذا زیدٌ العالم» و الهیئة الثانیة تحکی عن ایقاع النسبة نحو «زیدٌ قائمٌ» و «عبدی حرّ» فی مقام إنشاء العتق و الانسان یری بالوجدان أن المتکلم یری الموضوع عاریاً عن النسبة التی یرید اثباتها إخباراً أو انشاءً و هو بالحمل أو بالانشاء یوقعها بین الموضوع و المحمول بخلاف النحو الاول فإنّ المتکلم یری النسبة فیه ثابتة الموضوع أو المحمول فیعتبرها جزء من الموضوع أو المحمول و بهذه العنایة یکون مفاد الترکیب الاول فی طول مفاد الترکیب الثانی و متأخراً عنه تأخر الوقوع عن الایقاع و لهذا تسمعهم یقولون: «إن الأوصاف قبل العلم بها أخبارٌ و الأخبار بعد العلم بها أوصافٌ».[2]
توضیح :
1. هیأت گاه هیأت «مرکب ناقص» است (صفت و موصوف یا مضاف و مضاف الیه) و گاه هیأت «مرکب تام» است (جملات خبری و انشایی)
2. تفاوت این دو هیأت از جهات متعددی است: [جهت اول:]
مرکب ناقصه : حکایت می کند از نسبتی که «ثابت» است، و این نسبتِ ثابت :
• مرکب ناقصمرکب ناقصمرکب ناقصمرکب ناقصگاه قید موضوع است : غلام زیدٍ قائمٌ / زیدٌ العالم فی الدار
• مرکب ناقصمرکب ناقصمرکب ناقصمرکب ناقصگاه قید محمول است : زیدٌ علامُ عمرو / هذا زیدٌ العالم
مرکب تامه : از «ایقاع نسبت» حکایت می کند.
3. در مرکب تام، متکلم نسبت را بین موضوع و محمول، ایجاد می کند در حالی که در مرکب ناقص، متکلم از «نسبت موجود» خبر می دهد.
4. و لذا گفته شده: وصف قبل از علم به آن، «خبر» است و خبر بعد از علم به آن «وصف» است. (یعنی اگر آن را واقع می کنیم، خبر است ولی بعد که واقع شد ـ معلوم شد ـ وصف می شود)
ایشان سپس به دومین فرق بین هیأت تامه و هیأت ناقصه اشاره کرده و می نویسد:
«ثم انه ربما يفرق بينهما من جهة أخرى و هي عدم اقتضاء المحكي للمركبات التقييدية للوجود خارجا و كونه عبارة عن ذات الماهية بما هي قابلة للوجود و العدم، و من ذلك يحمل عليها الوجود تارة و العدم أخرى كما في قولك زيد الضارب موجود أو معدوم، إذ التقيد المزبور لا يقتضى الا تضيق دائرة الذات و إخراجها عما لها من سعة الإطلاق، و هذا بخلافه في المركبات التامة فان للمحكي فيها اقتضاء الوجود الخارجي، و لذلك لا يصح ان يقال زيد قائم موجود أو معدوم، بل و انما الصحيح فيها هو المطابقة و اللا مطابقة للواقع.»[3]
توضیح :
فرق دیگر این دو نسبت در آن است که :
• نسبت های ناقصه هیچگونه اقتضای «وجود خارجی» ندارند بلکه صرفاً حاکی از ماهیات هستند و لذا گاه موجود می شوند و گاه معدوم.
• در مرکبات تامه، اقتضای «وجود خارجی»، موجود است و لذا یا مطابق با واقع است و یا مطابق با واقع نیست. (و متصف به وجود و عدم نمی شود)
مرحوم عراقی پس از تفاوتی که بین مرکبات تامه و مرکبات ناقصه می گذارد، به فرق بین مرکبات تامه خبریه و مرکبات تامه انشایی اشاره کرده و می نویسد:
• برخی جملات مشترک بین «انشاء و اخبار» هستند : مثل «بعتُ» و «أنتَ حرٌّ»
• برخی مختص به «انشاء» هستند مثل «قُم»
• برخی مختص به «خبر» هستند مثل «قمتُ»