90/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آخوند دو مدعی دارند:
الف. اینکه موضوع له و مستعمل فیه در «انشاء و خبر»، یکی است و تنها شرط استعمال آن دو متفاوت است = این بحث درباره جملات مشترکه است.
ب. انشاء وضع شده است برای «ایجاد معنی به وسیله لفظ در نفس الامر» = این بحث درباره همه جملات است.
پس می توان گفت ظاهراً مراد مرحوم آخوند آن است که:
در همه انشائات، لفظ جمله انشائیه، ایجاد کننده «اعتبار عقلایی انشایی» است. اما در برخی از آنها، جمله انشائیه با جمله خبریه دارای موضوع له و مستعمل فیه واحدی است؛ ولی در برخی دیگر، جمله انشائیه، موضوع له و مستعمل فیه خاص خودش را دارد (و با جملات خبریه مشترک نیست).
پس هر دو مدعای مرحوم آخوند را به طور مجزا بررسی می کنیم:
مدعای اول :
در جمله های مشترکه، موضوع له و مستعملٌ فیه یکی است. و فرق انشاء و اخبار، تنها به «لیراد ایجاد المعنی» و «لیراد اخبار المعنی» است.
ما می گوییم :
1. سابق بر این، وقتی مبنای مرحوم آخوند درباره وضع حروف را بررسی کردیم، گفتیم 5 تقریر از کلام ایشان، شده است (تقریر مرحوم نائینی = اشتراط واضع/ تقریر مرحوم اصفهانی = قید برای علقه وضعیه/ تقریر منتهی الدرایة = داعی واضع/ تقریر منتقی الاصول = حال وضع/ تقریر مرحوم شیخ مرتضی حائری = اختلاف در وضع). این تقریرها در اینجا هم مطرح می شود.
در آنجا در ضمن 8 اشکال، نقد کلام ایشان را مرور نمودیم که برخی از آنها را، نقدهایی صحیح دانستیم.
2. همان سخن، در اینجا هم جاری است.
3. پس مدعای اول مرحوم آخوند، پذیرفتنی نیست.
4. توجه شود که اگر این مدعا پذیرفته نشد، به مدعای دوم ضرری وارد نمی شود. چراکه ممکن است بگوییم: لفظی که با آن انشاء صورت می پذیرد، مشترک لفظی است با لفظی که در خبر استعمال می شود. (یعنی موضوع له و مستعمل فیه آنها متفاوت است و تنها لفظ مشترک دارند)[1] و در عین حال لفظی که انشاء را پدید می آورد: ایجاد می کند معنای خود را در وعاء اعتبار عقلایی انشایی. (همانطور که جملاتی که مختص به انشاء هستند ـ مثل إفعل ـ چنین هستند).
**
مدعای دوم :
جملات انشایی ـ چه مشترکه و چه غیر مشترکه ـ ایجاد کننده معنی خود در وعاء اعتبار انشایی هستند.
مرحوم اصفهانی بر این مطلب اشکال کرده است:
«أنّ المراد من ثبوت المعنى باللفظ إمّا أن يراد ثبوته بعين ثبوت اللفظ بحيث ينسب الثبوت إلى اللفظ بالذات و إلى المعنى بالعرض، و إمّا أن يراد ثبوته منفصلاً عن اللفظ بآليّة اللفظ بحيث ينسب الثبوت إلى كلّ منهما بالذات، لا مجال للثاني إذ الوجود المنسوب للماهيّات بالذات لا بدّ من أن يكون في أحد الموطنين من الذهن و العين، و وجود المعنى بالذات في الخارج يتوقّف على حصول مطابقه في الخارج، أو مطابق ما ينتزع عنه، و الواقع خلافه إذ لا يوجد باللفظ موجودٌ آخر يكون مطابقاً للمعنى أو مطابقاً لمنشإ انتزاعه، و نسبة الوجود بالذات إلى نفس المعنى مع عدم وجود مطابقه أو مطابق منشائه غير معقول و وجوده في الذهن بتصوّره لا بعليّة اللفظ لوجوده الذهني و الانتقال من سماع الألفاظ إلى المعاني لمكان الملازمة الجعليّة بين اللفظ و المعنى مع أنّ ذلك ثابت في كلّ لفظ و معنى و لا يختص بالإنشائي»[2]
توضیح :
1. مراد از «ثبوت المعنی باللفظ» چیست؟
2. یا مراد آن است که : معنی ثابت می شود به همان ثبوتی که لفظ دارد؛ یعنی یک ثبوت است که گاه آن را به لفظ نسبت می دهیم (بالذات) و گاه آن را به معنی نسبت می دهیم (بالعرض)
و یا مراد آن است که ثبوتی که لفظ دارد غیر از ثبوتی است که معنی دارد و ثبوت لفظ، وسیله ای است که با آن ثبوت، معنی حاصل می شود. پس لفظ ثابت است بالذات [به ثبوت مخصوص به خودش] و معنی هم ثابت است بالذات [به ثبوت مخصوص به خودش]
3. فرض دوم [که همان ظاهر مراد مرحوم آخوند است] باطل است. [و مرحوم اصفهانی، فرض اول را انتخاب می کند که مستقلا مبنای ایشان را خواهیم آورد].
4. چراکه : وجوداتی که بالذات به معانی تعلق دارند [نسبت داده می شوند] یا «عینی» هستند و یا «ذهنی». و انحاء دیگر وجود [مرحوم اصفهانی همانند برخی دیگر، معتقد است که وجود 4 گونه است: عینی، ذهنی، کتبی، لفظی] اولا و بالذات مربوط به لفظ و کتابت است و اگر آن را به معانی نسبت می دهیم به صورت ثانیاً و بالعرض است یعنی با جعل و قرارداد و وضع برای معنی و ماهیت قرار داده می شود. [توجه شود که معانی ای که در خارج موجود می شوند یا ماهیت است ـ که وجود مستقل دارد و معقول اولی است ـ و یا معقول ثانی است ـ یعنی وجودات رابط ـ]
5. حال: وجود لفظ اگر می خواهد وجود بالذات معنی را پدید آورد یا باید این وجود بالذات را در «عین» ایجاد کند و یا در «ذهن». در حالیکه وجود خارجی معنی وقتی حاصل می شود که یا یک موجود خارجی، مطابق با آن ماهیت خارجی حاصل شود. [اگر موجود خارجی، دارای ماهیت است] یا یک موجود خارجی مطابق با منشأ انتزاع آن ، ایجاد می شود. [اگر وجود خارجی، وجود رابط است]
6. بالوجدان لفظ، موجود خارجی ایجاد نمی کند. پس نمی توان گفت لفظ باعث می شود که ماهیت، وجود خارجی بالذات بیابد.
7. وجود ذهنی معنی [که بالذات به معنی تعلق دارد] هم به وسیله لفظ ایجاد نمی شود بلکه علت پیدایش این وجود ذهنی، نفس انسان است [یعنی وجود ذهنی معنی همان تصور معنا می باشد]
8. اگر بگویند وقتی لفظ را می شنویم به معنی منتقل می شویم، پس لفظ، معنی را در ذهن ایجاد می کند.
9. می گوییم: اولا : این در جملات «خبری» هم می آید. (پس تنها در انشاء جاری نیست)
ثانیا : این به سبب ملازمه ای است که بین لفظ و معنی، جعل شده است و نه آنکه لفظ ایجاد کننده معنی باشد.
ما می گوییم :
مرحوم اصفهانی می فرماید اگر لفظ بخواهد معنی را ایجاد کند یا در «ذهن» ایجاد می کند و یا در «خارج». و حال آنکه موجود خارجی، علت خارجی می خواهد و موجود ذهنی، هم معلول تصورات ذهنی است.
حضرت امام به قسمت دوم از این بیان (وجود ذهنی) اشاره کرده و می نویسند:
«لا يعقل أن يكون الإيجاب و القبول موجبين لإيجاد الملكيّة و وجودها، فضلًا عن الإيجاب المجرّد؛ إذ لازمه أن تكون ألفاظ المعاملات مؤثّرات في نفوس العقلاء و نفس الموجب و المنشئ لها، مع أنّ للاعتبارات مبادئ و مناشئ حاصلة في صُقْع النفوس لا يعقل أن تكون تلك الألفاظ منها، فضلًا عن كونها علّة تامّة و سبباً وحيداً لها»[3]
توضیح :
1. ایجاب و قبول همراه هم ، [انشاء] محال است که علت باشند برای ایجاد ملکیت [و برای وجود ملکیت] چه رسد به آنکه ایجاب به تنهایی بخواهد چنین کند.
2. چراکه: الفاظ نمی توانند علت باشند برای موجودی که در نفس شنوندگان و گویندگان حاصل می شود؛ چون اعتبارات دارای علت هایی هستند که در ناحیه نفس اعتبار کننده است [یعنی نفس و ذهن اعتبار کننده] و الفاظ نمی توانند جزء علت آن باشند، چه رسد به علت تامه.