« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

3 مرحوم حکیم3 مرحوم حکیمایشان در «حقایق الاصول» می نویسد:

«أن العناوين المذكورة و كذا كثير من عناوين العقود و الإيقاعات، مثل البيع و الصلح و الرهن و الهبة و العطية و الإجارة و النكاح و الطلاق و الرجوع و غير ذلك، بل و عناوين الأحكام التكليفية من الوجوب و الإلزام و الحرمة و المنع و الكراهة و الإباحة... إلى غير ذلك لها حقائق حقيقية «تارة» تنشأ تكوينا حقيقة بفعلها في الخارج مثل: إيجاد العطاء الخارجي في الهبة و العطية، و الأجر في الإجارة، و العين المرهونة في الرهن، و الصلح الحقيقي في الصلح، و إيجاد نفس الفعل في الإيجاب، و إلصاق الفعل بفاعله في الإلزام... و هكذا «و أخرى» تنشأ تكوينا ادعاء كما هو محكي هذه العناوين في باب العقود و الإيقاعات الإنشائية، فمعنى صالحت و أعطيت و وهبت و أوجبت الفعل و منعت عنه و ألزمت به: أوجدت الصلح و العطاء و الهبة و الوجوب و المنع و الإلزام بمفاهيمها الحقيقية ادعاء لا حقيقة. [یعنی اوجدت هذه الامور بایجاد ادعایی لا بایجاد حقیقی]»[1]

توضیح :

    1. این عناوین، «حقائق حقیقیة»، [حقایق خارجی] هستند.

    2. گاه این حقایق تکوینی، از علت های تکوینی حاصل می شوند. و تحقق «تکوینی و حقیقی» می یابند. (معلول = تکوینی/ علت = تکوینی) مثل اینکه عطای خارجی، هبه خارجی را پدید می آورد.

    3. و گاه تحقق تکوینی پیدا می کنند ولی از علت های «ادعایی» (علت = اعتباری و ادعایی / معلول = تکوینی)

ایشان در جای دیگر می نویسد:

«لا يبعد القول بأن الأمور الاعتبارية التي يُدعى كونها مورداً للإنشاء أمور حقيقية تكون مورداً للإنشاء الادعائي [آن امور اعتباری، امور حقیقی هستند. امور اعتباری ای که انشاء شده اند همان امور حقیقی ای هستند که به وسیله انشاء ادعایی پدید آمده اند] فيكون إنشاؤها من قبيل الإنشاء الادعائي [علت ادعایی] للأمر الحقيقي [معلول تکوینی] لا من قبيل الإنشاء الحقيقي [علت تکوینی] للأمر الاعتباري [معلول اعتباری]»[2]

ما می گوییم :

    1. سابق بر این گفته ایم «علت اعتباری» باعث پیدایش معلول اعتباری می شود. و معلول تکوینی نمی تواند از «علت اعتباری» ناشی شود. چراکه وجود هر شئ، محتاج به علتی از سنخ خود آن شئ است. (سنخیت علت با معلول) و لذاست که این نظریه کامل نیست.

    2. ادله ای که بر بطلان عینی بودن «اعتبارات» اقامه شد، در اینجا هم جاری است.

    3. اما در قسم اول هم (علت تکوینی/ معلول تکوینی) هم سخن ایشان کامل نیست. چراکه آن عطای خارجی بما هو فعل خارجی «علت» نیست. بلکه عطای خارجی، ابراز کننده «ایجاد اعتباری نفسانی» است.

**

1 مرحوم میرزای آشتیانی1 مرحوم میرزای آشتیانیدسته دوم : کسانیکه می گویند «اعتباریات» موجود هستند ولی موجودیت آنها در نه خارج است و نه در ذهن؛

 

مرحوم میرزای آشتیانی ـ شاگرد مرحوم شیخ انصاری ـ می نویسند:

«الأوّل أنّه قد تقرّر في محلّه أنّ الموجود على ثلاثة أقسام الموجود الذّهني كالمفاهيم و الموجود الخارجي و الموجود الاعتباري ..

و المراد من الأوّل و الثّاني ظاهر لأنّ المقصود من الأوّل ما يكون ظرف تحقّقه و وجوده الذّهن.

و من الثّاني ما يكون ظرف وجوده الخارج و لكلّ منهما تأصّل بحسب تحققه .

وأمّا المراد بالثّالث فهو ما يكون الخارج ظرفا لوجود منشإ اعتباره و انتزاعه و لا يكون ظرفا لوجود نفسه بل إنّما وجوده بالاعتبار و قد اختلفت كلمتهم في هذا القسم فبعضهم على أنّه من المعدوم و بعضهم على أنّه من الموجود و بعضهم على أنّه واسطة بين الموجود و المعدوم و يكون نزاعهم مبنيّا على أنّ الوجود هل هو منحصر في الذّهني و الخارجي أو يشملهما و الاعتباري و لسنا في المقام في صدد تحقيقه لخروجه عن الفنّ و لكن الّذي عليه أكثر المحقّقين أنّ الأمور الاعتباريّة لها حظّ من الوجود... أنّ الموجود الاعتباري لا يمكن أن يصير موجودا خارجيّا»[3]

توضیح :

    1. موجود به سه دسته تقسیم می شوند.

    2. موجود خارجی، موجود ذهنی و موجود اعتباری.

    3. وجود اعتباری، آن موجودی است که: منشأ انتزاع و اعتبار آن در خارج است ولی در خارج وجود ندارد.

    4. برخی می گویند: موجود اعتباری، معدوم است. برخی می گویند موجود است؛ و برخی می گویند بین موجود و معدوم است.

    5. نزاع در این است که آیا وجود منحصر در ذهنی و عینی است و یا نوع دیگری از وجود هم قابل تصور است.

    6. اکثر محققین می گویند امور اعتباریه، دارای حظی از وجود هستند.

    7. ولی موجود اعتباری، موجود خارجی نیست. [و ظاهراً قبول دارند که موجود ذهنی هم نیست]

ما می گوییم :

    1. چنانکه سابقا از امام خمینی خواندیم: «ما لا وجود له فی الخارج و العین فلیس بشئ»[4]

    2. اینکه امور اعتباری دارای حظی از وجود است، درست است ولی چرا این موجودیت، به وجود ذهنی نباشد؟ ایشان دلیلی بر این امر اقامه نمی کند.

    3. ظاهراً اینکه ایشان به ذهنی بودن اعتبار عقلایی تن نمی دهند. به این جهت است که می گویند اگر شخص معتبر از بین رفت، اعتبار باقی است؛ در حالیکه ما گفتیم بقاء اعتبار عقلایی، به ذهن همه معتبرین و عقلاست و نه ذهن اولین اعتبار کننده.

جمع بندی پاسخ نهایی به سؤال چهارمجمع بندی پاسخ نهایی به سؤال چهارم

اعتبارات عقلایی در «وعاء اعتبار عقلایی» موجود می شوند. وعاء اعتبار عقلایی عبارت است از «ذهن آن دسته از عقلاء که به آن اعتبار ملتزم شده و آن را پذیرفته اند» پس مادامی که گروهی از عقلاء باقی هستند، آن اعتبار نیز باقی است.

سؤال پنجم : اعتبارات عقلایی حقیقی حتما از «اعتبارات عقلایی انشایی» ناشی می شوند؟ سؤال پنجم : اعتبارات عقلایی حقیقی حتما از «اعتبارات عقلایی انشایی» ناشی می شوند؟

آیا اعتبارات عقلایی حقیقی حتما از اعتبارات عقلایی انشایی (اعتبارات عقلایی شخصی) ناشی می شوند؟

در اعتبارات عقلایی، گفتیم معمولا ابتداء اعتبار کننده ای معنایی را اعتبار می کند و آن را در ذهن خویش ایجاد می کند (مثلا اعتبار می کند ملکیت خانه ای را برای شخص خودش) حال اگر این اعتبار شخصی توسط جامعه عقلاء پذیرفته شود (اگر همه شرایط عقلایی ملکیت حاصل شود) آن اعتبار، به اعتبار عقلایی حقیقی تبدیل می شود ولی گاه این اعتبار شخصی توسط جامعه عقلاء پذیرفته نمی شود (مثل اینکه جامعه عقلاء آن فرد را دارای شرایط نمی دانند چراکه آن فرد «صبی» است یا «مجنون» است. و مثل اینکه آن خانه بیش از این به ملکیت آن شخص در آمده است و لذا عقلاء این اعتبار دوم را «لغو» می دانند و برای آن اثری قائل نیستند ـ عقد مکرر) در این صورت، آن اعتبار عقلایی انشائی، به اعتبار عقلایی حقیقی منتهی نمی شود. پس همه اعتبارات عقلایی انشایی به اعتبارات حقیقی منتهی نمی شوند. اما سؤال اینجاست که: آیا همه اعتبارات عقلایی باید از اعتبارات انشایی ناشی شوند؟

در این باره گفتنی است: اعتبارات عقلایی:

     گاه «کلی» است: اصل ملکیت، اصل عقد بیع، اصل عقد بیمه، اصل حق حضانت، اصل اینکه ارث باعث مالکیت است

     گاه «جزئی» است: ملکیت زید، بیعی که عمرو و بکر کرده اند، بیمه ماشین خالد

در اعتبارات عقلایی، «کلی» حتما باید ابتداء یک نفر (شخص حقیقی مثل پیامبر یا شخص حقوقی مثل مجلس شورا) باید یک نوع اعتبار را جعل کند (پیامبر می گوید: «احل الله البیع»/ مجلس می گوید: «عقد بیمه» از امروز جعل شده است) و بعد جامعه عقلاء آن را بپذیرد.

ولی در اعتبارات عقلایی جزئی، گاهی «اعتباری عقلاییِ حقیقیِ جزئی» پدید می آید در حالیکه اصلا «اعتباری عقلاییِ انشاییِ جزئی» اصلا وجود ندارد. مثل اینکه وقتی پدر زید بمیرد، خود به خود زید مالک اموال او می شود.

در حالیکه هیچکس بیش از آن چیزی را به صورت جزئی، اعتبار نکرده است [اعتبار عقلایی انشایی وجود ندارد] و گاهی حتماً اعتبار حقیقی جزئی هم ناشی از اعتبار انشایی جزئی است؛ مثل اینکه زید اعتبار می کند، بیع کتاب خاصی را و جامعه عقلاء هم آن را می پذیرد.

جمع بندی جمع بندی

 

    1. اعتبارات عقلایی، عبارتند از «موجودات اعتباری» که در وعاء اعتبار عقلایی به وسیله یک شخصی حقیقی یا حقوقی پدید می آیند.

    2. وجه تمایز این اعتبارات با اعتبارات شخصی در آن است که در به کار بردن اعتبارات عقلایی، «اراده استعمالی» و «اراده جدی»، با یکدیگر مطابق می باشند.

    3. اعتبارات عقلایی، خود به دو نوع «انشایی» و «حقیقی» تقسیم می شوند.

    4. اعتبارات عقلایی، الزاماً ناشی از «اعتبارات ادبی» نیستند.

    5. اعتبارات عقلایی، به سبب آنکه کاری عاقلانه هستند، نتها در صورتی موجود می شوند (اعتبار می شوند) که اثری بر وجود آنها مترتب می شود.

    6. اعتبارات عقلایی، عمومی هستند ـ به این معنی که به یک نفر وابسته نمی باشند ـ و مربوط به جامعه ای هستند که آن اعتبار در میان آنها موجود شده است.

    7. اعتبارات عقلایی، در ذهن مجموع عقلاء موجود ند و لذا تا وقتی که عده از مجموعه اعتبار کنندگان (آنان که آن را پذیرفته اند) باقی است و آن اعتبار را قبول دارند، «اعتبار عقلایی» می باشد.

    8. اصل و کلیت اعتبارات عقلایی حقیقی، از «اعتبارات عقلایی انشایی» پدید می آیند. ولی لازم نیست جزئیات اعتبارات عقلایی حقیقی، ناشی از اعتبارات عقلایی انشایی باشند.


[1] . حقائق الاصول : ج2 ص439.
[2] . حقائق الاصول : ج1 ص28.
[3] . بحر الفوائد : ج6 ص442 و 443.
[4] . مناهج الوصول : ج1 ص57.
logo