90/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال چهارم : اعتبارات عقلایی حقیقی، «کجا» تحقق می یابند؟ سؤال چهارم : اعتبارات عقلایی حقیقی، «کجا» تحقق می یابند؟
اعتبارات عقلایی حقیقی کجا تحقق می یابند؟ (به این معنی که همانطور که وجود زید در عالم عین، تحقق می یابد و صورت ذهنیه زید در عالم ذهن تحقق می یابد و اعتبارات شخصی (اعم از وهمی و ادبی) و اعتبارات عقلایی انشایی هم در نفس معتبر متحقق می شوند؛ محل تحقق اعتبارات عقلایی حقیقی، کجاست؟)
حضرت امام در «کتاب البیع» می نویسند:
«أنّ المعاني المنشأة في المقام اعتباريّة؛ صقعها افق النفس»[1]
و می نویسند:
«كالملكيّة التي هي من الاعتبارات، لكنّها من الأوصاف الخارجيّة في الاعتبار، و يكون وعاء المعتبر في الخارج؛ بمعنى أنّ العرف اعتبر الملكيّة في الخارج، و يحمل على العين الخارجيّة «أنّها ملك» بالحمل الشائع من غير تجوّز، فالاعتبار وعاؤه العقل، و المعتبر في الخارج.»[2]
و در «استصحاب» می نویسند:
«فالملكيّة و سائر الامور الاعتباريّة العُقلائيّة ظرف اعتبارها الذهن، و ظرف اتّصاف الأشياء بها الخارج، فالعين مُتّصفة في الخارج بالمملوكيّة، و الشخص بالمالكيّة، من غير أن تكون تلك الأوصاف عارضة لها في الخارج تكويناً.»[3]
توضیح :
1. اعتبارات عقلایی، در ذهن انسان موجود هستند ولی این وجود ذهنی، باعث می شود که موجودات خارجی را متصف به آن ها کنیم.
2. یعنی آنچه واقعاً مالک و مملوک است، موجود ذهنی نیست؛ بلکه انسان خارجی و کتاب خارجی [مثلا] مالک و مملوک هستند ولی وجود اعتبار در ذهن است.[4]
ما می گوییم:
1. مراد ایشان آن است که ما در حقیقت برای وجودات خارجی، اعتبار می کنیم. و لذا آن وجودات خارجی هستند که دارای صفت اعتباری می شوند ولی این صفت در ذهن موجود است.
به عبارت دیگر : اعتبار، امری ذهنی است ولی ما این امور اعتباری را همانطور که می توانیم صفت موجودات ذهنی قرار دهیم (مثلا اگر صورت زید که در ذهن موجود است یا عنقا را به عنوان خورشید اعتبار کنیم، در این جا امر ذهنی را به امری اعتباری متصف کرده ایم) می توانیم آن امر اعتباری را صفت موجودات خارجی قرار دهیم. (و بگوییم «زید خارجی» خورشید است یا مالک است ـ اعتبار ادبی و اعتبار عقلایی ـ )[5]
2. کلام ایشان دارای دو قسمت است:
الف. اعتبارات در ذهن موجود هستندب. اعتبارات، صفت برای موجود خارجی هستند.
قسمت اول ایشان، کامل است ولی درباره قسمت دوم باید گفت:
گاهی اعتبارات عقلایی، صفت برای اعتباریات عقلایی دیگر، می شوند. مثلا «ملکیت» (اعتبار عقلایی اول) صفت است برای عین خارجی و بیع (اعتبار عقلایی دوم) صفت است برای ملکیت (اعتبار عقلایی اول) چنانکه می گوییم: بیع مبادله ملک به ملک است.
اللهم الا ان یقال : از آنجا که اعتبارات عقلایی به هدف آثار اجتماعی جعل می شوند، در نهایت ـ و لو بالواسطه ـ صفت برای شئ خارجی می شوند (چنانکه بیع بالاخره با واسطه ملکیتت، به همین خارجی منتهی می شود)
پس : (جمع بندی کلام در پاسخ به سؤال چهارم) :
اعتباریات ـ مطلقا سواء کانت من الاعتبارت العقلائیة ام غیر العقلائیة ـ موطنی جز ذهن ندارند. و الا با هر اعتبار، که ادباء یا شعراء و یا عقلاء، پدید می آورند، باید جهان تغییر می کرد و بر اساس شعر همه چیز تغییر می کرد.[6]
اما تفاوت بین اعتبارات در آن است که اعتبارات عقلایی حقیقی، به یک نفر قوام ندارند در حالیکه بقیه اعتبارات، هر کدام در ذهن یک نفر هستند و با از بین رفتن همان یک نفر آن اعتبار هم از بین می رود.
یعنی اعتبارات عقلایی حقیقی، و عائشان نفس عقلاء است و تنها با از بین رفتن همه آنها این اعتبارات از بین می روند. و این همان مطلب است که گفتیم: اعتبارات عقلایی عمومی هستند و شخصی نیستند.
اما در مقابل : گروهی از اصولیون بزرگ، با این قول که «موطن اعتبارات عقلایی، ذهن عقلاء است»، مخالفت کرده اند.
این دسته از اصولیون خود به دو دسته تقسیم می شوند؛ گروهی می گویند اعتبارات عقلائی، در عالم خارج موجود هستند، و گروه دوم می گویند، اعتبارات در جایی غیر از ذهن و عالم خارج، موجود می باشند.
**
1 مرحوم عراقی 1 مرحوم عراقیدسته اول : کسانی که می گویند، اعتبارات عقلایی در عالم خارج وجود دارد:
2 مرحوم نائینی 2 مرحوم نائینی بیش از این، قول مرحوم عراقی و پاسخ امام به ایشان را خواندیم (رجوع کنید به تقسیمات اعتبار)
مرحوم نائینی می فرماید:
«و هذا بخلاف الأمور الاعتباريّة، فانّ لها في نفس الأمر نحو تقرّر و ثبات و يكون لها وجود في الخارج غايته أن تقرّرها النّفس الأمري يتحقّق بعين اعتبارها.» [7]
توضیح :
1. امور اعتباریه دارای یک نوع «تقرر و ثبات» هستند و دارای وجود خارجی می باشند.
2. تقرر و وجود نفس الامری که «اعتباریات» دارند، عین اعتبار است.
ایشان سپس مطلب خویش را در ضمن مثالی چنین توضیح می دهد که «حقیقة الملکیة هی الواجدیة و السلطنة و الاحاطة علی الشئ و هی ذات مراتب» و بعد این مراتب را چنین بر می شمارند:
الف) بالاترین مرتبه: احاطه و واجدیت خدا بر بندگان
ب) مرتبه دوم : احاطه و واجدیت اولیاء امر بر بندگان
ج) مرتبه سوم : احاطه انسان بر اموال خودش (مثل کتاب و قلم)
د) مرتبه چهارم : مقوله جده (مثل احاطه ای که تر تقمّص و تعمّم وجود دارد)