90/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
تقسیم نهایی اعتبارات تقسیم نهایی اعتبارات
ما می گوییم: تقسیم اعتبارات، به دو نوع اصلی «شخصی و عقلایی»، با این تمایز است که گاه اراده جدی و اراده استعمالی در این اعتبار، مطابق یکدیگر است؛ در این صورت این اعتبار مذکور، «اعتبار عقلایی» است و گاه مطابق با یکدیگر نیست (شخصی ادبی) و یا اصلا دارای اثر اجتماعی نیست (شخصی محض)، در این صورت اعتبار، «اعتبار شخصی» است.
حال : در اعتبارات شخصی، گاه این اعتبارات هیچ ربطی با افراد دیگر ندارند ـ مثل اعتبار کردن غول و توهم های شخصی ـ و گاه برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران است. در صورت دوم اعتبارات شخصی ادبی حاصل می شود که غالباً ریشه در «صنایع ادبی» دارند.
و در اعتبارات عقلایی : گاه شخص اعتبار کننده، امری را اعتبار می کند برای اینکه توسط عقلاء پذیرفته شود، در این صورت اعتبار کننده واحد است، ولی برای اینکه این اعتبار شخصی توسط عقلاء پذیرفته شود، این کار را انجام می دهد.
اما گاه این اعتبار، اعتبار کننده واحد ندارد، بلکه در «وعاء اعتبار عقلایی» اعتبار می شود. (و تا وقتی که یکی از عقلاء باقی است، این اعتبار هم هست) غالباً اعتبار عقلایی حقیقی از اعتبار عقلایی انشائی، حاصل می شود.
نکته : نام گذاری اعتبارات عقلایی انشائی و حقیقی را از تقریرات امام خمینی در کتاب البیع استفاده کرده ایم.[1]
در ادامه برای روشن تر شدن این تقسیم بندی و تعریف هر یک از اقسام، سوالاتی را مطرح و به آنها جواب می دهیم.
سؤال اول : آیا اعتبارات عقلایی، همیشه ناشی از «اعتبارات ادبی» است؟ سؤال اول : آیا اعتبارات عقلایی، همیشه ناشی از «اعتبارات ادبی» است؟
آیا اعتبارات عقلایی، همیشه ناشی از «اعتبارات ادبی» است (چنانکه آیت الله سیستانی می گوید)؟
یعنی آیا در همه اعتبارات عقلایی، نوعی «تشبیه» (یا امثال تشبیه از قبیل مجاز مرسل[2] ) نهفته است؟
[به این معنی که: معنای حقیقی ملکیت عبارت است از «احاطه انسان بر مملوکات تکوینی خودش» مثل احاطه ای که بر اعضاء و جوارحش دارد ـ مقوله ملک یا جده ـ بعد مجازاً و به کمک تشبیه، احاطه ای که انسان بر وسائل خودش داشته، «ملکیت» نامیده شده است ـ و لذا استعمالات در آن مرحله، مجازی است و اگر کسی می گفت این مملوک من است، مراد استعمالی اش مقوله جده بود ولی مراد جدی اش، قابلیت تصرف بود ـ اما بعدها همین نحوه شباهت و استعمال مجازی، سبب شد که انسان «ملکیت» را در وعاء اعتبار عقلایی وضع و جعل کند و از این پس هر گونه استعمال این کلام، به معنای اعتبار عقلایی است]
مرحوم اصفهانی در «حاشیه مکاسب»، بر همین عقیده است (هر چند درباره همه اعتبارات عقلایی، سخن نگفته است)؛ ایشان می فرماید:
«فمن البدیهی أن الملکیة الشرعیة و العرفیة، لیس تمام حقیقتها الّا اعتبار معنی مقولی لا یخرج عن مقولة الجدة و الاضافة»[3]
توضیح : ماهیت ملکیت شرعی، عبارت است از «مقوله جده» که در وعاء اعتبار فرض شده است.
اما این نکته مورد قبول حضرت امام نیست؛ ایشان می نویسد:
«و قد قلنا أنّ الملکیة الاعتباریة شبیهة بمقولة الاضافة و الجدة لا أنّها مأخوذة منهما»[4]
توضیح : ملکیت، شبیه به مقوله جده هست ولی از آن گرفته نشده است.
ما می گوییم :
بسیاری از اعتباریات عقلایی، اصلا ریشه در اعتباریات ادبی ندارند. بلکه شباهت به امری واقعی هم ندارند که بخواهیم ابتدای پیدایش آن ها را «اعتباریات ادبی» بدانیم؛ مثلا «عقد بیمه» یا حتی «عقد الاجارة» و یا «حقوق عقلایی» اصلا شباهتی با هیچ یک از امور تکوینی ندارند تا بخواهند از شباهت با آنها ریشه گرفته باشند.
اللهم الا ان یقال : در همین موارد هم ریشه اعتبارات عقلایی، در اعتبارات ادبی است، به این بیان که ابتداء با تشبیه رابطه حقیقی انسان با «اعضاء و جوارح»، به رابطه انسان و اشیاء خارجی، مالکیت حاصل شده است و بعد این مالکیت هم نسبت به «عین» و هم نسبت به «منافع» تصویر می شود. و از اولی «بیع» و از دومی «اجاره» حاصل شده است.
همچنین : چنانکه انسان اولی به اعضاء و جوارح خویش است، نسبت به برخی از امور هم اولی است. و لذا از این تشبیه، اعتبار عقلایی «حق» پدید می آید. توجه شود که وقتی ملکیت پدید آمد (که اعتبار عقلایی است)، پس از آن اعتبار عقلایی دیگری را آدمی پدید می آورد، که عبارت است از «انتقال این ملکیت». این اعتبار دوم یعنی عقد هم باز ریشه در یک اعتبار ادبی دارد.