90/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
1. مراد مشهور از «نفس الامر» چیست؟
مرحوم شهید اول درباره این قید می نویسد:
«و قولنا : (في نفس الأمر ) ليخرج به العقد المكرر، فانه قول صالح لإيجاد مدلوله ظاهرا و لا يسمى إنشاء، لعدم الإيجاد في نفس الأمر.» [1]
توضیح : قید «نفس الامر» برای آن است که به و سیله آن «عقد مکرر» را خارج کنیم [یعنی اگر یک بار عقد کردیم، و برای بار دوم صیغه را آوردیم، این صیغه دوم انشاء نیست] چراکه این صیغه دوم به حسب ظاهر می تواند مدلول را ایجاد کند ولی [چون مضمون آن بیش از آن ایجاد شده بود، و الموجود لا یوجد ثانیاً] فی الواقع چیزی را ایجاد نمی کند.
نکته : گویا مرحوم آخوند با توجه به این تعریف از «نفس الامر» بر آن اشکال کرده اند که عقد مکرر، انشاء است؛ اگرچه اثر عقلایی بر آن مترتب نمی شود و لذا «نفس الامر» را به معنایی دیگر گرفته اند.
«و ممّا ذكرنا ظهر انّه لو أنشأ معنى واحدا بلفظ واحد مرارا لا يخرج كلّ منها عن الإنشاء حقيقة، غاية الأمر لا يترتّب على ما عدا الأوّل أثر غير التّأكيد في مورده، و من هذا القبيل صدوره ممّن يلغى قوله شرعا أو عرفا مثل الصّبيّ و المجنون فيما إذا تأتى منهما القصد، فكما ربّما يقع الخبر لغوا، كذا ربّما يقع الإنشاء لغوا فلا توجب اللّغويّة خروجه عن الإنشائيّة إلى الخبريّة، كما هو واضح، و لا ثالث للكلام الّذي يقصد به المعنى، و عدم الاعتناء به غير التّدليس بكلام كما لا يخفى، فلا وجه لما أفاده الشهيد في قواعده»[2]
توضیح :
1. اگر امری را مکرّراً انشاء کردیم، هیچکدام از آن إنشاء های تکراری، از انشاء بودن خارج نمی شود.
2. البته اثر آن انشاء های مکرر، چیزی جز تأکید نیست. (در موردی که قابل تأکید باشد و الا لغو است)
3. از همین قبیل (انشاء های بی اثر) است، آن انشاء هایی که توسط کسانی صادر می شود که شارع گفتار آنها را لغو به حساب آورده است. مثل «صبی» و «مجنون» (اگر بتواند قصد لفظ و معنی کند و الا آنچه می گوید «انشاء» نیست) که گفتارشان از نظر شرعی، بی ارزش است.
4. لغویت شرعی باعث نمی شود کلام از انشاء بودن خارج شود و اخباری شود.
5. نوع سومی هم برای کلام نیست که بگوییم، اینها نه انشاء است و نه خبر.
6. پس کلام شهید اول، «غلط» است.
*
2. مراد مرحوم آخوند خراسانی از «نفس الامر» چیست؟
مرحوم آخوند در تعریف انشاء از همین قید استفاده کرده و می نویسد:
«إعلم أن الانشاء هو القول الذی یقصد به ایجاد المعنی فی نفس الامر»[3]
و در تشریح «نفس الامر» می نویسند:
«و المراد من وجوده في نفس الأمرية هو ما لا يكون بمجرّد فرض الفارض لا ما يكون بحذائه شيء في الخارج، بل بأن يكون منشأ انتزاعه فيه مثلا ملكيّة المشتري للمبيع قبل إنشاء التّمليك، و البيع بصيغته لم يكن له ثبوت أصلا إلاّ بالفرض کفرض الإنسان جمادا، و الجماد إنسانا و بعد ما حصل لها خرجت عن مجرّد الفرض و حصلت لها واقعيّة ما كانت بدونه.» [4]
توضیح :
1. مراد از «نفس الامر» آن است که «موجود نفس الامری» چیزی است که به مجرد فرض فارض نیست (یعنی بیش از فرض هم چیزی لازم دارد)
2. مراد آن نیست که در عالم عین چیزی به ازاء انشاء موجود می شود. بلکه مراد آن است که منشأ انتزاع آن «موجود انشائی» در خارج است (و نه ما به إزاء آن)
3. مثلا قبل از انشاء تملیک و بیع (که به وسیله صیغه بیع حاصل می شود) اصلا ملکیت مشتری موجود نیست (و اگر همت تنها فرض است، چنانکه فرض کنیم انسان، جماد است و جماد انسان است) ولی بعد از اجرای صیغه، از مجرد فرض خارج می شود و دارای واقعیتی می شود که بدون صیغه آن واقعیت را ندارد.
ما می گوییم :
1. سیدنا الاستاذ محقق داماد در فرق نظر مشهور و نظر آخوند می فرمایند: از دیدگاه مرحوم آخوند، «انشاء» ایجاد معنی به وسیله لفظ در عالم اعتبار شخص معتبر است (مثلا من ایجاد می کنم ملکیت را در عالم اعتبار شخصی خودم به وسیله لفظِ «ملّکت»؛ در این حالت انشاء حاصل می شود. بعد اگر عقلاء از آن مطلع شدند و آن را پذیرفتند و در وعاء اعتبار عقلایی حاصل شد، اثر عقلایی بر آن بار می شود) ولی از دیدگاه مشهور همان انشاء عبارت است از آنکه متکلم معنی را به وسیله لفظ در وعاء اعتبار عقلایی (و نه در اعتبار شخصی) ایجاد می کند.
2. شاهد بر اینکه فرقی که سیدنا الاستاد مطرح کرده اند، صحیح است آنکه مرحوم آخوند می نویسد:
«لا یخفی أن مشخصات هذا النحو من الوجود إنّما هو بشخص المنشی و شخص لفظه»[5]
پس : مراد مرحوم آخوند، از نفس الامر، «عالم اعتبار شخصی» است. اما :
3. سؤال اساسی آن است که آیا مراد مشهور از «نفس الامر»، «وعاء اعتبار عقلائی» است؟
برای تحقیق این امر لازم است به ماهیت اعتبار عقلائی توجهی دیگر داشته باشیم. این امر در جاهای دیگر علم اصول هم کارایی دارد: