90/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه دوم : اقسام انشاء مقدمه دوم : اقسام انشاء
خطیب قزوینی در «تلخیص المفتاح» و تفتازانی در شرح می نویسند:
«الإنشاء إن کان طلباً استدعی مطلوباً غیر حاصل وقت الطلب [و إن لم یکن طلباً]»[1]
توضیح : انشاء دو دسته اصلی دارد:
1. طلبی : (که مطلوبی را طلب می کند که در هنگام طلب موجود نیست) 2. غیر طلبی
دسته دوم مثل : افعال مدح و ذم (نعم و بئس)، رُبّ و افعال مقاربه، قسم و صیغه های عقود
اما دسته اول : تفتازانی در «المطول» می نویسد:
«منها: التمنی، و اللفظ الموضوع له «لیت»
و منها: الاستفهام و الالفاظ الموضوعة له: «الهمزة و هل و ما و مَن و أیّ و کم و کیف و أین و أنّی و متی و أیّان» فالهمزة لطلب التصدیق، کقولک «أقام زیدٌ؟» و «أزیدٌ قائم؟» أو التصور، کقولک «أدِبسٌ فی الإناء أم عسلً» و «هل» لطلب التصدیق فحسب، نحو «هل قام زید؟» ... و الباقیة لطلب التصوّر فقط. ثم إن هذه الکلمات کثیراً ما تستعمل فی غیر الاستفهام.
و منها «الامر» و منها «النهی» و منها «النداء»[2] -[3]
بررسی : بررسی :پس از تذکر به آن دو مقدمه باید بگوییم: درباره ماهیت انشاء اقوال متعددی در میان اصولیون مطرح است:
1) مشهور: مرحوم روحانی به مشهور نسبت داده است:
«هو أن الإنشاء عبارة عن إيجاد المعنى باللفظ في عالم الاعتبار العقلائي، بمعنى ان المعنى الاعتباري في نفسه يوجد له فرد حقيقي بواسطة اللفظ، فيكون إلقاء اللفظ سببا لتحقق اعتبار العقلاء للمعنى»[4]
توضیح :
1. انشاء عبارت است از : «ایجاد معنی به وسیله لفظ در عالم اعتبار عقلائی»
یعنی به وسیله لفظ، حقیقة یک فرد برای معنای اعتباری ساخته می شود.
2. القاء لفظ به وسیله متکلم، سبب است برای آنکه عقلاء یک معنایی را اعتبار کنند.
3. پس انشاء عبارت است از اینکه لفظ را سبب قرار دهیم برای آنکه معنایی در عالم اعتبار عقلایی حاصل شود.
ما می گوییم :
1. طبق این بیان، «متکلم»، علت است برای القاء لفظ (مثلاً إفعل) و «لفظ»، علت است برای آنکه در وعاء اعتبار عقلائی، یک موجود عقلایی پدید آید. (پدید آمدن در وعاء اعتبار عقلایی یعنی آنکه عقلا آن معنا را اعتبار کنند)
2. مرحوم روحانی در «منتقی الاصول» خواسته است که بین نظر مشهور و نظر آخوند تفاوت بگذارد و به همین جهت می نویسد:
«القول الاول فهو مختار صاحب الکفایة .. و بیانه بتصرف : أن الانشاء ایجاد المعنی فی نفس الامر»[5]
یعنی از دید مرحوم روحانی، مرحوم آخوند به جای «وعاء المناسب له» یا «وعاء اعتبار عقلائی» از کلمه «فی نفس الامر» استفاده کرده است (به سبب اشکالاتی که بر «وعاء اعتبار عقلائی» وارد خواهد شد).
در این باره گفتنی است:
در میان قدماء نه تنها لفظ «وعاء اعتبار» مطرح نشده بلکه عموماً از لفظ «نفس الامر» بهره گرفته اند:
• شهید اول : «هو القول الذی یوجد به مدلوله فی نفس الامر»[6]
• ابن ابی جمهور احسائی : «الانشاء قول یوجبه مدلوله فی نفس الامر»[7]
• شهید ثانی : «الانشاء یوجد مدلوله فی نفس الامر»[8]
• فاضل مقداد : «الانشاء هو القول الذی یوجد به مدلوله فی نفس الامر»[9]
چنانکه ملاحظه شد این بزرگان به صراحت از لفظ «نفس الامر» (که توسط مرحوم آخوند مورد استفاده قرار گرفته) بهره برده اند. و لذاست که می توان گفت اگر هم در کلمات قدماء، لفظ نفس الامر نیامده باشد مانند :
• فخر المحققین : «الانشاء معلول اللفظ»[10]
• ابن فهد : «الإنشاء لغة الإبتداء، و اصطلاحاً ایجاد عقد بلفظ یقارنه فی الوجود»[11]
• محقق صیمری : « الإنشاء لغة الإبتداء، و اصطلاحاً ایجاد عقد بلفظ یقارنه فی الوجود»[12]
باز مراد آنها، وعاء اعتبار عقلائی نیست. و لذا فاضل مقداد و شهید اول (که خواندیم به صراحت در بعضی از کتاب هایشان، لفظ «نفس الامر» را آورده اند) در برخی دیگر از نوشته هایشان از این لفظ استفاده نکرده اند مانند:
• شهید اول : «الانشاء محصِّل لمقتضاه»[13]
• فاضل مقداد : «الاخبار یستدعی سبقیة نسبة و الانشاء لا یستدعی ذلک بل هو محدث للنسبة بنفسه»[14]
اما در میان متأخرین، در کلام میرزای قمی، صاحب فصول و مرحوم صاحب حاشیه، «انشاء» به «ایجاد کننده معنی توسط لفظ» تعریف شده است و به «نفس الامر» در تعریف انشاء، اشاره نشده است ولی نکته مهم آن است که در تعریف این بزرگان به «وعاء اعتبار عقلائی» هم اشاره نشده است:
• قوانین الاصول : «أمّا الإنشاء فإنها يثبت بنفسه نسبة بالتفات الذّهن إليها و إيقاعها و يوجد الحكم بنفس الكلام الإنشائي فقولنا بعت إذا استعمل على وضعه الحقيقي فلا بدّ أن يكون البيع واقعا في نفس الأمر قبل هذا الكلام حتى يطابقه بخلاف بعت الإنشائي فإنّ البيع يوجد بهذا اللفظ»[15]
• فصول الغرویة : «قولك اضرب فإنّ معناه إيقاع طلب الضرب و إنشائه لا الإخبار عن وقوعه و إن استلزمه و ظاهر أن هذا المعنى ممّا لا خارج له عن نفسه حتى يتصور فيه المطابقة و عدمها و على قياسه بقية الإنشائيات كصيغ العقود و الإيقاعات فإنّ معنى قول القائل بعت أو اشتريت أو هي طالق أو هو حرّ إنشاء تمليك و إزالة علقة زوجة أو رقبة و أمّا حصول التمليك و زوال علقة الزوجية و الرقية فليس خارج تلك النسبة بل لازمها حيث تصادف الشرائط و بالجملة فمفاد الجمل الإنشائية نفس الجعل لا الإخبار عن وقوعه»[16]
• هدایة المسترشدین : «فالأول من المركبات الأخبارات و الثاني منها الإنشاءات و لذا قالوا إن الخبر ما له خارج يطابقه أو لا يطابقه و الإنشاء ما ليس له خارج بل يحصل معناه بقصده من اللفظ»[17]
با توجه به آنچه گفتیم باید توجه شود که مرحوم روحانی ابتداء می نویسد مشهور می گویند انشاء عبارت است از ایجاد معنی به لفظ در وعاء مناسب با آن و ظاهراً خود ایشان وعاء مناسب را، وعاء اعتبار عقلایی دانسته اند. حال باید پرسید مراد از «نفس الامر» در عبارت مشهور چیست؟ و آیا مراد از آن، همان «وعاء اعتبار عقلائی» است.
3. مراد مشهور از «نفس الامر» چیست؟
مرحوم شهید اول درباره این قید می نویسد:
«و قولنا : (في نفس الأمر ) ليخرج به العقد المكرر، فانه قول صالح لإيجاد مدلوله ظاهرا و لا يسمى إنشاء، لعدم الإيجاد في نفس الأمر.» [18]
توضیح : قید «نفس الامر» برای آن است که به و سیله آن «عقد مکرر» را خارج کنیم [یعنی اگر یک بار عقد کردیم، و برای بار دوم صیغه را آوردیم، این صیغه دوم انشاء نیست] چراکه این صیغه دوم به حسب ظاهر می تواند مدلول را ایجاد کند ولی [چون مضمون آن بیش از آن ایجاد شده بود، و الموجود لا یوجد ثانیاً] فی الواقع چیزی را ایجاد نمی کند.