« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم



8 اشکال دوم شهید صدر8 اشکال دوم شهید صدر

«ثانیاً: إنّ التحصیص قد یتّفق فی المعنی الحرفی، و قد لا یتّفق. فهو لیس أمراً دائمیاً فی المعنی الحرفی، و ذلک لأنّ قوام المعنی الحرفی بالنسبة، و النسبة قد یتولّد منها التحصیص و التضییق فی دائرة الصدق علی الأفراد، و قد لا یتولّد منها ذلک أصلاً. لهذا نری أن التحصیص لیس ملازماً مع المعانی الحرفیة. و هذا شاهد علی أن الحرف لیس موضوعاً بإزاء التحصیص.

فمثلاً: حرف العطف، حینما نقول: جاء الانسان و الحیوان، المراد بالإنسان الحصة الخاصة التی هی مع الحیوان، و المراد بالحیوان الحصة الخاصة التی هی مع الانسان، یعنی تلک الحصتین جاءتا معاً.

و لکن ماذا تقولون فی قولنا: «الحرارة و البرودة لا یجتمعان»، فهنا هل المراد بالحرارة الحصة المقترنة مع البرودة، و بالبرودة الحصة المقترنة مع الحرارة، بحیث کلتا الحصتین لا تجتمعان؟

لیس هذا هو المقصود، بل المراد بیان أنهما لا یقترنان أصلا، فحرف العطف هنا لم یکن مؤثّرا فی تحصیص الحرارة، و لا فی تحصیص البرودة بحصة خاصة من حصص هذه الطبیعة. و سبب ذلک أنّ الحرف لیس موضوعاً إبتدائاَ بإزاء التحصیص، و إنّما هو موضوع النسبة، و النسبة التی هی بإزاء حرف العطف، لا توجب التحصیص علی ما یأتی توضیحه.

و کذلک حرف الإستثناء فی قولنا: «تصدّق بالدارهم العشرة إلا واحداً» فحرف الإستثناء بأی شئ یوجب تحصیص العشرة؟ هل یوجب تحصیص العشرة بالتسعة؟ فیما العشرة فی نفسها لم یکن لها حصتان حصة تسعة و حصة عشرة، حتی یقال بأنّ «إلاّ» تدل علی تحصیص مفهوم العشرة بالعشرة الناقص واحدٌ. فإن العشرة الناقص واحد لیس عشرة أصلاً، ولیس فرداً من أفراد مفهوم العشرة. فالتحصیص هنا غیر معقول، بینما المعنی الحرفی معقول، لأنّ النسبة الإستثنائیة بنفسها لا تتضمن التحصیص هنا علی ما یأتی.

و یقال الشئ نفسه فی حروف الإضراب ـ إضرب زیداً، بل عمراً ـ و فی حروف التفسیر ـ عندی إنسان أی حیوان ناطق ـ و هکذا کثیر من الحروف لا یتعقل فی مفادها تحصیص المعنی الحرفی، و لیس ذلک إلاّ لأن تحصیص المعنی الإسمی من نتائج المعنی الحرفی، لا إنّه هو المعنی الحرفی.

و أمّا معنی الحرف فهو النسبة و النسبة أحیاناً توجب التحصیص و تضییق دائرة الإنطباق علی الأفراد، و أحیاناً لا توجب ذلک.»[1]

توضیح :

    1. وقتی حروف استعمال می شوند، گاه تحصیص هم پدید می آید و گاه تحصیص پدید نمی آید. پس تحصیص همیشه همراه با معنای حرفی نیست!

    2. چراکه : قوام معنای حرفی به «ربط و نسبت» است (که گاهی از آن تحصیص حاصل می شود)

    3. مثلاً «حرف عطف» در جمله «جاء الانسان و الحیوان»، همراه با تحصیص است (چراکه می گوید مطلق حیوان نیامده بلکه آن حیوانی که همراه با انسان است، آمده است) ولی همین «حرف ربط» در جمله «الحرارة و البرودة لا یجتمعان، همراه با تحصیص نیست چراکه این جمله می گوید «مطلق حرارت» با «برودت» جمع نمی شود و نه اینکه حصّه خاصی از آن چنین باشد.

    4. مثال دیگر: در جمله «تصدق بالدراهم العشرة الا واحداً»، حرف استثناء موجب تحصیص نمی شود. چراکه اگر بخواهد باعث تحصیص شود باید مفهوم عشرة را به «عشره منهای یک» تبدیل کند در حالیکه «عشره منهای یک» از حصّه های عشره نیست.

    5. مثال دیگر: در حروف اضراب مثل جمله «إضرب زیداً بل عمراً» و در حروف تفسیر مثل جمله «عندی انسان أی حیوان ناطق»، نیز هیچ نحوه حصه سازی وجود ندارد.

ما می گوییم :

أضف إلی ذلک «واو» عاطف بین دو جمله «جاء زیدٌ و ذهب عمرو» که هیچ نحوه تحصیصی ندارد.

جمع بندی نظریه مرحوم خوئیجمع بندی نظریه مرحوم خوئی

با توجه به اینکه اشکالات چهارم و پنجم بر مرحوم خوئی وارد بود، می توان مبنای مرحوم خوئی را کنار گذاشت.

 


[1] . تمهید فی مباحث الدلیل اللفظی ؛ ج1 ص418.
logo