« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

4 اشکال چهارم امام خمینی4 اشکال چهارم امام خمینی

مرحوم اشتهاردی در تقریرات امام خمینی می نویسد:

«أنّ في كلامه تناقضاً؛ حيث صرّح أوّلًا في صدر كلامه: بأنّ الحروف دالّة على الكون الرابطي؛ أي الأعراض النسبيّة، و أنّها مُستقلّة بالمفهوميّة، و يُستفاد من الجواب عن الإشكال الثاني أنّ الفرق بين مدلول الهيئة و مدلول الحروف بالإبهام و التعيين، فمدلول الحروف هو عين مدلول الهيئة، و مدلول الهيئة هو الكون الرابط على عقيدته، فلا يستقلّ بالمفهوميّة.»[1]

توضیح :

    1. در کلام محقق عراقی تناقضی به چشم می خورد.

    2. چراکه ایشان از طرفی می فرماید: «حروف دال بر اعراض نسبیه هستند و عرض نسبی «وجود رابطی» (فی نفسه) دارد.» و از طرفی ـ در ضمن إن قلت و قلت ـ می فرماید: «رابطه حروف و هیئات، رابطه مبهم و معین است» ؛ پس مدلول حروف همان مدلول هیئات است به صورت اجمال و این در حالی است که ایشان می گویند هیأت دلالت بر «وجود رابط» (فی غیره) می کند.

ما می گوییم :

این کلام حضرت امام اشاره به آخرین «إن قلت و قلت» مرحوم عراقی دارد که در صفحات قبل[2] خواندیم. در آنجا مرحوم عراقی در «إن قلت» می فرمود: «عرض نسبی بذاته مرتبط به موضوع است و لذا احتیاج به هیئات ندارد» و بعد به «ابهام و تعیین» از این اشکال، جواب می دادند. در حالیکه به نظر می رسد اصل اشکال و إن قلت باطل است؛ چراکه سخن ما در موضوع له حروف و هیئات، در حوزه «مفاهیم» است و مفاهیم اعراض «بذاته مرتبط به موضوع» نیستند بلکه آنچه بذاته به موضوع مرتبط است، «وجودِ» اعراض است؛ و لذا اصلا «ان قلت» وارد نیست تا احتیاج به بحث از «تعیین و ابهام» داشته باشیم.

و لذا ضمن پذیرش فرمایش امام در نقد به «تعیین و ابهام» عرض می کنیم که می توان با ردّ این قسمت از فرمایش مرحوم عراقی، مبانی او را از این حیث حفظ کرد.

 

5 اشکال مرحوم خوئی5 اشکال مرحوم خوئی«اولا أنا نقطع بعدم كون الحروف موضوعة للاعراض النسبية الإضافية، لصحة استعمالها فيما يستحيل فيه تحقق عرض نسبي كما في صفات الواجب تعالى و الاعتبارات و الانتزاعيات، فان العرض إنما هو صفة للموجود في الخارج فلا يعقل تحققه بلا موضوع محقق خارجاً، و عليه فيستحيل وجوده في تلك الموارد.

و كيف كان فلا شبهة في فساد هذا القول فان صحة استعمال الحروف في الواجب و الممكن و الممتنع على نسق واحد بلا لحاظ عناية في شي‌ء منها، تكشف كشفا قطعياً عن ان الموضوع لها المعنى الجامع الموجود في جميع هذه الموارد على نحو واحد لا خصوص الاعراض النسبية الإضافية»[3]

توضیح :

حروف برای «اعراض نسبیه» وضع نشده اند؛ چراکه ما حروف را درباره اموری استعمال می کنیم (مثل خداوند) که عرض نسبی در آنها راه ندارد (الرحمن علی العرش استوی) (و درباره اعتباریات = وجوب، حرمت و ... و درباره «انتزاعیّات» = امکان، ضرورت، علیّت و .. که وجود خارجی ندارند تا عرض نسبی داشته باشند)

مرحوم روحانی از این اشکال جواب می دهد:

«الا ان الإنصاف أن هذا الإيراد لا يوجب الانصراف عن الالتزام بهذا القول لأنه يرد على غيره، و هو ما التزم به نفس المورد - أعني السيد الخوئي - كما سيتضح فيما يأتي إن شاء اللّه تعالى، و لا يختص به. كما انه لا يختص بهذه الناحية، بل هو ثابت من ناحية أخرى و هي نفس النسبة و الربط فانه مما يمتنع في حق الواجب لتقومها باثنين، و لا اثنينية بين الصفة و الذات المقدسة. فلا بد من إيجاد الحل له، و بذلك يندفع الإيراد و لا يبقى لذكره مجال‌»[4]

توضیح :

همه مبانی حتی مبنای مرحوم خوئی باید به نوعی خود را درباره استعمال حروف در حوزه «واجب الوجود»، توجیه کنند.

چراکه : اگر خداوند عرض ندارد، وجود رابط (قول اصفهانی) هم در حق خداوند راه ندارد؛ پس این اشکال نمی تواند مانع از قول محقق عراقی شود.

ما می گوییم :

    1. اگر گفتیم، موضوع له حروف، «نسبت بین دو مفهوم» است، بین مفهوم «خدا» و مفهوم «عادل» نسبت موجود است. توجه شود که بین «وجود خداوند» با «وجود عدالت»، هیچ رابطی نیست (چون صفات خداوند عین وجود خداوند است) ولی مفهوم «خدا» می تواند دارای نسبت و ربط با مفاهیم دیگر شود. در حالیکه وجود خدا دارای «عرض نسبی» نیست و «مفهوم خدا» هم دارای عرض نسبی نیست.

پس : فرق است بین مبانی دیگر که در حوزه «مفاهیم» می توانند درباره خدای سبحان جاری شوند و مبنای مرحوم عراقی که در حوزه مفاهیم هم نمی تواند درباره خدا جاری شود. (چراکه مفهوم «أین»، عرض نسبی برای مفهوم جوهر نیست بلکه آنچه عرض برای جوهر است، وجود أین برای وجود جوهر است) پس اشکال مرحوم خوئی وارد است.

    2. اما اینکه مرحوم خوئی به عنوان نقض بر مرحوم عراقی از «اعتباریات» سخن گفته، حرف کاملی نیست؛ چراکه در اعتباریات همان طور که می توان چیزی را به عنوان «جوهر» اعتبار کرد، می توان چیزهایی را برای آن جوهر به عنوان عرض اعتبار کرد : الطهارة (عرض) فی الصلاة (جوهر)

6 اشکال شهید صدر6 اشکال شهید صدراللهم إلا ان یقال: مراد مرحوم خوئی از «اعتبارات»، اجزاء ماهیت است؛ یعنی در جمله «الناطق فی الانسان، فصلٌ» در این صورت «ناطق»، عرض نسبی برای انسان نیست و چون سخن درباره اجزاء ماهیت است و ماهیت اعتباری است،
می توان گفت «فی» در «اعتباریات» استعمال شده است.

«و يرد عليه: أولا: انَّ الألفاظ ليس من الضروري ان تتطابق مع قائمة المقولات الحقيقية و الوجودات الخارجية العينيّة بمراتبها و أن نجد مدلول كل واحد منها ضمن هذه القائمة، لأن معنى اللفظ قد يكون أمراً اعتباريّاً أو انتزاعيّاً أو عدماً صرفاً و ليس من المقولات بوجه سواءً في الأسماء - كلفظ العدم مثلاً - أو في الحروف، إذ كثيراً ما لا يكون المعنى الحرفي معبّراً عن وجود خارجي لا ربطي و لا رابطي»[5]

توضیح :

    1. چنین نیست که الفاظ با «وجودات عالم خارج» (جوهر، عرض، وجود رابط) مطابق باشد. (اگرچه بالاخره مدلول هر یک از این الفاظ را مطابق با یک نوع موجود خارجی می یابیم) [ظاهراً مراد ایشان آن است که مدلول برخی از الفاظ را «مطابق» می یابیم]

    2. چراکه مدلول الفاظ، گاه امری «عدمی» یا «اعتباری» و یا «انتزاعی» است و اصلا «جوهر یا عرض یا وجود رابط» نیست!

ما می گوییم : ممکن است در دفاع از مرحوم عراقی بگوییم:

ایشان نمی گوید: همه الفاظ، مطابق با وجودات عالم خارج است.

بلکه می گوید: وجودات عالم خارج چون محتاج «لفظ» است (و ابتداءً انسان ها برای این دسته از یافته های خود نام گذاری می کردند) الفاظ با این نحوه چینش برای آنها وضع شده و بعد اعتبارکنندگان، «عدم» را یک مفهوم «اسمی» و «اعتباریات» و «انتزاعیات» را هم به صورت های «جوهر، عرض نسبی و عرض غیر نسبی» تصویر کرده و مطابق با قالبی که برای موجودات عینی داشتند، برای آنها هم «لفظ» وضع کرده اند.

جمع بندی نظریه محقق عراقیجمع بندی نظریه محقق عراقی

جدای از اشکالاتی که می شود به نحوه بیان مرحوم عراقی وارد کرد و اینکه ایشان بعضاً از «اصطلاحات فلسفی» خارج شده اند، باید پذیرفت که اشکالات مطرح شده، مبنای ایشان را با مشکل مواجه می کند. لذاست که می توان این مبنا را نیز کنار گذاشت.


[1] . تنقیح الاصول ؛ ج1 ص46.
[2] . ص99.
[3] . محاضرات فی الاصول ؛ ج1 ص74.
[4] . تنقیح الاصول ؛ ج1 ص111 الی 112.
[5] . بحوث فی علم الاصول ؛ ج1 ص251 الی 252.
logo