« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

نقد دلیل سوم / 1 نقد دلیل سوم / 1 مرحوم بجنوردی بر این دلیل اشکال کرده است:

«و فيه أن المفاهيم المذكورة - كما بيناه في الجواب عن الوجه الأول - لا تتصور غير مرتبطة بعضها ببعض، بل المتكلم حين ما يريد إلقاء جملة على الطرف لا بد و أن يتصور مفاد تلك الجملة أولا، ثم ينشئ الألفاظ على طبق تلك الجملة الذهنية. و لا شك في أن الجملة الذهنية لا تتحقق الا بوجود رابط بين اجزائها الذهنية، نعم كما أن الربط الخارجي بين الأعراض الخارجية و موضوعاتها قائم بالطرفين و لا استقلال لها في الخارج، كذلك الربط الذهني قائم بالطرفين و لا استقلال له في الذهن. و حينئذ فألفاظ الجملة - ما عدا الحروف - تدل على تلك المفاهيم الذهنية المستقلة، و الحروف و الهيئات تدل على تلك النسب و الارتباطات غير المستقلة القائمة بأطرافها،

توضیح :

    1. در عالم خارج، «جوهر» داریم و «عرض» و «وجود رابط» که آنها را به هم پیوند می دهد؛ همچنین در قضیه معقوله هم مفاهیم مستقل به وسیله وجود رابط ذهنی، به هم پیوند داده می شوند.

    2. متکلم وقتی می خواهد قضیه معقوله را به زبان آورد، مفاهیم «استقلالی» را تصور می کند، سپس الفاظ معادل آنها را بر زبان جاری می کند. این در حالی است که در «قضیه ذهنیه»، وجود رابط مفاهیم مستقل را به هم پیوند داده است.

    3. در قضیه ملفوظه، اسماء دلالت می کنند بر «مفاهیم مستقل اسمی» و حروف هم دلالت می کنند و حکایت می کنند از آن «نسبت هایی» که در قضیه معقوله وجود دارد.

مرحوم بجنوردی سپس به تشریح نظر خویش در نحوه وجود ذهنی اشاره می کند و می نویسد:

«و الا [ایشان در جواب نائینی فرمود: مفاهیم قطعا به هم مرتبط هستند؛ حال می گوید اگر مفاهیم اسمی به هم پیوند نداشته باشند] فلو تصورنا مفاهيم متعددة غير مرتبطة، كأن تصورنا مفهوم زيد وحده، و تصورنا مفهوم قائم وحده، فكيف يمكن أن نوجد بينهما ارتباطا بواسطة الهيئات أو الحروف، لأن الواقع لا ينقلب عما هو عليه، مثلا لو فرضنا أن زيدا في الخارج وجد بلا قيام، و القيام وجد بلا ارتباط بينه و بين زيد، فهل يعقل جعل ارتباط في الخارج بين شيئين موجودين لا ارتباط بينهما؟ و كذلك في وعاء الذهن إذا وجد مفهومان غير مرتبطين لا يمكن جعل الارتباط بينهما بلا آلة و لا مع الآلة. [حتی حروف و هیئات]

و بعبارة أخرى قد جعل اللّه تبارك و تعالى للإنسان قدرة تكوينية على إيجاد المعاني و المفاهيم في الذهن منفردة و متعددة، و المتعددة غير مرتبطة بعضها ببعض. و مرتبطة بلا احتياج إلى آلة في إيجادها على تلك الكيفية.

[یعنی ما از ابتداء «زیدٌ القائم» را تصور می کنیم، نه آنکه به وسیله حروف آنها را به هم پیوند زنیم] فالوضع لهذا الغرض [للایجاد] لغو.

نعم الاحتياج إلى الوضع من ناحية إبراز هذه المعاني المتصورة و إلقائها إلى المخاطب في مقام التفهيم و التفهم. و حيث أن إلقاء تلك المعاني و المفاهيم الموجودة في الأذهان بأعيانها غير معقول، لأنها متقومة بالذهن، بل من شئونها و أطوارها، فلا بدّ من إلقاء شي‌ء آخر يمكن إلقاؤه إلى المخاطب، بحيث يكون إلقاء ذلك الشي‌ء الآخر إلقاء له [معنای ذهنی]. و ذلك لا يمكن الا بأن تكون بينهما هوهوية و لو جعلية اعتبارية. و لذلك قلنا: إن حقيقة الوضع هي الهوهوية الاعتبارية.

فإذا أوجدت النّفس - بتلك القدرة الموهوبة لها من قبله جل جلاله - مفهوما واحدا غير مركب و لا مقيد بشي‌ء، فهذا علم تصوري واحد يدل عليه لفظ واحد، و إذا أوجدت مفاهيم متعددة غير مرتبطة، فهذه علوم تصورية متعددة تدل عليها ألفاظ متعددة بلا ارتباط لا بين هذه الألفاظ و لا بين تلك المعاني، و إذا أوجدت مفاهيم متعددة مرتبطة مقيدة بعضها ببعض على اختلاف أنحاء النسب و الارتباطات و التقييدات [تدل علیه الجمل] فكما ان إلقاء تلك المفاهيم و المعاني المستقلة تكون بإلقاء ألفاظ الأسماء و الأفعال باعتبار موادها لا هيئاتها، كذلك إبراز تلك النسب التي بين تلك المفاهيم تكون بتوسط الحروف و الهيئات.

و قد ظهر مما ذكرناه حال القول الآتي.» [1]

توضیح :

خلاصه جواب مرحوم بجنوردی:

    1. در عالم خارج اگر فرض کردیم، «زید» به تنهایی موجود باشد و «قیام» وجودی مستقل داشته باشد، نمی توانیم به هیچ وسیله بین آنها ربط ایجاد کنیم.

    2. در عالم ذهن هم اگر مفهوم «زید» به طور مستقل لحاظ شود و مفهوم «قائم» نیز به طور مستقل لحاظ شود، ما نمی توانیم آنها را به هم پیوند دهیم و بین آنها ارتباط برقرار کنیم.

    3. در عالم خارج، «زیدٌ القائم» موجود است ولی در ذهن هم می توان «زید» را مستقل لحاظ کرد و هم «زیدٌ القائم» را لحاظ کرد. ولی اگر زید را مستقل لحاظ کردیم دیگر نمی توانیم آن را به «قائم» پیوند زنیم.

    4. پس آنچه در ذهن داریم، «زیدٌ القائم» است.

    5. ما در مقام «تفهیم و تفهّم» وقتی می خواهیم مفاهیم ذهنی را القاء کنیم، به ازای مفهوم زید، لفظ داریم ( یعنی «ز ی د» که طبق مبنای ایشان، به جعل هوهویت اعتباراً همان «شخص زید» است) و به اعتبار «مفهوم قائم» هم لفظ داریم ولی به إزای «زیدٌ القائم» مفهوم نداریم. در اینجا از مفهوم زید و مفهوم قائم و حروف و نسب و هیأت استفاده می کنیم که آن مفهوم مرکّب را بیان دارد.

آنچه از کلام مرحوم بجنوردی ملاحظه شد، ظاهراً مأخوذ از کلمات استاد ایشان، مرحوم عراقی است. مرحوم عراقی همین اشکال را چنین ترسیم می کند:

«فإنّ المعانی التی تتصورها النفس إمّا أن تکون مرتبطة بعضها ببعض أو غیر مرتبطة فما تصوَرته النفس مرتبطاَ فلا یعقل إحداث الربط بین أجزائه لأنّه تحصیل للحاصل و ما تصورَته النفس غیر مرتبط فلا یعقل إحداث الربط فیه لأنّ الموجود لا ینقلب عما هو علیه و لکن یمکن أن یفنی و یَحدُث فی أثره وجودٌ أخر بخصوصیة أخری مثلاً النفس یمکن أن تتصوّر مفهوم زید مستقلاً و کذلک مفهوم الدار و یمکن أن تتصور هذین المفهومین مرتبطاً بعضهما ببعض بأن تتصور مفهوم قولنا «زیدٌ فی الدار» فذا تصورت مفهوم زید مستقلاً أی لا فی ضمن تصورها للمعنی المرکّب فلا یعقل أن یُحدَث الربط بینه و بین مفهوم الدار ثانیاً نعم یمکن أن یفنی هذا التصور الاول و تتصوره ثانیا مرتبطاً بفمهوم الدار فی ضمن تصورها لمفهوم قولنا «زیدٌ فی الدار» و علیه اذا أراد المتکلم إفادة السامع مفاد قوله «زیدٌ فی الدار» فحینما یتلفّظ بلفظ «زید» یتصور السامع مفهومه مستقلا لا محالة إذ لا یَعلَم بالمعنی المرکّب لیتصوّره مرتبطاً فذا أتبعه بقوله فی الدار فلا یخلو مدعی الإیجادیة فی الحروف من أن یدّعی أحد أمرین إمّا إحداث الربط فی الموجود غیر المرتبط و قد تقدّم أنه غیر معقول أو إحداث موجود آخر مرتبط غیر المتصوّر الاول و هو خلاف الوجدان»[2]

توضیح :

    1. آن معنایی که در ذهن پدید آمده، اگر مرتبط است با معنای دیگر، نمی توان این ارتباط را ایجاد کرد چراکه «تحصیل حاصل» است؛ و اگر مرتبط نیست، نمی توان ارتباط را ایجاد کرد چراکه «انقلاب شی عمّا هو علیه» است.

    2. البته نفس می تواند هم معنا را مستقل و هم مرتبط، لحاظ کند.

ما می گوییم :

    1. در عالم خارج، اگر جوهر و عرض از هم جدا بودند، می توانند بر هم عارض شوند؛ مثلاً اگر زید در «دار» نبود می تواند داخل دار شود.

    2. ایشان می گویند: در عالم ذهن نیز ما یک مفهوم «زید» داریم که اگر خواست به «زیدٌ القائم» تبدیل شود، ذهن مفهوم جدیدی را پدید می آورد، کلام کاملی نیست؛ چراکه ـ چنانکه در بررسی اشکال اول مرحوم خوئی خواهیم آورد ـ ذهن به «اتحاد دو مفهوم با یکدیگر» حکم می کند و این حکم نفس است که ما به ازای حروف و هیأت است.

    3. با توجه به آنچه مفصّلا خواهیم آورد، کلام محقق عراقی و مرحوم بجنوردی، کامل نیست. اگرچه کلام مرحوم نائینی نیز صحیح نیست.

 


[1] . منتهی الاصول ؛ ج1 : ص49.
[2] . بدایع الافکار ؛ ج1 : ص43.
logo