« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم



تقریر چهارمتقریر چهارم

مرحوم روحانی در «منتقی الاصول» می نویسد:

«الثالث: ربط اللحاظ الآلي و الاستقلالي بالموضوع له لكن لا بنحو التقييد و بيانه: ان يكون الموضوع له لفظ الحرف و لفظ الاسم واحد لا يختلف بحسب الذات، و لكن يختلف الموضوع له [فی] لفظ الحرف عن الموضوع له [فی] لفظ الاسم، في ان الموضوع له [فی] الحرف هو ذات المعنى و لكن في حال تعلق اللحاظ الآلي به، و الموضوع له [فی] الاسم هو ذات المعنى و لكن في حال تعلق اللحاظ الاستقلالي به، فالموضوع له في كل منهما هو الذات و نفس الماهية بلا دخل للتخصص الخاصّ فيه و ان كان طرف العلقة هو المتخصص لكن بذاته.

فاللحاظ الآلي و الاستقلالي خارج عن الموضوع له و لكنه لازم له لا ينفك عنه، و نظيره ثابت في مثل حمل «نوع» على «الإنسان»، فان الموضوع و المحمول عليه انما هو الماهية بنفسها بلا دخل للحاظ فيه مع ان اللحاظ لا ينفك عنه، إذ حمل النوع على الإنسان أو غيره موطنه الذهن، إذ لا يصح حمل النوع على الإنسان الخارجي، و معه لا ينفك المحمول عليه عن اللحاظ، و ظاهر ان ما يحمل عليه النوع هو نفس الماهية بلا تقييدها باللحاظ، إذ الماهية المقيدة باللحاظ جزئي ذهني لا نوع، فكيف يصح حمل نوع عليها مقيدة باللحاظ؟.

إذا ظهر ان الموضوع له في كل من الاسم و الحرف واحد ذاتا، و انما يختلف من حيث اللحاظ بالنحو الخاصّ الّذي صححناه، يظهر عدم صحة استعمال أحدهما مكان الاخر، إذ العلقة الوضعيّة إذا كانت بين الحرف و المعنى الملحوظ باللحاظ الآلي فلا علقة بينه و بين الملحوظ استقلالا، فلا يصح الاستعمال.

و هكذا الكلام في الاسم.

و هذا التفسير لكلام صاحب الكفاية أوجه من أخويه، و ان كان ارتباطه بالعبارة أبعد.» [1]

توضیح :

    1. موضوع له در «حرف و اسم»، یکی است که عبارت باشد از «ذات معنی» امّا :

    2. فرق این دو در آن است که: موضوع له حرف، «ذات معنی در حال لحاظ آلی» و موضوع له اسم، «ذات معنی در حال لحاظ استقلالی» است.

    3. پس: لحاظ، داخل در موضوع له نیست ولی «لازم غیر قابل انفکاک» آن است.

    4. این مطلب مثل آن است که می گوییم: «الانسان نوعٌ» که انسان در آن، «ذات ماهیت» است ولی در حالی که در «ذهن» است (چراکه انسان خارجی، نوع نیست)؛ و در عین حال «وجود ذهنی»، داخل در معنی انسان نیست چراکه در این صورت انسان، «جزئی ذهنی» می شود و دیگر کلی و نوع نیست.

    5. این تقریر، بهترین توجیه از حرف مرحوم آخوند است. اگرچه از ظاهر عبارت آخوند به دور است.

ما می گوییم :

    1. این تقریر را می توان به این بیان توضیح داد که:

تصور کنیم: که ما می خواهیم برای «ماشین»، نام گذاری کنیم؛ لحظه ای که آن را تصور می کنیم، ماشین در حال حرکت است. در این صورت اگر ماشین را «الف» نام دادیم، موضوع له «ماشین در حال حرکت» نیست. اگرچه ما در لحظه نام گذاری آن را «حین الحرکة» لحاظ کردیم. (پس «حرکت» شرط و یا قید موضوع له نیست).

حال: واضع وقتی «من» را برای «ابتداء» قرار می دهد، «ابتداء در حال آلیت» است. و وقتی لفظ «ابتداء» را برای آن قرار می دهد، «ابتداء در حال استقلالیت» بوده است.

پس : از دیدگاه این تقریر، «من» و «ابتداء» به یک معنی هستند.

    2. در جواب به این تقریر باید گفت:

درست است که: «اینکه واضع در هنگام وضع، در چه حالی و در چه حینی بوده است، «موضوع له» را مقیّد نمی کند»

و درست است که: «این مطلب، باعث اختلاف اسم و حرف نمی شود»

ولی: نتیجه این تقریر آن است که پس از وضع، اسم و حرف به معنی واحدی باشند و بتوانند در جای یکدیگر، استعمال شوند. (چنانکه وقتی آن ماشین از حرکت ایستاد، می توانیم آن را «ماشین» بنامیم و لفظ را در آن استعمال کنیم.)

 

تقریر پنجمتقریر پنجم

 

مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری در «مبانی الأحکام» در تقریر جواب مرحوم آخوند، می نویسد:

«أقول: لعلّ المقصود من الاختلاف فی الوضع أنّ تقیّد «من» ـ مثلاً ـ بأن یکون اللحاظ آلیّاً ملحوظ فی ناحیة الوضع، فالوضع مقیّد بذلک لا الموضوع له.» [2]

توضیح :

از دیدگاه مرحوم آخوند، موضوع له و مستعمل فیه در حروف «یکی» است ولی وضع در آن ها، «مختلف» است. یعنی معنایی که در آغاز تصور می شود، گاهی آلی است و گاهی استقلالی؛ اگرچه بعد لفظ بر «معنا» گذاشته می شود بدون آنکه لحاظ آلی و لحاظ استقلالی در آن دخیل باشد.

ما می گوییم :

    1. در تأیید فرمایش ایشان، می توان گفت: شخص مرحوم آخوند نیز گفته اند: «فالاختلاف بین الاسم و الحرف فی الوضع یکون موجباً لعدم جواز الاستعمال فی موضع الآخر و إن اتفقا فیما له الوضع [موضوع له].»[3]

    2. ناگفته پیداست این اختلاف در وضع، وقتی به اختلاف در موضوع له نمی انجامد، نمی تواند مانع از استعمال اسم و حرف به جای یکدیگر، شود.[4]

**

جمع بندی :

تا کنون آنچه در مقام دفاع از مرحوم آخوند مطرح شد، نتوانست از اشکال اصلی [چرا اسم و حرف نتوانند به جای یکدیگر، استعمال شوند] پاسخ گوید؛ در حالیکه ممکن است در دفاع از مرحوم آخوند بگوییم: [البته این جواب، تقریر از «قلت» مرحوم آخوند نیست بلکه جواب مستقلی است از «إن قلت»].

مقدمه : همانطور که چیزی می تواند شرط و یا جزء موضوع له باشد [چنانکه در تقریر مرحوم نائینی وجود داشت] و یا شرط و جزء وضع باشد [چنانکه در تقریر مرحوم اصفهانی مطرح شد]، همینطور می تواند شرط و یا جزء موضوع یعنی لفظ باشد. به این معنی که واضع بگوید شرط این «لفظ» آن است که همواره مبتدا باشد [چنانکه مثلا عرب «إنّ» و «أنّ» را هم معنی می داند در حالیکه شرط استعمال یکی را حضور در صدر کلام می داند و شرط استعمال دیگری را، این نمی داند]. پس ممکن است کسی بگوید موضوع له (معنی) در حروف و اسماء، واحد است ولی شرط لفظ آن است که در جایی استعمال شود و در جایی استعمال نشود.

توجه شود که : در اینجا نمی توان اشکالی که مرحوم نائینی مطرح کرده است، را وارد دانست چراکه استعمال لفظ (موضوع) در معنایی که موضوع له آن است، «صحیح» است، هر چند واضع خلاف آن را شرط کرده باشد ولی پای بندی به «شروط متعلق به لفظ» از زمره قواعد زبان است و اگر آن را نبپذیریم، از قانون زبان خارج شده و غلط صحبت کرده ایم.

 


[1] . منتقی الاصول ؛ ج1 : ص91 و 92.
[2] . مبانی الاحکام ؛ ج1 : ص44.
[3] . کفایة الاصول ؛ ص12.
[4] . مرحوم عراقی در «نهایة الافکار» در تشریح عقیده مرحوم آخوند، عباراتی دارند که ممکن است اشاره به همین تقریر پنجم باشد و ممکن است آن را همانند تقریر دوم به حساب آوریم.
logo