« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم



 

تقریر دومتقریر دوممرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی در «نهایة الدرایة» در تقریر کلام مرحوم آخوند، می نویسد:

«محصّله ان العلقة الوضعيّة في كلّ منهما على نهج خاص، لتقيّدها في أحدهما بما إذا أريد منه المعنى استقلالياً و في الاخر بما إذا أريد آلياً، فاستعمال الأوّل في مورد الثّاني استعمال في ما لا علقة وضعيّة له»[1]

منتقی الاصول در بیان این کلام می نویسد:

«الثاني: إرجاع القيد باللحاظ الآلي أو الاستقلالي إلى العلقة الوضعيّة.

و تقريب ذلك: ان العلقة الوضعيّة المصححة للاستعمال الناشئة عن الاعتبار و الوضع، قد تكون ثابتة في مطلق الأحوال بين اللفظ و المعنى، فيصح استعمال اللفظ في المعنى مطلقا و في كل حال. و قد تكون ثابتة في حال معين فلا يصح استعمال اللفظ في المعنى الا في ذلك الحال دون غيره من الأحوال ..

فالموضوع له في كل من الحروف و الأسماء واحد الا ان العلقة بينه و بين الحرف في حال، و بينه و بين الاسم في حال آخر»[2]

توضیح :

    1. «لحاظ آلی» در حروف و «لحاظ استقلالی» در اسماء، قیدی برای عقله وضعیه است.

    2. به این معنی که: به وسیله وضع (به معنای مصدری = وضع کردن)، بین لفظ و معنی علاقه ای ایجاد می شود که باعث می شود بتوانیم این لفظ را در این معنی استعمال کنیم. حال: گاه این علاقه به وسیله وضع (وضع کردن) ثابت می شود و همیشگی است و گاه به وسیله وضع کردن این علاقه ثابت می شود ولی تنها در حال و وضعیت خاصی، این علاقه ثابت است.

ما می گوییم :

    1. با این تقریر، «بوضع» در کلام مرحوم آخوند، به معنای «بحالٍ» خواهد بود.

    2. ظاهراً مراد مرحوم اصفهانی آن است که، در عالم اعتبار یک معنی داریم و یک لفظ که به وسیله وضع به هم مرتبط می شوند و در نتیجة وضع، یک «علقه وضعیه» بین لفظ و معنی پدید می آید. پس در عالم اعتبار، «وضع»، علت است و «علقه وضعیه» معلول. و علقه وضعیه، پیوند بین معنی و لفظ است.

حال: «لحاظ استقلالی» و «لحاظ آلی» قید معنی (موضوع له) نیستند بلکه قید «علقه وضعیه» هستند.

به این معنی که: در حالی که «لحاظ استقلالی» هست، علقه وضعیه بین معنای ابتداء و لفظ ابتداء هست و در حالی که «لحاظ آلی» هست، این علقه وجود ندارد. بنابراین هر کدام از اسماء و حروف را جای دیگر نمی توان به کار برد.

اشکالات تقریر دوم:

    1. مرحوم روحانی بر این تقریر اشکال کرده است:

«و العبارة بهذا التفسير لا تخلو عن خدشة أيضا، و ذلك لأن ما ذكر يقتضي ان يكون حدوث العلقة الوضعيّة و حصولها بين اللفظ و المعنى متوقفا على الاستعمال، لوضوح كون المراد باللحاظ الآلي و الاستقلالي اللحاظ في حال الاستعمال، فيكون حدوث العلقة الوضعيّة بين لفظ الاسم و معناه عند إرادة استعماله في المعنى و لحاظ المعنى مستقلا. و يكون حدوثها بين لفظ الحرف و المعنى عند إرادة استعماله في المعنى و لحاظه آلة، و لازم ذلك انه لا وضع - علقة وضعية - بين اللفظ و المعنى قبل الاستعمال، و بطلانه لا يحتاج إلى بيان»[3]

توضیح :

    1. لحاظ استقلالی و آلی، در مقام «استعمال» است.

    2. اگر گفتیم علقه وضعیه، متوقف بر لحاظ استقلالی و آلی است، در حقیقت علقه وضعیه متوقف بر استعمال است.

    3. در حالیکه تا علقه وضعیه نباشد، استعمال نیست.

ما می گوییم: اینکه «لحاظ استقلالی و لحاظ آلی» در مقام استعمال است حرف کاملی نیست. بلکه می توان این دو لحاظ را در مقام وضع هم تصور کرد.

اشکال دوم : مرحوم اصفهانی بر این تقریر از کلام مرحوم آخوند اشکال می کند:

«لكنّه لا يذهب عليك أنّ لحاظ المعنى أو إرادته من شئون المعنى و أحواله، و وصف الاختصاص الوضعي بهما من باب الوصف بحال متعلقه لا بحال نفسه و قيديّة شي‌ء لشي‌ء و صيرورته مكثرا له لا تكون جزافاً»[4]

توضیح :

    1. یک معنای مطلق را در صورتی می توان مقیّد کرد که قیودات از شؤون آن معنای مطلق باشند (مثلاً انسان را تقسیم می کنیم به «انسان عالم» و «انسان جاهل») ولی اگر قیودات از شئون معنای مطلق نباشند (مثلا سفیدی سنگ و قرمزی سنگ نسبت به «انسان») نمی توانند معنای مطلق را تقسیم کنند. (یعنی بگوییم انسان ها دو قسم هستند: «انسان های سنگ قرمز» و «انسان های سنگ سفید») چراکه تقسیم بندی یک معنای مطلق، یک امر جزاف و غیر عقلائی نمی تواند باشد.

    2. لحاظ استقلالی و لحاظ آلی از شئون معنا و موضوع له است و این ها نمی توانند «مقیّد و مقسّم» علقه وضعیه باشند.

    3. اگر هم گاهی علقه وضعیه به حساب این دو تقسیم می شوند، این از باب «وصف به حال متعلّق» است.

ما می گوییم: در تکمیل فرمایش ایشان باید گفت: «لحاظ استقلالی و آلی» را باید معلوم کنیم: لحاظ استقلالی و آلیِ چه چیزی؟، مسلماً مراد لحاظ استقلالی و آلی، «معنی و موضوع له» است؛ در حالیکه آنچه می تواند علقه وضعیه را مقید کند، «لحاظ استقلالی و آلیِ علقه وضعیه» است که امری بی معنی است.

جمع بندی تقریر دوم :

اینکه علقه وضعیه را بتوان تقسیم کرد و در بعضی حالات آن را واقع کرد، کلام درستی است (مثلا در رمزگذاری ها می توان گفت بین لفظ «الف» و معنای «ب» علقه وضعیه هست ولی این علقه در روزها هست و در شب ها معنای لفظ عوض می شود و یا کسی یک چیزی را اختراع می کند و می گوید: برای فارسی زبانان، نام «الف» را وضع می کنم و برای انگلیسی زبانان، نام «A» را و طبیعی است که استعمال الفاظ هر زبان، در زبان دیگر غلط است) ولی اینکه لحاظ آلی و استقلالی ـ در حالیکه موضوع له، تقسیم نشده است ـ را بتوان به عنوان «عامل تقسیم علقه وضعیه» مطرح کرد، حرف درستی نیست؛ چراکه این دو لحاظ، مربوط به «معنی» هستند و تنها به صورت «وصف به حال متعلق» می توانند علقه وضعیه را تقسیم کنند.

پس : اگر تقسیم بندی، مربوط به «حالات وضع» باشد (مثلا اینکه وضع بین «A» و معنی برای زبان انگلیسی است و وضع بین «الف» و معنی برای زبان فارسی) می توان گفت علقه وضعیه، «مقید» می شود.

ولی اگر : تقسیم بندی مربوط به «معنی» باشد (ابتدای آلی و ابتدای استقلالی)، علقه وضعیه قابل تقسیم نیست.

ان قلت : «آلیت و استقلالیت» از شئون معنی نیست؛ چراکه مرحوم آخوند می گوید: «اسم و حرف» هر دو یک معنی دارند. پس معنای این دو، «ابتداء» است بدون لحاظ آلیت و استقلالیت.

قلت : مرحوم آخوند قبول دارند که «ابتدای اسمی» و «ابتدای حرفی» با یکدیگر متفاوت هستند و اینکه می گویند «من» و «ابتداء» به یک معنی هستند، منافاتی با این کلام ندارد و تنها می فرمایند: آلیت و استقلالیت در «موضوع له» نیست.

پس : بالاخره ایشان آلیت و استقلالیت را از شئون و تقسیمات «معنی» می دانند.

 


[1] . نهایة الدرایة ؛ ج1 : ص60.
[2] . منتقی الاصول ؛ ج1 : ص90 و 91.
[3] . منتقی الاصول ؛ ج1 : ص91.
[4] . نهایة الدرایة ؛ ج1 : ص60.
logo