90/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
1. مبانی در بحث وضع:
1. «نحو اختصاص» : آخوند خراسانی
2. «تعیین» : صاحب فصول
3. «تعّهد» : محقق نهاوندی، مرحوم حائری، مرحوم خوئی
4. «جعل علامیّت» : مرحوم اصفهانی، حضرت امام خمینی، آیت الله وحید خراسانی
5. «واقعی بعد الاعتبار» یا «الاعتبار الموجب للواقعیه» یا «تعهّد» : مرحوم عراقی
6. «جعل هوهویت» : مرحوم ایروانی، مرحوم بجنوردی
7. «قرن أکید» : شهید صدر
8. «انشاء ربط»: شهید خمینی
**
2. جمع بندی نهایی در بحث وضع:
با توجه به آنچه گفتیم و با عنایت به اینکه از میان هست مبنای مطرح شده، مبنای جعل علامیت و جعل هو هویت، خالی از اشکال ثبوتی است. اما می توان گفت عرفاً آنچه در نامگذاری ها واقع می شود، «جعل علامیت» است.
**
3. تعریف نهایی وضع
«جعل الشئ علامة للمعنی سواء کان الشئ لفظاً أو هیأة أو نسبة أو إعراباً»
**
4. وضع تعیینی و تعیّنی
حضرت امام منکر وضع تعیّنی بودند چرا که ایشان «جعل و تعیین» را به عنوان حقیقت وضع در «وضع تعیّنی» مفقود می دیدند.
**
5. آیا وضع تعیّنی با «استعمال» حاصل می شود؟
مرحوم آخوند : وضع تعیینی گاه با «تصریح به انشاء» پدید می آید و گاه به وسیله «استعمال»
ما می گوییم : استعمال، «امری خارجی» است و نمی تواند وضع را که امری اعتباری است، پدید آورد.
**
6. وضع شخصی و نوعی
گفته شد که وضع تنها منحصر به الفاظ نیست بلکه در غیر الفاظ هم جاری می شود.
**
7. تعریف اقسام:
1. «وضع خاص + موضوع له خاص» : معنای لحاظ شده در هنگام وضع، «جزئی» است و لفظ نیز بر همین معنای جزئی، قرار داده می شود
2. «وضع خاص + موضوع له عام» : معنای لحاظ شده در هنگام وضع، «جزئی» است ولی لفظ بر معنایی که آن معنای جزئی از جزئیات آن است، قرار داده می شود
3. «وضع عام + موضوع له عام» : معنای لحاظ شده در هنگام وضع «کلی» است و لفظ نیز بر همین معنای کلی قرار داده می شود
4. «وضع عام + موضوع له خاص» : معنای لحاظ شده در هنگام وضع «کلی» است ولی لفظ بر معنایی که از جزئیات آن معنای کلی است، قرار داده می شود
**
8. تفاوت «وضع» و «موضوع له» و «مستعملٌ فیه»
نباید بین معنایی که در لحظه وضع تصور می شود (وضع) و معنایی که لفظ بر آن گذاشته می شود (موضوع له) و معنایی که لفظ در آن استعمال می شود (مستعمل فیه) خلط کرد.
**
9. محال بودن لحاظ تفصیلی:
در مقام وضع، هیچگاه ذات شئ و کنه آن مورد لحاظ قرار نمی گیرد بلکه معنای مورد نظر همیشه (در تمام اقسام چهارگانه) به صورت اجمالی لحاظ می گردد.
**
10. تصویر دوگانه مرحوم عراقی از «وضع عام ؛ موضوع له عام»
**
11. امکان اقسام اربعه:
1 .11. وضع خاص + موضوع له خاص: امکان دارد
مخالف مرحوم میرزا هاشم آملی و مرحوم فاضل لنکرانی
ما می گوییم: قطعا عرف بین «مفهوم زید» و «مفهوم واجب الوجود» فرق می گذارد. و دومی را کلی و اولی را جزئی بر می شمارد. می توان گفت وجود مفاهیم جزئی در علم اصول مورد تسالم قرار گرفته است. چراکه بقای علم اصول بر فهم متعارف عرفی است.
2 . 11. وضع عام + موضوع له عام : امکان دارد
• اشکال حضرت امام: هر معنای کلی را که تصور کنید، چون به وجود ذهنی موجود می شود، جزئی شده است
اگر به وجود ذهنی آن هم توجه نشود، باز از جزئی بودن خارج نمی شود
• حضرت امام، مرحوم فاضل و شهید مطهری به اشکال پاسخ گفته اند
• جواب چهارم: در تناقض وحدت لحاظ آلی و لحاظ استقلالی شرط است لذا که اگر به آینه لحاظ استقلالی شود، شیشه ای و اگر لحاظ آلی شود، صورت زید است. مفهوم انسان نیز اگر به لحاظ آلی مورد نظر قرار گیرد [یعنی متصور]، کلی است و اگر به لحاظ استقلالی مورد نظر قرار گیرد [یعنی صورت ذهنیه]، جزئی و موجود ذهنی است
3. 11. وضع عام + موضوع له خاص: امکان ندارد
- موافق: مرحوم آخوند خراسانی و حضرت امام
- استدلال مرحوم آخوند: کلی از جمله وجوه جزئیات خود است و معرفه وجه شئ، معرفت اجمالی شئ است
- دو تقریر مرحوم مروج و مرحوم قوچانی از کلام آخوند خراسانی
4. 11. وضع خاص + موضوع له عام: امکان ندارد
- موافق: محقق رشتی و مرحوم حائری و مرحوم فاضل لنکرانی
- مخالف: مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم نائینی
**
12. وقوع اقسام چهارگانه:
1. 12. «وضع خاص + موضوع له خاص»: واقع است (مثال مشهور : اعلام شخصیه)
مخالف مثال: حضرت امام خمینی
نقد: به دقت عقلی مفهوم زید، کلی است و لذا وضع در آن عام و موضوع له عام است. ولی عرفاً مفهوم زید جزئی است. لذا وضع و موضوع له را خاص می داند
2. 12. «وضع عام +موضوع له عام» :واقع است (مثال مشهور : اعلام اجناس)
مخالف: صاحب تسدید الاصول
**
یاد آوری 1 : نظر حضرت امام درباره «کل» و «کلی»
ایشان بین این دو تفاوت گذاشته و وضع در «کل» را «وضع خاص ؛ موضوع له خاص» شمرده اند در عبارت پیشرو حضرت امام «وضع خاص ؛ موضوع له خاص » را به چهار صورت، تصویر می کنند که قسم چهارم، «کل» یا همان «عام اصولی» است.
«ثمّ اعلم أنّ لخصوص الموضوع له صوراً:
منها: ما تقدّم من عموم الوضع و خصوص الموضوع له.و منها: أن يكون الملحوظ شخصاً و الموضوع له كلّ ما كان من أمثاله، فإنه- أيضا- من خصوصهما. و منها: خصوصهما بالمعنى المعروف. و منها: أن يكون الملحوظ جميع الأفراد بنحو الإجمال و الموضوع [له] كذلك، فإنه- أيضا- من خصوصهما.»[1]
توضیح:
1) «موضوع له خاص» در چهار صورت امکان دارد:
الف) وضع عام ؛ موضوع له خاص
ب) وضع خاص ؛ موضوع له ضد آن خاص(همان که در فرض حائری به عنوان «الف» از آن یاد کردیم)
ج) وضع خاص ؛ موضوع له خاصد) وضع جمیع الافراد ؛ موضوع له جمیع الافراد
آنچه در فرض «د» مطرح است، به این معناست که واضع همه فرزندانش را تصور می کند ]به معنای عام اصولی و نه کلی طبیعی[ و بعد لفظ «علی» را بر همه آنها می گذارد و می گوید «همه فرزندانم را علی می نامم.» در اینجا کلی طبیعی مطرح نیست بلکه آنچه مطرح است ، جزئیات خارجی هستند که با یک لفظ به آنها اشاره شده است.
**
یاد آوری 2:
حضرت امام: گاهی آنچه تصور می شود «کلی طبیعی» است، ولی لفظ برای مصادیق آن (نه زید و عمرو بما هم زید و عمرو) وضع شده است. به این معنا که لفظ برای «ما هو مصداق» وضع شده است. عنوان اجمالی «ما هو مصداق» آلت است که لفظ برای افراد وضع شود.
تکمله: مراد امام آن است که واضع معنای کلی طبیعی (انسان) را تصور می کند و لفظ را برای مصادیق (به صورت عام انحلالی و نه جزئی حقیقی) وضع می کند. چنانکه بگوییم «انسان» برای «کل ما یصدق علیه الانسان» وضع شده است (ونه برای زید و عمرو)
نقد: اگر بپذیریم که از «کلی انسان» به «ما هو المصداق» منتقل شویم، در این صورت «ما هو المصداق» همان «کل ما هو المصداق» است که عام اصولی است. و چنانکه خود امام تصریح کرده بودند، این از مصادیق «وضع خاص ؛ موضوع له خاص» می باشد