« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

90/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم



وقوع اقسام اربعة

پس از پایان بحث از امکان اقسام اربعه و پیش از بحث از وقوع اقسام اربعه، لازم است به نکته ای که مرحوم امام در حاشیه مناهج الاصول، مطرح کرده اند، اشاره کنیم[1] :

«و بعد تصوّر ما ذكر، و إمكان الوضع الخاصّ و عموم الموضوع له، لا طريق لنا في مورد عموم الموضوع له - الثابت بالتبادر و غيره - لإثبات عموم الوضع، كما لا طريق لإثبات عمومه في مثل معاني الحروف على فرض ثبوت خصوص الموضوع له فيها لإمكان أن يكون من قبيل الصورة الثانية أو الصورة الثالثة من صور خصوص الموضوع له. نعم بناء على امتناع عموم الموضوع له و خصوص الوضع يستكشف من عموم الأوّل عموم الوضع.»[2]

    1. تبادر و .. علائم شناخت حقیقت هستند.

    2. معنای حقیقی لفظ، عبارت است از «معنای موضوع له»

    3. علائم مذکور برای شناخت موضوع له ـ و اینکه عام است یا خاص ـ کارایی دارد.

    4. اما اگر به وسیله تبادر فهمیدیم موضوع له عام است، راهی نداریم که بگوییم: پس وضع هم عام است. چراکه ممکن است «وضع عام ؛ موضوع له عام» باشد و ممکن است «وضع خاص ؛ موضوع له عام» باشد. (توجه شود که امام قسم چهارم را نیز ممکن می دانستند)

    5. به همین جهت اگر گفتیم موضوع له در حروف خاص است، نمی توانیم بگوییم وضع در حروف عام است چراکه ممکن است «وضع خاص ؛ موضوع له خاص» باشد.

    6. البته اگر گفتیم «وضع خاص ؛ موضوع له عام» ممکن نیست، هر جا موضوع له عام بود، وضع هم عام است.

مرحوم لنگرودی در جواهر الاصول در تقریر عبارت امام، اضافه می کند:

«فقول شيخنا العلّامة قدس سره: إنّه لا ريب في ثبوت كون الوضع و الموضوع له عامّين، كوضع أعلام الأجناس ، ليس في محلّه لإمكان أن يكون الوضع فيها خاصّاً، نعم للمحقّق الخراساني قدس سره استكشاف ذلك بمعونة ذلك الأمر العقلي.

و لكن يتوجّه عليه: أنّه لا طريق له إلى إثبات كون الوضع عامّاً فيما إذا قامت الأمارة على كون الموضوع له خاصّاً؛ لإمكان أن يكون الوضع أيضاً خاصّاً، فإذا أمكن تصوير قسم آخر في الوضع و الموضوع له الخاصّين- كما تصوّرناه- فالأمر أشكل؛ لاحتمال أن يكون الوضع خاصّاً بذلك المعنى.» [3]

    1. پس اینکه مرحوم حائری می فرماید وضع در علم جنس ـ که ظاهراً مراد اسم جنس است ـ «وضع عام ؛ موضوع له عام» است، کامل نیست چراکه ایشان قسم چهارم را ممکن می دانند و لذا ممکن است، «وضع خاص ؛ موضوع له عام» باشد.

    2. البته مرحوم آخوند چون قسم چهارم را ممکن نمی داند، لاجرم در جایی که موضوع له عام است، وضع را عام می داند.

    3. اما اشکال به مرحوم آخوند وارد است که : جایی که موضوع له خاص است، نمی تواند بفرماید که وضع، عام است؛ چراکه شاید وضع، خاص باشد.

    4. اگر قسم دیگری در «وضع خاص ؛ موضوع له خاص» تصور شد (مثل فرض اینکه مفهوم «کل انسان» را تصور کردیم) امر مشکل تر می شود چراکه شاید وضع، «خاص» ـ به معنای جدید ـ باشد و موضوع له «عام».

مرحوم لنگرودی در ادامه به کلام دیگری از امام اشاره می کند:

«و لكن المترائى في مثل المخترعات و المصنوعات و أسماء الأجناس، هو كون الوضع خاصّاً و الموضوع له عامّاً؛ و ذلك لأنّ من يخترع شيئاً يلاحظه، فيضع اللّفظ لطبيعة ما اخترعه، و كذا من يظفر بالحنطة- مثلًا- يلاحظها و يضعّ اللّفظ لطبيعة الحنطة.

و أمّا من تكون وظيفته تعيين الألفاظ و مداليلها- كأرباب اللّغة و الأدب- فلا يبعد أن يكون عندهم الوضع و الموضوع له عامّين، فإنّه يلاحظ في الضارب- مثلًا- معنى قيام الضرب بفاعلٍ ما، و يضع لفظ «الضارب» لذلك المعنى الكلي، و اللَّه العالم.»[4]

توضیح :

    1. ممکن است بگوییم چنین به ذهن می رسد که غیر اهل لغت اگر چیزی را اختراع کرده و برای آن نامگذاری می کنند، «وضع خاص ؛ موضوع له عام» را مرتکب شدند.

    2. ولی اهل لغت از «وضع عام ؛ موضوع له عام» بهره می گیرند. (شاید به این جهت که اهل لغت، از علماء هستند و مفاهیم کلی را می شناسند)

مرحوم لنگرودی، بر آخرین فرمایش امام اشکال کرده و می نویسد:

«قلت : یمکن أن یقال إن ما ذکره من باب الوضع و الموضوع له الخاصّین : بالاصطلاح الذی ذکره سماحة الاستاذ ـ دام ظلّه ـ کما تقدم آنفاً و هو انه بعد ملاحظة ما اخترعه و صنعه وضع اللفظ لکلّ ما یکون مثلاً له فتدبّر ؛ المقرر»[5]

توضیح :

ممکن است در مورد مثل گندم چنین باشد که واضع جزئی را تصور کند و بعد لفظ را بر «کلّ حنطة» و نه «کلّی حنطة» قرار داده باشد. و لذا «وضع خاص ؛ موضوع له خاص» باشد.

    1. کلام مرحوم لنگرودی کامل است.

    2. فرمایش امام درباره اصل بحث طبق مبنای خودشان کامل است.

    3. اما طبق مبنای ما که تنها به «وضع خاص ؛ موضوع له خاص» و «وضع عام ؛ موضوع له عام» را ممکن می دانستیم، این بحث مطرح نمی شود.

    4. نکته ای درباره آخرین قسمت از کلام تقریرات به ذهن می رسد: ظاهر عبارت آن است که ایشان می فرمایند : «وضع حنطه در معنای گندم، در نزد عرف «وضع خاص ؛ موضوع له عام» است در حالی که در نزد متخصصین «وضع عام ؛ موضوع له عام» است» در حالی که حنطة یک وضع بیشتر ندارد، یا اینگونه است یا آن گونه.

و اگر مراد ایشان آن است که اگر اهل عرف بخواهند وضع کند، از «وضع خاص ؛ موضوع له عام» بهره می گیرند و اگر اهل لغت بخواهند وضع کنند، از «وضع عام ؛ موضوع له عام» استفاده می کنند. (به این معنی که وضع کلمه الف برای معنای الف در نزد اهل عرف و وضع کلمه ب برای معنای ب در نزد اهل لغت)

عرض می کنیم : اهل لغت واضع نیستند بلکه خبر از وضع می دهند.

 


[1] . این بحث را ظاهراً اولین بار، حضرت امام در علم اصول مطرح کرده اند و تا آنجا که ملاحظه شد، کسی قبل از ایشان به این نکته اشاره نکرده است.
[2] . مناهج الاصول .؛ حضرت امام خمینی ؛ ج1 ص66 [حاشیه]
[3] . جواهر الاصول .؛ ج1 ص111
[4] . جواهر الاصول .؛ ج1 ص111
[5] . جواهر الاصول .؛ ج1 ص112 [حاشیه]
logo