89/12/21
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله وحید بر محقق اصفهانی اشکال کرده اند:
«و قد أورد علیه شیخنا فی کلتا الدورتین بما حاصله: أنّ الهیئة إن کانت قابلة للحاظ کانت قابلة للوضع الشخصی و إلّا فلا ... ثم أکّد علی قابلیّتها لذلک بأنّ حقیقة الهیئة هو الشکل، فکما أنّ هیئة الدار مثلاً شکل طارئ علی المواد الإنشائیة و البنائیة، کذلک هیئة ضارب و مضروب مثلاً شکل طارئ علی
«ض ر ب» و إذا تحقق کونها شکلاً فالشکل من الأعراض، و الأعراض إنّما تحتاج إلی المادة فی وجوداتها، أمّا فی اللّحاظ و التصور فلا.
ثم أوضح دام ظلّه ذلک: بأن ملاک القابلیة للحاظ الاستقلالی و عدمها هو الصلاحیة للوقوع طرفاً للنسبة، فما لا یصلح لأن یقع طرفاً للنسبة لا یصلح لأن یلحظ باللحاظ الإستقلالی ـ کما هو الحال فی واقع الرّبط، فلا یقع طرفاً لها و لا یمکن لحاظه إلّا بطرفیه ـ و الهیئات صالحة لوقوعها طرفاً للنسبة، لصحّة قولنا: «هیئة مقتول عارضة علی مادّة القتل» و «هیئة ضارب عارضة علی مادّة الضرب» و هکذا. و أیضاً فإنّا نلحظ هیئة فاعل مثلاً فی قبال سائر الهیئات و نقول: هذه غیر تلک! و هذا هو ملاک شخصیة الوضع، و یؤیّد ذلک أیضاً قولهم: کلّما کان علی زنة فاعل .. و کل ما کان علی زنة مفعول .. فإنّه لا ریب فی لحاظهم المادّة ثم الحکم بأنّها إن وجدت فی هیئة کذا دلّت علی کذا ..
و تلخّص إمکان اللحاظ الإستقلالی فی الهیئات، و بهذا ظهر أن حکمها یختلف عن المعانی الحرفیة»[1]
توضیح:
1. اعراض در عالم خارج موجودیت استقلالی ندارند ولی در ذهن دارای لحاظ مستقلّ هستند.
2. هیأت شکلی است که بر «ض ر ب» عارض می شود و شکل از جمله اعراض است و لذا دارای لحاظ استقلالی است.
3. اگر هیأت معنای حرفی بود یعنی عین ربط بود (که حتی در عالم ذهن هم به صورت مستقل قابل لحاظ نبود) امکان آنکه آن را به صورت مستقل لحاظ کنیم وجود نداشت ولی هیأت همانند عرض است (که وجودٌ فی نفسه لغیره بغیره) دارد و نه همانند معنای حرفی (که وجود فی غیره بغیره لغیره دارد)
ما می گوییم:
این سخن بر مبنای شیخنا الاستاذ صحیح است که هیأت را دارای معنای حرفی نمی داند ولی بر مبنای مرحوم اصفهانی که هیأت را دارای معنای حرفی می داند، کامل نمی باشد.
جمع بندی : چنانکه ملاحظه شد، تعریف های اصولیون از وضع شخصی و وضع نوعی مختلف است. از عبارت مرحوم عراقی بر می آید که ایشان هر چه را قابلیّت تعدّد و تکثّر دارد، دارای وضع نوعی می داند.[2] و لذا «ض ر ب» را چون به حالات مختلف در می آید و فاعل را نیز چون دارای صور متعدد است دارای وضع نوعی می داند و این مطلبی است که از هدایة المسترشدین نیز قابل استفاده است.[3]
در حالی که از دیدگاه مرحوم اصفهانی، مرحوم خوئی و شیخنا الاستاذ وحید وضع شخصی و نوعی دارای ملاک دیگری هستند.