« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

89/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم



تقسیم وضع به شخصی و نوعی :

از زمره تقسیماتی که برای وضع مطرح شده است، تقسیم آن به وضع شخصی و نوعی است. [1]

این تقسیم، تقسیم وضع به لحاظ لفظ است (در مقابل تقسیم بعدی که به لحاظ لفظ و معنی معاً می باشد)

مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی در هدایة المسترشدین می نویسد :

«الرابعة الوضع باعتبار الموضوع قد يكون شخصيا و قد يكون نوعيّا و ذلك لأن الواضع إما أن يلاحظ شخصا من اللفظ معينا بمادته و هيئته و يضعه بإزاء المعنى فالوضع فيه شخصي لتعلقه بشخص معين من اللفظ غير ممكن الصدق على ألفاظ مختلفة و إن كان بحسب الواقع كليا لتعدده بحسب تعدد أزمنة الاستعمال و تعدد المستعملين و لو في زمان واحد فإن ذلك لا يوجب تعددا في نفس اللفظ ...

إما أن يلاحظه حال الوضع أمرا عاما شاملا للألفاظ المختلفة شمول وضع الكلي لجزئياته أو شمول العرض لأفراد معروضه فتضع ذلك الأمر بإزاء المعنى أو يجعل ذلك مرآة لملاحظة ما يندرج تحته من الألفاظ الخاصة أو الخصوصيات العارضة لها و يضع كل منها بإزاء ما تعينه من المعنى فيكون الوضع حينئذ نوعيا»[2]

توضیح :

    1. تقسیم وضع به شخصی و نوعی به لحاظ معنی نیست بلکه به لحاظ لفظ است.

    2. وضع شخصی آن وضعی است که در آن یک لفظ (که هیچ گونه تغییری نمی کند نه از حیث هیأت و نه از حیث مادّه) برای یک معنی انتخاب می شود.

    3. اینکه می گوییم وضع شخصی است به معنای جزئی بودن در مقابل کلّی نیست بلکه چه بسا این لفظ شخصی در موارد متعدد استعمال می شود. بلکه به این معنی است که لفظ مذکور واحد است و شکل های متعدد نمی پذیرد.

    4. وضع نوعی آن وضعی است که واژه مورد نظر مصادیق متعددی از الفاظ مختلف را در برگیرد که هر یک از آن الفاظ معانی خاص خود را دارند.

    5. مثال وضع نوعی، هیأت فاعل است که ضارب، صادق، عالم و .. مصادیق آن هستند و معنای خاص خود را نیز دارا می باشد.

    6. نکته : مرحوم محقق عراقی در مقالات الاصول[3] از وضع نوعی با تعبیر «وضع قانونی» یاد کرده است.

ما می گوییم :

در تقسیم بندی وضع شخصی و نوعی می توان ابتدائا گفت :

    1. لفظ اگر با هیأت و ماده معین (زید در حالی که زاء در ابتداء می آید و مفتوح است و یاء دوم می آید و و ساکن است و دال در مرحله سوم است و هیچ حالت تلفّظ دیگری هم ندارد) وضع شود، «وضع شخصی» است.

محقق عراقی برای این نوع از وضع به وضع الفاظ جامد مثال می زند.[4] اسماء اجناس (رجل) و اعلام شخصی از این قبیل هستند.

    2. اگر هر یک از هیأت یا ماده، ثابت لحاظ نشوند، که خود به 4 قسم تقسیم می شود :

2/الف) ماده ثابت ؛ هیئت متغیر:

مثال: «ض ر ب» برای زدن وضع می شود ولی می تواند به صورت ضَرَبَ یا ضَرب یا ضارب و ..
در آید. اما در هر صورت این الفاظ متضمن معنای زدن هستند. (این قسم را مرحوم عراقی نوعی دانسته اند[5] و مرحوم آخوند[6] و مرحوم اصفهانی شخصی به حساب می آورند.[7] )

2/ب) هیأت ثابت ؛ ماده متغیر:

که خود به سه گونه تصویر می شود:

2/ب/1) هیأت اسمی ثابت ؛ ماده متغیر :

مثال: فاعل که هر ماده ای می تواند در این قالب قرار بگیرد ولی در هر صورت معنای «صادر کننده فعل» را می دهد. (این قسم را اکثر اصولیون نوعی به حساب آورده اند) اما شیخنا الاستاذ وحید خراسانی آن را شخصی به حساب آورده اند. [8]

2/ب/2) هیأت نسبت ثابت ؛ ماده متغیر :

مثال: هیأت جمله اسمیه (نسبت تامه) و اینکه به صورت مبتدا و خبر می آید. که می تواند «زیدٌ قائمٌ» باشد یا «عمرو مضروبٌ» ؛ و هم چنین هیأت نسبت های ناقصه مثل «غلام زیدٍ» (مرحوم فاضل می فرمایند همه اصولیون این قسم را دارای وضع نوعی می دانند.[9] )

2/ب/3) هیأت اعرابی ثابت ؛ ماده متغیر :

مثال : رفع که دالّ بر فاعلیت یا مبتدا بودن است (این مورد را مرحوم آخوند در کفایه امر سادس دارای وضع نوعی بر می شمارد.[10] )

نکته : مرحوم آخوند خراسانی در کفایة ـ امر سادس ـ می نویسند:

«لا وجه لتوهم وضع للمركبات غير وضع المفردات ضرورة عدم الحاجة إليه بعد وضعها بموادها في مثل زيد قائم و ضرب عمرو بكرا شخصيا و بهيئاتها المخصوصة من خصوص إعرابها نوعيا و منها خصوص هيئات المركبات الموضوعة لخصوصيات النسب و الإضافات بمزاياها الخاصة من تأكيد و حصر و غيرهما نوعيا بداهة أن وضعها كذلك واف بتمام المقصود منها كما لا يخفى من غير حاجة إلى وضع آخر لها بجملتها مع استلزامه الدلالة على المعنى تارة بملاحظة وضع نفسها و أخرى بملاحظة وضع مفرداتها. و لعل المراد من العبارات الموهمة لذلك هو وضع الهيئات على حدة غير وضع المواد، لا وضعها بجملتها علاوة على وضع كل منهما.» [11]

توضیح :

چنین نیست که در جمله «زیدٌ قائمٌ» علاوه بر : 1) وضع شخصی «زید» 2) وضع شخصی «ق و م»
3) وضع نوعی «فاعل»4) وضع نوعی «اعراب»5) وضع نوعی جمله اسمیه و همچنین وضع های دیگری که به صورت نوعی قابل تصویر است مثلِ وضع نوعی تقدیم ما حقّه التأخیر ، وضع دیگری باشد که همه آنها را با هم به صورت یک جا شامل می شود.

پس : نفی وضع مرکّبات، به معنای نفی وضع در جمله اسمیه یا نسبت ها و اضافات نیست.

حال :

1) در مورد قسم اول، ظاهراً اختلافی بین اصولیون نیست و همگی بر اینکه وضع این دسته وضع شخصی است اتفاق دارند. [12]

2) در مورد قسم دوم، (وضع ض ر ب برای «زدن») و قسم سوم (وضع فاعل)، مرحوم عراقی هر دو قسم را دارای وضع نوعی می داند و می نویسد:

« كان وضع كلّ واحد من المادّة و الهيئة قانونيّاً، نظراً إلى سريان المادّة في ضمن أيّ هيئة موضوعة، و سريان الهيئة أيضاً في ضمن كلّ مادّة موضوعة، فلكلّ منهما جهة تكثّر و انحلال قابل للقانونيّة، بخلاف وضع الجوامد، كما لا يخفى.» [13]

 

توضیح :

وضع مواد، قانونی (نوعی) است چراکه می تواند در ضمن هر هیأتی پدید آید و هیأت هم در ضمن هر ماده ای می آید و چون هیأت و مادّه دارای جهت تکثّر و انحلال هستند پس دارای وضع نوعی می باشند.

 


[1] . کفایة الاصول ؛ ج1 ص18.
[2] . هدایة المسترشدین ؛ ج1 ص160 الی 161.
[3] . مقالات الاصول ؛ ج1 ص71.
[4] . مقالات الاصول ؛ ج1 ص71.
[5] . مقالات الاصول ؛ ج1 ص71.
[6] . کفایة الاصول ؛ ص32.
[7] . نهایة الدرایة ؛ ج1 ص77.
[8] . تحقیق الاصول ؛ ج1 ص85.
[9] . سیری کامل در اصول فقه شیعه ؛ ج1 ص328.
[10] . کفایة الاصول ؛ ص33.
[11] . کفایة الاصول ؛ ج1 ص18.
[12] . هدایة المسترشدین ؛ ج1 ص160 / محاضرات فی الاصول ؛ ج1 ص52 / کفایة الاصول ؛ ص32 / مقالات الاصول ؛ ج1 ص71 / تحقیق الاصول ؛ ج1 ص81 / سیری کامل در اصول فقه ؛ ج1 ص335 / نهایة الدرایة. ؛ ج1 ص77
[13] . مقالات الاصول ؛ ج1 ص71.
logo