« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

89/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

    1. «تعهد» : محقق نهاوندی :

«الوضع عبارة عن تعهد الواضع لغیره بأنّه لا یتکلم باللفظ الفلانی الّا عند ارادة تفهیم المعنی الفلانی»[1] -[2]

مرحوم خوئی و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نیز همین تعریف را پذیرفته اند.

مرحوم حائری :

«ان يلتزم الواضع انه متى أراد معنى و تَعقّله و أراد افهام الغير تكلم بلفظ كذا فإذا التفت المخاطب بهذا الالتزام ينتقل إلى ذلك المعنى عند استماع ذلك اللفظ منه‌»[3]

مرحوم خوئی :

«ان حقيقة الوضع عبارة عن التعهد بإبراز المعنى الّذي تعلق قصد المتكلم بتفهيمه بلفظ مخصوص فكل واحد من أهل أي لغة متعهد في نفسه متى ما أراد تفهيم معنى خاص، أن يجعل مبرزه لفظاً مخصوصا» [4]

توجه : «تعهد» چندین فرض دارد:

الف. تعهد می کند هر وقت معنی را تصور کرد، این لفظ را بیاورد (این مراد هیچ یک از این سه بزرگوار نیست)

ب. تعهد می کند هر وقت معنی را تصور کرد و خواست آن را تفهیم کند، این لفظ را می آورد (این ظاهر عبارت مرحوم حائری است)

ج. تعهد می کند هر وقت معنا را تصور کرد و خواست آن را به وسیله لفظ تفهیم کند، این لفظ را می آورد (این ظاهر عبارت مرحوم خوئی است اگر بلفظ مخصوص را متعلق به «تفهیم» بگیریم ولی اگر آن را متعلق به «ابراز» بگیریم، مراد مرحوم خوئی، همان احتمال «ب» است)

د. تعهد می کند هر گاه این لفظ را آورد، این معنی این را اراده کرده است. (ظاهر عبارت مرحوم نهاوندی است)

توضیح :

فرض الف، غلط است چراکه چه بسا معنی را تصور می کنیم برای خودمان و بس.

فرض ب، غلط است چراکه چه بسا معنی را به وسیله علامت تفهیم می کنیم.

فرض ج، غلط است چراکه چه بسا معنی را به وسیله لفظ مجازی و با قرائن تفهیم می کنیم.

فرض د، غلط است چراکه چه بسا این لفظ را به کار می برد برای هدف دیگری غیر از تفهیم معنی

پس برای تصحیح عبارت باید گفت مراد ایشان آن است:

«متکلم تعهد می کند وقتی خواست معنایی را که تفهیم آن را اراده کرده است، «بدون قرینه»، ابراز کند، این لفظ را بیاورد.»

و برای تصحیح عبارت مرحوم نهاوندی نیز باید گفت مراد ایشان آن است که : «متکلم تعهد میکند که اگر لفظی را برای افهام معنایی به کار برد و قرینه ای نگذاشت، تنها برای افهام این معنی به کار برد»

به هر حال : مرحوم حائری و مرحوم خوئی گفته اند تعهد می کند وقتی که معنی را خواست، لفظ را بیاورد و مرحوم نهاوندی گفته تعهد می کند که وقتی لفظ را آورد، معنی را اراده کند.

اشکال اول امام بر مرحوم نهاوندی:

«کما أن التعهد .. ایضا متأخر عن الجعل و التعیین، لأن هذا التعهد هو الالتزام بالعمل بالوضع لا نفسه .. فالاختصاص و الربط و التعهد کلها غیر حقیقیة الوضع»[5]

مرحوم خوئی به این اشکال توجه داشته اند و آن را چنین مطرح کرده و جواب داده اند:

«و لكن ربما يشكل بان التعهد و الالتزام حسب ما ارتكز في الأذهان، أمر متأخر عن الوضع و معلول له، فان العلم بالوضع يوجب تعهد العالم به بإبراز المعنى عند قصد تفهيمه بمبرز مخصوص، لا انه عينه. و من هنا لا يصح إطلاق الواضع على غير الجاعل الأول، فلو كان معنى الوضع ذلك التعهد و الالتزام النفسانيّ لصح إطلاقه على كل مستعمل من دون عناية، مع ان الأمر ليس كذلك.

و الجواب عنه ان يقال: انه لو أريد بتأخر التعهد عن الوضع تعهد المتصدي الأول للوضع فذاك غير صحيح، و ذلك لأن تعهده غير مسبوق بشي‌ء ما عدا تصور اللفظ و المعنى، و من الواضح أن ذلك التصور ليس هو الوضع بل هو من مقدماته و لذا لا بد منه في مقام الوضع بأي معنى من المعاني فسر و عليه فنقول: ان المتصدي الأول له بعد تصور معنى خاص و لفظ مخصوص، يتعهد في نفسه بأنه متى قصد تفهيمه، ان يجعل مبرزه ذلك اللفظ ثم يبرز ذلك التعهد بقوله: «وضعت» أو نحوه في الخارج.

و مما يدلنا على ذلك بوضوح، وضع الاعلام الشخصية، فان كل شخص إذا راجع وجدانه ظهر له أنه إذا أراد أن يضع اسماً لولده - مثلا - يتصور أولا ذات ولده و ثانياً لفظاً يناسبه ثم يتعهد في نفسه بأنه متى قصد تفهيمه يتكلم بذلك اللفظ، و ليس هاهنا شي‌ء آخر ما عدا ذلك.

و ان أريد به تعهد غيره من المستعملين، فالأمر و ان كان كذلك - يعنى ان تعهدهم و ان كان مسبوقاً بتعهده - إلا إنه لا يمنع عن كونهم واضعين حقيقة، ضرورة ان تعهد كل أحد لما كان فعلا اختيارياً له، يستحيل ان يصدر من غيره، غاية الأمر التعهد من الواضع الأول تعهد ابتدائي غير مسبوق بشي‌ء، و من غيره ثانوي و لأجله ينصرف لفظ الواضع إلى الجاعل الأول.» [6]

توضیح :

اشکال شده است که تعهد از وضع متأخر است. بلکه علم به وضع باعث پیدایش تعهد می شود.

مرحوم خوئی جواب داده اند : اگر مراد از تعهد، تعهد اولین کسی است که متصدی وضع می شود می گوییم هیچ چیزی قبل از تعهّد نیست جز آنکه واضع معنی و لفظ را تصور می کند و اگر مراد، تعهد مستمعین است، می گوییم در این صورت هر کس از این تعهّد مطلع شد (یعنی مطلع شد که کسی لفظی را برای معنایی وضع کرده است) او هم در نفس خود متعهّد می شود و لذا همه در حقیقت واضع هستند با این فرق که عرف به اولین کسی که تعهد کرده است، واضع می گوید.

ما می گوییم :

عنایت امام به همان تعهد واضع اولی است. ایشان می گویند از نظر تکوینی، انسان ابتدا معنی و لفظ را تصور می کند بعد بین آنها ارتباط برقرار می کند و بعد متعهد به تبعیت از آن ارتباط (وضع) می شود. این اشکال به نظر کامل می آید.

 


[1] . تشریح الاصول : ص25.
[2] . توجه شود که امام این تعریف را به محقق رشتی نسبت داده اند، در حالی که این تعریف مربوط به محقق نهاوندی است و ظاهراً سبق قلم در عبارت شریف ایشان واقع شده است.
[3] . درر الفوائد : ج1 : ص35.
[4] . محاضرات فی الاصول ؛ ج1 : ص45.
[5] . مناهج الوصول؛ ج1 : ص58.
[6] . محاضرات فی الاصول ؛ ج1 : ص47.
logo