« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

1401/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم



کلام امام خمینی:

    1. حضرت امام ابتدا توجه می دهند به اینکه، این بحث (دخول یا خروج غایت در مغیّی) در صورتی جاری است که غایت (کوفه؛ در مثال «سرت من البصره الی الکوفه» و یا آرنج در مثال «و أیدیکم الی المرافق»)، دارای اجزاء یا دارای امتداد باشد که بتوان گفت یک جزء آن داخل در مغیّی است.

ولی اگر غایت قابل تجزیه و امتداد نباشد، این بحث ثمره ندارد (مثلاً اگر بگوییم از تهران تا سر ۱۰ کیلومتری رفتیم. که «سر ۱۰ کیلومتری»، یک نقطه است و قابل تجزیه نیست و به عبارت دیگر اصلاً چیزی نیست که بخواهد داخل یا خارج از مغیّی باشد)

ایشان اضافه می کنند، البته می‌توان گفت که بحث قابل طرح است چه غایت قابل تجزیه باشد و چه قابل تجزیه نباشد، ولی در صورتی که غایت قابل تجزیه نباشد، بحث ثمره ای ندارد (یعنی داخل یا خارج بودن آن نقطه بی اثر است.)

« و محطّ البحث هاهنا هو ما إذا كان مدخول «إلى» و «حتّى»- مثلا- شيئا ذا أجزاء أو امتداد، كالكوفة في مثل: «سر من البصرة إلى الكوفة»، و المرفق في قوله: وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ‌ بناء على كون المرفق محلّ رفق العظمين ممّا له امتداد، فيقع البحث في أنّ الغاية داخلة، أو لا. ... كما أنّه لو كان المدخول لهما غير قابل للتجزئة و الامتداد كالفصل المشترك، فلا ينتج البحث النتيجة المطلوبة، لكن تعميمه بالنسبة إلى مطلق مدخولهما ممّا لا مانع منه، و إن لم تترتّب الثمرة إلاّ على بعض التقادير، كما في كثير من المسائل الأصوليّة. »[1]

    2. حضرت امام سپس توجه می دهند که برخلاف نظر استادشان مرحوم حائری، این بحث مبتنی بر «پذیرش جزء لایتجزی» نیست چرا که آن بحث یک بحث عقلی است و ربطی به مباحث اصول (که مبتنی بر فهم عرفی است) ندارد.

« و أمّا البحث العقليّ عن أنّ غايات الأجسام داخلة فيها، أو لا، و ابتناء الكلام على امتناع الجزء الّذي لا يتجزّأ و عدمه‌، فهو بمعزل عن البحث الأصوليّ. »[2]

    3. حضرت امام سپس می فرمایند که بحث (دخول یا خروج غایت از مغیّی) در جایی که غایت، قید حکم باشد هم جاری است:

« ثمّ إنّ النزاع يجري في غاية الحكم كما يجري في غاية الموضوع و المتعلّق، فيقال: إنّ وجوب الصوم في قوله: «صم إلى الليل» هل ينقطع بانتهاء اليوم، أو يبقى إلى دخول مقدار من الليل، أو إلى انقضائه؟ فلا يختصّ النزاع بغاية الموضوع. »[3]

    4. حضرت امام در ادامه، می نویسند که این بحث در یک صورت قابل طرح نیست و آن صورتی است که «أداة غایت» نه به عنوان غایت، بلکه به عنوان حرف عاطف به کار گرفته شوند:

«و لا يخفى أنّ النزاع مختصّ بما دلّ على الغاية، كقوله: كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ، و قوله‌ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ‌، فيخرج مثل: «أكلت السمكة حتّى رأسها»، و «قدم الحاجّ حتّى المشاة»، ممّا لم تستعمل الكلمة في الغاية، و تكون عاطفة.»[4]

    5. این کلام حضرت امام در حقیقت پاسخ به سخن مرحوم عراقی است که در مثال «اکلت السمکه حتی رأسها»، «دخول غایت در مغیّی» را ظاهر از کلام دانسته بودند:

« فما في مقالات بعض المحقّقين من ظهور دخول مدخول «حتّى» في‌ المغيا في مثل: «أكلت السمكة حتّى رأسها» خلط بين العاطفة و الخافضة. »[5]

    6. حضرت امام در ادامه به تفصیل مرحوم حائری اشاره کرده و آن را هم رد می‌کنند و در پایان نتیجه می‌گیرند که «و الظاهر عدم الدخول مطلقا»

« و كيف كان قد فصلّ شيخنا العلاّمة- أعلى اللَّه مقامه- بين كون الغاية قيدا للفعل، كقوله: «سر من البصرة إلى الكوفة»، فاختار دخولها فيه، و بين كونها غاية للحكم، فاختار عدمه‌.

و الظاهر عدم الدخول مطلقا، ضرورة أنّه إذا قال: «سر من البصرة إلى الكوفة»، و كانت الكوفة اسما للمحصور بجدار، فسار إلى جدارها، و لم يدخل فيها، يصدق أنّه أتى بالمأمور به، فإذا أخبر «بأنّي قرأت القرآن إلى سورة يس» لا يفهم منه إلاّ انتهاؤه إليها، لا قراءتها.

و الظاهر أنّه كذلك في «حتّى» المستعملة في انتهاء الغاية، فإذا قلت:

«نمت البارحة حتّى الصباح» بالجرّ لا يفهم منه إلاّ ما فهم من «نمت البارحة إلى الصباح»، كما هو كذلك في قوله: كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ ... إلخ.

نعم استعمالها في غير الغاية كثير، و لعلّه صار منشأ للاشتباه، حتّى ادّعى بعضهم فيها الإجماع على الدخول.»[6]

ما می‌گوییم:

    1. در سخن حضرت امام به دو نکته اشاره شده است که لازم است مورد توجه قرار گیرد: یکی سخن مرحوم عراقی و دیگری تفصیل مرحوم حائری

    2. مرحوم عراقی در مقالات الاصول می نویسد:

«والظاهر أن مركز البحث المزبور في نفي الحكم عما بعد أداة الغاية. وحينئذ ربما [ اختلفت الأدوات ] في ذلك. فان كانت مثل (حتى) فالظاهر [ ظهورها ] في دخول [ مدخولها ] في المغيا مثل: قوله أكلت السمكة حتى رأسها. وصوموا حتى [ الليل ]. وأما لو كانت مثل (الى) فالظاهر عدم [ دلالتها ] على دخول المدخول في المغيا و [ تفارق ] من تلك الجهة كلمة (حتى)»[7]

    3. چنانکه روشن است مرحوم عراقی به صراحت بین استعمالات إلی و حتی فرق گذاشته اند ولی به علت این تفارق توجه نداده اند و لذا می‌توان گفت که گویی ایشان فارق این دو را در «وضع» آنها برمی‌شمارند.

 


[1] . مناهج الوصول، ج2، ص222.
[2] . همان، ص223.
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . همان، ص224.
[7] . مقالات الاصول، ج1، ص415.
logo