« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

1401/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم



فصل: مفهوم وصف

مقدمه 1:

چنانکه هدایة المسترشدین می نویسد، قائلین به این نوع از مفهوم از قائلین به مفهوم شرط کمتر هستند و اضافه می‌کند که این مفهوم از مفهوم شرط اضعف است.

«وهو على فرض ثبوته اضعف من مفهوم الشروط ولذا كان القائلون بمفهوم الشرط اكثر من القائلین به وقد انكر جماعة ممن يقول به ومنهم المصنف»[1] (مصنف: صاحب معالم)

ما می‌گوییم:

اقوی و اضعف بودن مفهوم به معنای اقوی و اضعف بودن دلالت است. و این در جایی به کار می‌آید که تعارض بین دلالت های مختلف پدید آید.

مقدمه 2:

کلمه وصف و صفت هم معنا هستند و در لغت عربی در چنین مواردی می توان «واو» را از ابتدای کلمه حذف کرد و به انتهای آن «ة» اضافه کرد، مثل «وعظ و عظة»، «وسم و سمة»، «وعد و عدة»، «وصل و صلة»

مقدمه 3:

    1. وصف از اصطلاحات علم صرف است و به معنای کلمه ای است که «تَدُلُّ علی صفة شیءٍ أو علی حالةٍ له أو تُعَیِّنُ ناحیة من نواحیه (نواحی موصوف که اشاره به اسم زمان و مکان دارد)»[2] با این حساب، اسم فاعل و اخوات آن، در علم صرف، وصف دانسته می‌شوند

    2. وصف در علم نحو به معنای «نعت» است و عبارت است از کلمه‌ای که تابع لفظی دیگر است و متبوع خود را با بیان صفتی از صفات آن کامل می کند (در جمله «زید عالم آمد»، عالم تابع زید است که زید را کامل می کند) و وصف را یکی از توابع خمس دانسته اند (نعت، تأکید، بدل، عطف بیان، عطف نسق)[3] اما برخی از نحاة، تصریح دارند که نعت، باید اسم مشتق باشد.[4]

    3. اما در علم اصول، وصف، اعم از صفت صرفی و نعت نحوی و غیر آنها است.

هدایة المسترشدین در توضیح این مطلب می نویسد:

«والمراد بالصفة ما يعم النعت النحوي وغيره والاول يعم ما كان من الاوصاف كاكرم رجلا عالما أو غيرها كما إذا كان النعت جملة اسمية أو فعلية كاكرم رجلا ابوه عالم واكرم رجلا اكرمك أو من الظروف كاطعم رجلا من الفقراء أو من النسب ك:ائتنى برجل بغدادي وقد يعم الحكم للصلات وساير الاوصاف المأخوذة قيدا في الموضوع او الحكم كالحال كاكرم عالما وانصر مظلوما وتواضع لا فضل الناس والثانى يعم ما كان وصفاً صريحا كاسماء الفاعلين والمفعولين وافعل التفضيل ونحوها وما دل على الوصف وان لم يندرج في الصفات كالمنسوبات نحو بغداديّ وروميّ ونحو كثرة الشعر يعادله الوضوء فان مفاده الشعر الكثير و عُدَّ من ذلك لان يمتلئ بطن احدكم قيحا خير من أن يمتلئ شعرا فان مؤداه الشعر الكثير»[5]

توضیح:

    1. وصف در علم اصول، اعم از نعت نحوی و غیرنحوی است.

    2. نعت نحوی خود اقسامی دارد:

    3. وصف مفرد است: اکرم رجلاً عالماً

    4. وصف جمله اسمیه است: اکرم رجلاً ابوه عالم

    5. وصف جمله فعلیه است: اکرم رجلا اکرمک

    6. وصف ظرف است: اطعم رجلا من الفقراء (من الفقراء، قید است و ظرف است)

    7. وصف از نسب است: ائتنی برجل بغدادی (بغدادی نعت رجل است)

    8. وصف، قیدی از موضوع است (اگرچه در جمله موضوع ذکر نشده است): اکرم عالما (که در اصل اکرم رجلا عالماً بوده است و عالماً قید موضوع است)، انصر مظلوما (که در اصل انصر رجلا مظلوما بوده است و مظلوما قید موضوع است)، تواضع لافضل الناس (که در اصل تواضع لرجلٍ افضل الناس بوده است و افضل الناس، قید موضوع است) [و ایضاً اگر صفت موصول باشد که همراه با صله‌ی خود، صفت می شود]

    9. وصف قید حکم است: اکرم کنید زید را در حالیکه اکرام شما به صورت اطعام است (یجب علیک الاکرام اطعاماً)

    10. اما وصف های غیرنحوی (یعنی آنچه در نحو تابع نیست و لذا نعت نیست ولی در علوم دیگر، وصف دانسته می شود):

    11. اسماء فاعل و مفعول و أفعل تفضیل (و صفت مشبهة و صیغه مبالغة و ...)

    12. نسبت ها: بغدادی و رومی

    13. آنچه در نحو وصف نیست: «کثرت شعر باعث اعاده نماز می شود)» (که یعنی: شعر کثیر باعث اعاده وضو می‌شود) و «امتلاء شکم از کثافت بهتر از امتلاء شکم از شعر است» (که یعنی زیادی شعر بد است) «و کثرت و زیادت» صفت است ولی نحوی نیست.

    14. وصف، مفرد استوصف، مفرد استپس:

جمله اسمیه استجمله اسمیه استوصف، جمله استوصف، جمله است

جمله فعلیه استجمله فعلیه استنحوینحوی

وصف، ظرف استوصف، ظرف است

وصف، نسبت استوصف، نسبت است

وصف، قید موضوع است (در حالیکه موضوع ذکر نشده است) (الف)وصف، قید موضوع است (در حالیکه موضوع ذکر نشده است) (الف)

نعتنعتوصف، قید حکم است (حال)وصف، قید حکم است (حال)

 

وصف های صریح وصف های صریح

غیرنحویغیرنحوینسبت هانسبت ها

ترکیب هایی که در نحو وصف نیست: (کثرة شعر و امتلاء بطن از شعر)ترکیب هایی که در نحو وصف نیست: (کثرة شعر و امتلاء بطن از شعر)

 


[1] . هدایه المسترشدین، ص293.
[2] . موسوعه النحو و الصرف و الاعراب، ص713.
[3] . همان، ص688.
[4] . کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج2، ص1710.
[5] . هدایة المسترشدین، ص293.
logo