92/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کلیات/بررسی روایات تحف العقول، فقه الرضا و دعائم الاسلام
دوم) متن روایت تحف العقول
«سَأَلَ سَائِلٌ فَقَالَ كَمْ جِهَاتُ مَعَايِشِ الْعِبَادِ»[1]
توضیح:
1. از امام صادق علیه السلام سؤال می شود که جهات اکتساب معایش عباد چه تعداد است؟
2. معایش از ریشه عیش به معنای حیاة است و مراد، هر چیزی است که حیات مردم به آن متوقف است اعم از ملبوسات، مأکولات و مشروبات.
3. مرحوم شهیدی احتمال داده است که معایش شامل مقدمات معایش مثل آلات زرع هم بشود.[2]
4. ایشان اصل سؤال را چنین معنی می کند:
«فملخّص معنى الفقرة المتقدّمة أنّه كم أسباب تحصيل الأشياء الّتي يتوقّف عليها أنفسها أو مقدّماتها حياة العباد الّتي يكون مواقع للاكتساب و التّعامل بينهم بعضهم مع بعض»[3]
ادامه حدیث:
«فَقَالَ جَمِيعُ الْمَعَايِشِ كُلِّهَا مِنْ وُجُوهِ الْمُعَامَلَاتِ فِيمَا بَيْنَهُمْ مِمَّا يَكُونُ لَهُمْ فِيهِ الْمَكَاسِبُ أَرْبَعُ جِهَاتٍ»[4]
ترجمه:
همه این اسباب معیشت، ـ که عناوینی برای معاملات هستند که این معاملات در بین مردم رایج اند و در این معاملات، برای مردم اشتغال و کسب و کار است ـ چهار نوع هستند. [معیش یا معیشت به معنای کسب و کاری است که آدمی به سبب آن زندگی خود را می گذراند. برخی آن را از ریشه «عاش» گرفته اند و «میم» را زائده دانسته و معایش را بر وزن مفاعل بر شمرده اند و برخی نیز آن را از ریشه «معش» دانسته و میم را اصلی بر شمرده و معیشت را بر وزن فعلیه گرفته اند]
«فَقَالَ [السائل] لَهُ أَ كُلُّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ أَجْنَاسٍ حَلَالٌ أَوْ كُلُّهَا حَرَامٌ أَوْ بَعْضُهَا حَلَالٌ وَ بَعْضُهَا حَرَامٌ فَقَالَ قَدْ يَكُونُ فِي هَؤُلَاءِ الْأَجْنَاسِ الْأَرْبَعَةِ حَلَالٌ مِنْ جِهَةٍ حَرَامٌ مِنْ جِهَةٍ وَ هَذِهِ الْأَجْنَاسُ مُسَمَّيَاتٌ مَعْرُوفَاتُ الْجِهَاتِ فَأَوَّلُ هَذِهِ الْجِهَاتِ الْأَرْبَعَةِ الْوِلَايَةُ وَ التَّوْلِيَةُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَأَوَّلُ الْوِلَايَةِ وِلَايَةُ الْوُلَاةِ وَ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ ثُمَّ التِّجَارَةُ فِي جَمِيعِ الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِبَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ الصِّنَاعَاتُ فِي جَمِيعِ صُنُوفِهَا ثُمَّ الْإِجَارَاتُ فِي كُلِّ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنَ الْإِجَارَاتِ وَ كُلُّ هَذِهِ الصُّنُوفِ تَكُونُ حَلَالًا مِنْ جِهَةٍ وَ حَرَاماً مِنْ جِهَةٍ وَ الْفَرْضُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ فِي هَذِهِ الْمُعَامَلَاتِ الدُّخُولُ فِي جِهَاتِ الْحَلَالِ مِنْهَا وَ الْعَمَلُ بِذَلِكَ الْحَلَالِ وَ اجْتِنَابُ جِهَاتِ الْحَرَامِ مِنْهَا»[5]
توضیح:
1. سائل می پرسد که آیا همه این جهات چهارگانه که به منزله جنس هستند و زیر مجموعه آنها اصناف و انواع دیگری است[6] ، حلال هستند و یا برخی حلال و برخی حرام هستند.
2. امام پاسخ می گویند: برخی حلال و برخی حرام هستند، و اینها مسمیات هستند یعنی اسامی دیگری هم دارند که در بین مردم شایع است
3. این چهار جهت، عبارتند از ولایت (یا به تعبیری خدمت در حکومت که هم حاکم را شامل می شود و هم کسانی که به نوعی در خدمت حکومت هستند و بر مردم ولایت دارند) تجارت، صناعت و اجارات.
مرحوم سید یزدی بر روایت تذییلی دارند و می نویسند:
«لا يخفى أن وجوه المعايش أزيد من المذكورات إذ منها الزّراعات و العمارات و إجراء القنوات بل مطلق إحياء الموات و الحيازات و النّتاجات و غرس الأشجار و كرى الأنهار و الإباحات و الصدقات و لعلّه أدرج غير الأخيرين في الصناعات و أدرجها في التّجارات و يمكن أن يكون الحصر إضافيّا و يؤيّده المنقول من رسالة المحكم و المتشابه حيث إنّه جعل وجوه المعايش خمسة و عدّ العمارات قسما مستقلّا و الصّدقات قسما آخر و أسقط الصّناعات و هذا و أمّا الجعالات فهي داخلة في الإجارات و كذا العمل للغير لا بعنوان الإجارة بل مجرّد الإذن و كذا حق الوكالة و الوصاية و النّظارة و نحوها»[7]
توضیح:
1. معایش بیش از 4 نوع است چراکه زراعت و عمارت (ساختمان سازی) و اجرای قنوات بلکه مطلق احیاء اراضی موات، حیازات، نتاجات (میوه چینی)، درخت کاری، حفر کردن جوی های آب (کری انهار) و همچنین گذراندن معیشت با اباحه ها و صدقات مردم هم در بین معایش مردمان هست.
2. البته غیر از گذراندن زندگی با اباحه و صدقه، می توان بقیه را ذیل صناعات دسته بندی کرد و این دو را هم می توان تحت تجارات دسته بندی کرد
3. و ممکن است بگوییم که این جا حصر اضافی است، چنانکه در رساله محکم و متشابه همین روایت آمده و در عین حال وجوه معایش را 5 دسته گرفته اند و عمارات و صدقات را هم ضمیمه کرده، در حالیکه صناعات را نیاورده است.
4. امّا جعاله و حق وکاله و عمل برای دیگری بدون اجاره و به صرف اذن و هم چنین حق نظارت و حق وصایت (آنچه وصی می گیرد تا به وصیت عمل کند) داخل در اجارات است.
ما می گوییم:
1. آنچه را در نقل حدیث آوردیم، با متن تحف العقول سازگار است و در نقل وسائل فرازهایی از این روایت تغییر یافته است.
2. روایت مجموعه عملکرد آدمی برای کسب و کار را در 4 نوع اصلی دسته بندی می کند:
کارمندی حکومت (ولایت)کارمندی حکومت (ولایت)مجموعه عملکرد انسان برای کسب و کارمجموعه عملکرد انسان برای کسب و کار
کارگری و کارمندی دیگران (اجارات)کارگری و کارمندی دیگران (اجارات)
بازرگانیبازرگانی
صنایعصنایع
ادامه روایت:
«فَإِحْدَى الْجِهَتَيْنِ مِنَ الْوِلَايَةِ وِلَايَةُ وُلَاةِ الْعَدْلِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِوِلَايَتِهِمْ وَ تَوْلِيَتِهِمْ عَلَى النَّاسِ وَ وِلَايَةُ وُلَاتِهِ وَ وُلَاةِ وُلَاتِهِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ وَ الْجِهَةُ الْأُخْرَى مِنَ الْوِلَايَةِ وِلَايَةُ وُلَاةِ الْجَوْرِ وَ وُلَاةِ وُلَاتِهِمْ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ فَوَجْهُ الْحَلَالِ مِنَ الْوِلَايَةِ وِلَايَةُ الْوَالِي الْعَادِلِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِمَعْرِفَتِهِ وَ وِلَايَتِهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ فِي وِلَايَتِهِ وَ وِلَايَةِ وُلَاتِهِ بِجِهَةِ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ الْوَالِيَ الْعَادِلَ بِلَا زِيَادَةٍ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا نُقْصَانٍ مِنْهُ وَ لَا تَحْرِيفٍ لِقَوْلِهِ وَ لَا تَعَدٍّ لِأَمْرِهِ إِلَى غَيْرِهِ فَإِذَا صَارَ الْوَالِي وَالِيَ عَدْلٍ بِهَذِهِ الْجِهَةِ فَالْوِلَايَةُ لَهُ وَ الْعَمَلُ مَعَهُ وَ مَعُونَتُهُ فِي وِلَايَتِهِ وَ تَقْوِيَتُهُ حَلَالٌ مُحَلَّلٌ وَ حَلَالٌ الْكَسْبُ مَعَهُمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ فِي وِلَايَةِ وَالِي الْعَدْلِ وَ وُلَاتِهِ إِحْيَاءُ كُلِّ حَقٍّ وَ كُلِّ عَدْلٍ وَ إِمَاتَةُ كُلِّ ظُلْمٍ وَ جَوْرٍ وَ فَسَادٍ فَلِذَلِكَ كَانَ السَّاعِي فِي تَقْوِيَةِ سُلْطَانِهِ وَ الْمُعِينُ لَهُ عَلَى وِلَايَتِهِ سَاعِياً فِي طَاعَةِ اللَّهِ مُقَوِّياً لِدِينِهِ وَ أَمَّا وَجْهُ الْحَرَامِ مِنَ الْوِلَايَةِ فَوِلَايَةُ الْوَالِي الْجَائِرِ وَ وِلَايَةُ الرَّئِيسِ مِنْهُمْ وَ أَتْبَاعِ الْوَالِي فَمَنْ دُونَهُ مِنْ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ وَ الْعَمَلُ لَهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ بِجِهَةِ الْوِلَايَةِ لَهُمْ حَرَامٌ وَ مُحَرَّمٌ مُعَذَّبٌ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ عَلَى قَلِيلٍ مِنْ فِعْلِهِ أَوْ كَثِيرٍ لِأَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ مَعْصِيَةٌ كَبِيرَةٌ مِنَ الْكَبَائِرِ وَ ذَلِكَ أَنَّ فِي وِلَايَةِ الْوَالِي الْجَائِرِ دُرُوسَ الْحَقِّ كُلِّهِ وَ إِحْيَاءَ الْبَاطِلِ كُلِّهِ وَ إِظْهَارَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ وَ الْفَسَادِ وَ إِبْطَالَ الْكُتُبِ وَ قَتْلَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَدْمَ الْمَسَاجِدِ وَ تَبْدِيلَ سُنَّةِ اللَّهِ وَ شَرَائِعِهِ فَلِذَلِكَ حَرُمَ الْعَمَلُ مَعَهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ إِلَّا بِجِهَةِ الضَّرُورَةِ نَظِيرَ الضَّرُورَةِ إِلَى الدَّمِ وَ الْمَيْتَةِ»[8]
ترجمه:
«(كارمندى) دو روى دارد: يكى از آن دو كارمندى حكمرانان عادل است، يعنى كارمندى كسانى كه خداوند به «ولايت» و قبول خدمت آنان بر مردم و كارگزارى مأموران و كارمندى كارگزارانشان تا پايينترين رده آنان امر فرموده و اين بابى از ابواب «ولايت» و خدمتگزارى است از ديدگاه كسى كه بدان سمتها گماشته شده است. و روى ديگر از كارمندى، خدمتگزارى به فرمانروايان ستمكار و كارگزارى واليان آنهاست تا پايينترين رده آنها كه بابى از ابواب تصدّى امورى است كه بر عهده گرفته. پس نوع حلال كارمندى، خدمتگزارى به فرمانرواى عادل است كه خداوند به شناختن و (قبول) كارمندى او و خدمتگزارى به او در ولايت وى و در خدمت واليانش و كارگزاران كارمندانش، در همان جهتى كه خداوند فرمانرواى دادگر را مأمور داشته، بدون افزودن يا كاستن از آنچه خدا فرو فرستاده، و بىتحريف و تجاوز از امر الهى، فرمان داده است. پس اگر فرمانروايى دادگر بود از اين جهت خدمتگزارى و يارى و همكارى با او در فرمانروايى وى و همچنين تقويت او حلال است (و در آمدهاى حاصل از اين راه نيز) حلال شده و كسب با آنها هم حلال است. و اين از آن روست كه در «ولايت» و خدمتگزارى فرمانرواى دادگر و كارگزارانش هر حق و عدلى زنده مىشود و هر ستم و جور و فسادى كشته مىشود و از اين رهگذر كسى كه در تقويت حكومت او بكوشد و در فرمانروايى دستيارش باشد، كوشنده در راه طاعت خدا و نيرو بخش دين اوست. و امّا نوع حرام «ولايت» و كارگزارى (و كارمندى) «2»، خدمت به فرمانرواى ستمگر و كارگزارى كارمندان اوست، از آن كه رئيس است گرفته تا پيروان فرمانروا و زير دستان او و از كارمندان كارگزارانش تا پايين رتبهترينشان در هر بابى از ابواب تصدّى مشاغل مردمى كه بر آنها گماشته است. كارگزارى براى آنها حرام است و كسب درآمد از راه كارمندى ايشان حرام شده است و هر كه كم يا بيش چنان كند در عذاب است زيرا هر خدمتى در جهت كمك به آنها (انجام گيرد) معصيتى بزرگ از گناهان بس بزرگ است و اين از آن روست كه كارگزارى حاكم ستمگر متضمّن پايمالى كامل حق و زنده كردن كامل باطل و ابراز ظلم و ستم و فساد و ابطال كتابهاى (آسمانى) و كشتار پيامبران و مؤمنان و ويرانى مساجد و تبديل سنّت خدا و قوانين اوست. پس از اين رو كار كردن براى آنها و يارى به ايشان و كسب در آمد از آنان حرام است مگر به سبب ناچارى مانند «ضرورت» در خوردن خون و مردار.» [9]