1400/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
اقسام (1 تا 12)
1. چنانکه گفتیم، آنچه خواندیم دربارهی صورت هایی بود که در آنها خود «بازی کننده ها»، مراهنه میکنند (و یا جایزه و عوض به بازی کننده ها می رسد) اما اکنون به بررسی صورتی اشاره می کنیم که: در حالیکه دو نفر (یا چند نفر و یا گروه و ...) با یکدیگر بازی میکنند، در بیرون دو (یا چند نفر) بر روی بازی آنها شرط بندی می کنند و یا صورتی که اصلاً «بازی میان کسانی» در میان نیست و چند نفر روی اموری شرط بندی می کنند:
2. چنانکه گفتیم بر چنین صورتی «قمار» نمیکند. چرا که قمار در جایی صادق است که «لعب» موجود باشد.
3. اما ممکن است از برخی از کتاب های لغت استفاده کنیم که «قمار» به معنای مطلق «رهان» است.
المحکم و المحیط الاعظم: «قامر الرجل مقامرةً و قماراً: راهنه»[1]
لسان العرب: «قامر الرجل مقامرةً و قماراً: راهنه»[2]
القاموس المحیط: «قامره مقامرةً و قماراً: راهنه فغلبه»[3]
تاج العروس: «قامره مقامرةً و قماراً: راهنه فغلبه»[4]
4. اما معنای «رهان»:
لغویون این کلمه را چنین برشمرده اند:
العین: «والمُراهنة والرِّهان: أن يُراهِنَ القوم على سِباقِ الخَيْل وغيره»[5]
تهذیب اللغة: «مراهنة الرجل على سِباق الخيل وغير ذلك.»[6]
المفردات في غريب القران: «الرَّهْنُ: ما يوضع وثيقة للدّين، والرِّهَانُ مثله، لكن يختصّ بما يوضع في الخطار [ریسک کردن]
في اللسان: الخطر: الرهن بعينه. والخطر: السّبق الذي يترامى عليه في التّراهن، وأخطر المال: جعله خطرا بين المتراهنين.»
المحکم و المحیط الاعظم: «والرِّهانُ والمُراهَنَةُ : المُخاطَرَةُ ، وقد راهَنَه ، وهم يَتراهَنُونَ»[7]
اساس البلاغة: «رهن- قبض الرَّهْن و الرُّهون و الرِّهان و الرُّهُن ، و استرهنني فرهَنتُه ضيعتي، و رهنتها عنده، و رهنتها إيّاه فارتهنها مني، و راهَنتُه على كذا رِهاناً و مراهنة ، و تراهَنَا عليه إذا تواضعا الرُّهون ، و سبق يوم الرِّهان»[8]
لسان العرب: «وَفِي التَّنْزِيلِ الْعَزِيزِ: فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ؛ قرأَ نَافِعٌ وَعَاصِمٌ وأَبو جَعْفَرٍ وشَيْبةُ: فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ، وقرأَ أَبو عَمْرٍو وَ ابْنُ كَثِيرٍ: فرُهُنٌ مَقْبُوضَةٌ، وَكَانَ أَبو عَمْرٍو يَقُولُ: الرِّهانُ فِي الْخَيْلِ؛ قَالَ قَعْنَب:
بَانَتْ سُعادُ، وأَمْسَى دُونها عَدَنُ، ... وغَلِقَتْ عندَها مِنْ قَبْلِكَ الرُّهُنُ.
وَقَالَ الْفَرَّاءُ: مَنْ قرأَ فَرُهُن فَهِيَ جَمْعُ رِهانٍ مِثْلُ ثُمُرٍ جَمْعِ ثِمارٍ، والرُّهُنُ فِي الرَّهْنِ أَكثر، والرِّهانُ فِي الْخَيْلِ أَكثر .... وَقَالَ الْفَرَّاءُ: الرَّهْن يُجْمَعُ رِهاناً مِثْلُ نَعْلٍ ونِعال؛ ثُمَّ الرِّهانُ يُجْمَعُ رُهُناً. وَكُلُّ شَيْءٍ ثَبَتَ وَدَامَ فَقَدْ رَهَنَ. والمُراهَنَةُ والرهانُ: الْمُسَابَقَةُ عَلَى الْخَيْلِ وَغَيْرِ ذَلِكَ.»[9]
القاموس المحیط: «والمراهنة والرهان: المخاطرة والمسابقة على الخيل»[10]
مجمع البحرین: «وكان أبو عمرو يجعل الرِّهَانَ في الخيل خاصة ، ولذلك قرأ فَرُهُنٌ مَقْبُوضَةٌ.
وَفِي الدُّعَاءِ «وَفُكَ رِهَانِي» فك الرَّهْنِ : تخليصه.
والرهان مثله.
وأكثرهم أن الرِّهَانَ يختص بما يوضع في الأخطار ، وأرادبِالرِّهَانِ هاهنا : نفس الإنسان لأنهامَرْهُونَةٌ بعملها»[11]
تاج العروس من جواهر القاموس: «و المُرَاهَنَةُ و الرِّهانُ : المُخاطَرَةُ، و قد سَبَقَ أنَّ الرُّهُنَ في الرَّهْن أَكْثَر، و الرِّهان في الخيْلِ أَكْثَر.
و المُراهَنَةُ و الرِّهانُ : المُسابقَةُ على الخَيْلِ و غَيْر ذلِكَ؛ و منه قوْلُهم: جاءَا فَرَسَيْ رِهانٍ ، أَي مُتَساوِيَيْن؛ و هو مجازٌ.»[12]
الإفصاح فی فقه اللغة: « الرِّهان: الرِّهان وَ المُراهَنة: المخاطرة و المسابقة على الخيل و نحوها. راهَنه: خاطره و سابقه. و راهن فلان فلاناً و تراهن فلان و فلان:أخرج كل منهما رَهناً ليفوز السابق بالجميع إذا غلب. و أرهَنوا بينهم خَطَراً: بذلوا منه ما يرضى به القوم بالغاً ما بلغ فيكون لهم سَبَقا.»[13]
5. ما حصل این کلمات آن است که:
جایی که عملی خطری است یعنی ریسک دارد و در اثر یک اتفاق نتیجه حاصل می شود، اگر پول برای برنده قرار داده شود، قرار دادن آن مال را «رهان» می نامند.
اما نکته مهم آن است که مطابق «المحیط فی اللغة» و «القاموس المحیط»، رهان نام «جعل مال ریسکی در مسابقه سوارکاری» است.
6. اما با توجه به سایر کتابهای لغت، میتوان «رهان» را «مطلق جعل عوض بر عمل ریسکی» دانست.
ادله مسئله:
1. روایت محمد بن قیس:
«محمّد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن عيسى، عن يوسف بن عقيل ، عن محمد بن قيس ، عن أبي جعفر عليهالسلام ، قال : قضى أمير المؤمنين عليهالسلام في رجل أكل وأصحاب له شاة ، فقال : ان أكلتموها فهي لكم ، وان لم تأكلوها فعليكم كذا وكذا، فقضى فيه ان ذلك باطل، لا شيء في المؤاكلة من الطعام ما قل منه وما كثر ، ومنع غرامته منه»[14] [در تهذیب چنین است: و منع غرامته فیه[15] ؛ و در وافی به جای «من الطعام»، «فی الطعام» ضبط شده است.[16] ]
ما میگوییم:
1. سند: یوسف بن عقیل را نجاشی «کوفی ثقه قلیل الحدیث» معرفی می کند و می نویسد که « قمی ها میگویند او کتابی دارد ولی من میگویم که کتاب متعلق به محمد بن قیس است»[17]
محمد بن قیس: اباعبدالله بجلی را ثقه و عین برشمرده اند که صاحب کتاب «قضایا» بوده است.[18]
2. ما سابقاً درباره این روایت بحث کردیم و گفتیم که این روایت را نمیتوان در بحث های مربوط به قمار مطرح کرد (چرا که قمار در جایی صادق است که در آنجا «لعب» هم باشد.) و همانجا گفتیم که این روایت مربوط به صورتی است که در آن «شرط بندی» است.
3. توضیح روایت چنین است که این روایت درباره «مردی است که شرط بندی روی خوردن گوسفندی می کند، در حالیکه دارای اصحابی است و به آنها میگوید: اگر همه گوسفند را خوردید، برای شما باشد (چیزی لازم نیست بدهید) ولی اگر همه را نخوردید باید فلان مقدار بدهید»، حضرت امیر می فرمایند: این قرارداد (مؤاکله) باطل است. در قرارداد خوردن طعام، چیزی برعهده نیست، چه کم بخورند و چه زیاد. و غرامتی هم در آن [بر عهده خورندهها] نیست.
[آکل: از باب مفاعله از أکل]
توجه شود که از مقام قضاوت و از عبارت «منع غرامته منه» میتوان چنین استظهار کرد که طرفین نزاع کردهاند و این نزاع در اثر آن بوده است که «اصحاب» نتوانسته بوده اند که گوسفند را بخورند و لذا «رجل» طلب غرامت کرده است.