« فهرست دروس
درس خارج اصول مرحوم استاد محمدعلی خزائلی

88/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

دفع الاشکال/الفصل الرابع:فی مقدمة الواجب /المقصد الاول:فی الامر

 

موضوع: المقصد الاول:فی الامر/الفصل الرابع:فی مقدمة الواجب /دفع الاشکال

یادآوری:

مرحوم آخوند بعد از رد راه حل شیخ انصاری در کفایه چاپ قدیم ص ۱۷۲ جوابی را بیان می کنند که تمام نیست.

جواب مرحوم آخوند به اشکال

ایشان می فرمایند: در واجباتی مثل صلاة و صوم که واجب نفسی هستند علاوه بر آثار و مصالحی که بر آنها مترتب میشود یک حسن ذاتی هم وجود دارد که آن حسن ذاتی در اینکه شارع به واجب امر کند دخالت دارد البته این حسن ذاتی به نحوی است که مکلف باید آنرا تحصیل کند و عقل، مستقلاً حکم میکند به «استحقاق مدح برای فاعلش و استحقاق مذمت بر تارکش» اما آن آثار و خواصی که بر واجب نفسی بار میشود مثل معراجیت قربان كل تقی و غیره... هیچ دخالتی در ایجاب شارع ندارد بلکه حسن ذاتی دخیل در ایجاب است و آن عنوان حسن لازم التحصیل است و آثار هم باید تحصیل شوند منتهی آنچه در ایجاب واجب دخالت دارد، فقط همان «عنوان حسن» است و ایجاب نماز برای حسن ذاتی آن است نه برای آثارش تا این که ایجاب صلاة برای رسیدن به آثار جنبه غیریت و مقدمیت داشته باشد و واجب غیری بشود. فتامل

اقول: شاید مرحوم آخوند با کلمه «تأمل» نظرشان به عدم تمامیت این جواب است.

بیان عدم تمامیت جواب آخوند: اینکه بگوییم

- اولا: این عنوان حسن، از کجا کشف میشود؟ شاید از راه برهان انی از همان آثار کشف میکنید لذا دوباره بحث روی آثار رفت اما آثار و خواص واجبات را آیات و روایات متعرض شده اند. پس حسن ذاتی یک عنوان انتزاعی است که از آثار منتزع میشود.

- ثانیا: چگونه ممکن است یک واجبی هم عنوان حسن داشته باشد و هم آثار لازم التحصيل؟ اما فقط آن عنوان حسن در ایجاب مدخلیت داشته باشد و آثار و مصالح هیچ نقشی در ایجاب نداشته باشد؟ چون این ترجیح بلا مرجح است.

اما جواب صحیح

مرحوم شیخ در مطارح الانظار ص ۶۶ فرموده بهتر است بجای تعریف مشهور «الواجب النفسى ما وجب لنفسه و الواجب الغيرى ما وجب لغيره» بگوییم «الواجب الغيرى ما أمر به للتوصل الى واجب آخر و النفسي لم يكن كذلك».

سئوال تعریف اول با دوم چه فرقی می کند؟

اقول: به نظرم می آید اشکال عدم انطباق تعریف واجب نفسی بر واجبات قسم دوم این است که:

در تعریف واجب غیری گفته شده «ما وجب لغیره» و این غیر اعم است از اینکه تحصیلش واجب گفته «ما شود وجب باشد یا نباشد -مثل آثار مترتب بر صلاة- اما اگر در تعریف واجب غیری لواجب آخر خود به خود اشکال مرتفع میشود و واجبات نفسيه مثل صلاة داخل واجبات غيريه نمی شوند چون تحصیل آثار و خواص مستقیما بر . مکلف واجب نیست و آنچه واجب است نفس صلاة است لذا صلاة واجب نفسی خواهد بود و این تعریف دوم مرحوم شیخ مشکل را حل می کند.

حل اشکال بر مبنای صاحب معالم

اگر کسی مثل صاحب معالم (معالم الاصول ص ۴۵) اسباب را از بین مقدمات را از حریم نزاع مقدمه خارج بداند و بگوید هر کجا امر ظاهرا به مسبب تعلق گرفته در واقع به سبب تعلق گرفته و در مثل صلات امر تعلق گرفته به اصل صلاة که سبب برای آثار و خواص است بنابراین است امر به صلات میشود نفسی و نه غیری و مقدمی.

 

logo