« فهرست دروس
درس خارج اصول مرحوم استاد محمدعلی خزائلی

88/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

تقسیمات المقدمة/الفصل الرابع:فی مقدمة الواجب /المقصد الاول:فی الامر

 

موضوع: المقصد الاول:فی الامر/الفصل الرابع:فی مقدمة الواجب /تقسیمات المقدمة

"مقدمه واجب مطلق و مقدمه واجب مشروط"

بحث دیگر این است که وقتی سخن از وجوب مقدمه میشود این سوال مطرح می شود که آیا مقصود مقدمه واجب مطلق است یا مقدمه واجب مشروط؟ و دیگر اینکه کدامیک از این دو مقدمه تحت نزاع قرار می گیرند از این رو هر دو قسم را باید بررسی کنیم.

_ مقدمه واجب مطلق:

اگر واجب مطلق باشد مقدمات این واجب نیز مطلق می شود در این صورت بحث ملازمه به طور مسلم در اینجا جریان می یابد. یعنی بحث از این می شود حال که این شیء مطلقا واجب شد آیا مستلزم وجوب مقدمه اش هم هست یا خیر.

نتیجه: بحث ملازمه فقط در این نوع مقدمات یعنی مقدمات واجب مطلق جاری میشود لذا تحت نزاع قرار می گیرد.

     مثال واجب مطلق: حج نسبت به استطاعت؛

     مثال مقدمه واجب مطلق:

_ مقدمه واجب مشروط:

اگر واجب مشروط باشد مقدمات این واجب نیز مشروط میشود؛ مثل وجوب حج که مشروط به استطاعت است چون قبل از حصول استطاعت نسبت به حج وجوبی وجود ندارد.

حال سئوال این است که در اینجا بگوییم این مقدمات مثل طی طریق و تهیه گذرنامه نسبت به واجب مشروط چه حکمی دارند؟ پاسخ این است که قبل از حصول استطاعت این واجب(حج)، واجب مشروط بوده است ولی اگر استطاعت آمد ولی هنوز وقت حج نرسیده بود در این صورت حج نسبت به استطاعت میشود واجب مطلق.

     مثال واجب مشروط: «ان استطعت فحج» اگر مستطیع شدی حج بجا بیاور

     مثال مقدمه واجب مشروط طی طریق و تهیه گذرنامه برای حج قبل حصول استطاعت

نتیجه: به اتفاق مشهور ،اصولیین از جمله شیخ انصاری (ره) این نوع مقدمات یعنی مقدمات واجب مشروط از تحت نزاع خارج هستند یعنی همه می گویند تا استطاعت نیامده وجوب حج نیز نمی آید البته این را هم نمی گویند که تحصیل استطاعت واجب است تا حج واجب شود.

وجه اشتراک و افتراق قول شیخ با مشهور

_ وجه اشتراک:

شیخ و مشهور هر دو قائلند که مقدمات وجوبیه از محل نزاع خارج است و لکن اگر تقریبا آن موقعی که وقت واجب میرسد و شرط وجوب حاصل شود در این صورت و لو شخص بالفعل مستطیع نیست ولی به اعتبار زمان حج مستطیع است.

_ وجه افتراق

نظریه مشهور:

ایشان می گویند: شخص باید الان مستطیع باشد تا مقدمات واجب بر او واجب شود؛ و به نظر مشهور محل نزاع فقط در مقدمه واجب جاری است.

نظریه شیخ انصاری:

ایشان می گوید: استطاعت فعلیه لازم نیست و اگر شخص الان مستطیع نیست بلکه همین که حدس قوی بلکه یقین دارد که عن قريب شرط وجوب حاصل میشود و در آینده واقعاً مستطیع میشود باید مقدمات وجودیه را فراهم و تهیه کند؛ البته همین گونه مردم . عرفاً نيز . کنند. لذا شيخ مقدمه وجوب را از مصادیق مقدمه واجب قرار می دهد و می عمل می گوید در حقیقت این یوول الی واجبی که اگر وقتش برسد وجوبش فعلی میشود پس ایشان تحصیل استطاعت را از مصادیق مقدمه واجب میشمارد نه از مصادیق مقدمه وجوب.

مقدمات مفوته: مقدماتی که اگر فراهم نشوند بعداً سبب فوت اصل واجب میشوند.

مقدمات غير مفوته:

مقدمه صحت: اگر ذی المقدمه بخواهد صحيحاً واقع شود باید این مقدمه اتیان شود البته این مقدمه اعتباری است مثل طهارت و وضو برای صلاة.

آخوند میفرماید: مقدمه صحت به مقدمه وجود صحیح واجب بر می گردد.

"نظریه صاحب فصول (ره) تاسیس واجب معلق در مقابل واجب منجز"

صاحب فصول برای حل مشکلاتیان مقدمه قبل از وقت واجب برسد واجب را به معلق و منجز تقسیم می فرمایند و می گویند:

در کفایه عنوان شده است و صاحب فصول در ۷۹ چاپ سنگی قدیم البته ماحصل کفایه که در کفایه آمده است که به نقل از کفایه اخوند است

« قوله و منها تقسيمه إلى المعلق و المنجز قال في الفصول... إلخ قال صاحب الفصول: بعد تقسيمه الواجب إلى المطلق و المشروط ما هذا لفظه كما ذكر المصنف و له ينقسم باعتبار آخر إلى ما يتعلق وجوبه بالمكلف و لا يتوقف حصوله على أمر غير مقدور كالمعرفة و ليسم منجزا و إلى ما يتعلق وجوبه به فيتوقف حصوله على أمر غير مقدور له و ليسم معلقا كالحج.

فان وجوبه يتعلق بالمكلف من أول زمن الاستطاعة أو خروج الرفقة و يتوقف فعله على مجيء وقته و هو غير مقدور الله و الفرق . هذا بین النوع [واجب معلق و بين الواجب المشروط هو ان التوقف هناك للوجوب و هنا للفعل» (انتهى كلامه رفع مقامه).

ایشان می گوید: تا وقت انجام واجب نرسد واجب معلق است یعنی واجبی نیست و وقتی که وقت انجام واجب رسيد واجب معلق تبدیل میشود به واجب منجز.

به عبارت دیگر ایشان معتقد است فقط در خصوص شرط ،وقت واجب الواجب یا امتثال یا همان حج) معلق است و وقتی که شرط وقت آمد واجب منجز میگردد.

و باز به عبارت دیگر ایشان نسبت به شرط ،وقت وجوب را فعلی فارغ از حکم عقل و حکم شرع و واجب را استقبالی .میداند ثمره وجوب فعلی این است که سبب تحریک عبد میشود تا مقدمات را تهیه کند.

نظریه شیخ انصاری (ره) تاسیس واجب مشروط در مقابل واجب مطلق

ایشان میگوید همه واجبات نسبت به شرط خودشان همین گونه اند یعنی اگر آن شرط الان حاصل بود میشود واجب مطلق و اگر شرط الان حاصل نبود میشود واجب مشروط. بنابراین درست است شرط در حال حاضر حاصل نیست و واجب مشروط است ولی میدانیم به موقع حاصل میشود لذا از الان به استقبال آن می رویم و مقدمات را انجام می دهیم.

مثال اگر چنانچه الان کسی جنب یا محدث است و وقت صلات هم نشده است بنابر نظر شیخ صلات در اینجا مشروط به طهارت از حدث و خبث است نه مشروط به وقت. پس شرط در این مثال غیر از وقت است ولی واجب یعنی نماز استقبالی مثلا یک ساعت دیگر است.

این شخص حتی به قصد وجوب هم میتواند غسل کند یا وضو بگیرد و طهارت را تحصیل کند چون درست است که واجب استقبالی است اما وجوب نسبت به این شرط (قید) فعلی است و این وجوب محرک عبد الى الامتثال است.

فرق قول شیخ با مشهور؛ شیخ شرط را قید ماده می داند و مشهور قید هیئت.

نظر شیخ:

همانطور که بیان شد شیخ نسبت به کلیه شرط ها و قيدها وجوب را فعلی و واجب را استقبالی میداند.

به عبارت دیگر اساس حرف شیخ این است که تمام قیود و شروط به ماده بر می گردد نه به هیئت وجوب مثل اکرم یا حج چون ایشان قائل است که هیئت قید بردار نیست به دلیل اینکه هیئت معنای حرفی ایست و حرف هم قائم به طرفین است و از خود استقلالی ندارد تا بتواند قید بپذیرد و چون معنای حرفی قابل تقييد نيست لذا قید را در معنای اسمی بکار می بریم که خود الواجب و امتثال» است.

بر این مبنا شیخ می گوید وجوب اکرم آزاد است ولی واجب (اکرام) مقید است به مجی و وقت یا الحج (ماده) عند الاستطاعه واجب این واجب قید ندارد)

نظر مشهور:

بنابر نظر مشهور تمام قیود و شروط به هیئت بر میگردد نه به ماده چون بنابر نظر ایشان هنوز و جوبی برای ذى المقدمه حاصل نشده تا بالملازمه مقدمات اثبات شود زیرا فرض این است که هنوز زمان واجب فرا نرسیده است و اگر زمان واجب ذى المقدمه فرا رسید، آن وقت می توان قائل به تسری ترشح یا ملازمه شد.

مثال: «ان جائک زید فاکرمه» یعنی وجوب اکرام مقید به مجی است نه اینکه خود «کرام» مقید به مجی باشد؛ یعنی قید به هیئت بر میگردد و قبل از اینکه قید و شرط بیاید این هیئت واجب نمی شود.

"ثمره ارجاع شرط به ماده یا به هیئت"

ثمره این ارجاع در فقه ظاهر میشود و بر طبق هر یک از مبانی (شیخ و مشهور) فرق می کند لذا

_ اگر مبنای شیخ را بپذیریم در این صورت قبل از وقت تکلیف آمده و فی الواقع باید این تکلیف امتثال شود بنابراین واجب مشروط قبل از وقت هم واجب میشود چون قید، قید ماده شد و آن چیزی که مقید شد امتثال است.

در این صورت الواجب (الحج يا امتثال ) عند الاستطاعه موضوع (ماده، متعلق) است یعنی اطلاق مشتق در اینجا متعلق المتعلق همان مكلف است و متعلق همان تکلیف و وجوب نیز همان تکلیف است؛

نتیجه اینکه: کلام شیخ نسبت به شرایط عامه بلوغ و عقل و قدرت و نسبت به شرایط خاصه پیاده میشود.

_ اگر مبنای مشهور را بپذیریم در این صورت اگر شخص قبل از وقت بخواهد تحصیل طهارت کند نمی تواند به قصد وجوب انجام دهد بلکه میتواند به قصد کلی طهارت انجام دهد چون بنابر روایات طهارت مطلوبیت ذاتیه دارد مثلاً در این زمینه پیامبر اکرم فرموده است: «وضوء على وضوء نور على نور».[1]

مختار:

_ از دو راه این مشکل قابل حل است :

از راه وجوب لحاظی: در این صورت هر چند واجب (ذى المقدمه)بالفعل واجب نیست ولی بلحاظ مدت معینی شارع وجوب آن را اعتبار میکند و به همین اعتبار می آید یک اراده هم به مقدمات دارد و چون معمولا مقدمه پیش از ذی المقدمه لذا با وجوب لحاظی مشکل حل میشود و مقدمه اتیان میشود و لازم نیست وجوب واقعی باشد.

از راه مقدمه متاخر: در این صورت ولو واجب را فعلی ندانیم یعنی بگوییم واجب ندارد بگوییم آن وجوب بعدی سبب میشود که مقدمه عيبي اما بعداً فعلی میشود فعلی اش لازم شود چون همچنانکه مقدمه متاخر داریم مقدمه متقدم هم داریم یعنی همچنانکه مقدمه ،متاخر در صحت متقدم تاثیر میکند مقدمه متقدم هم در صحت متاخر تاثیر میکند.

مقدمه متاخر مثل زن مستحاضه است که روزه را امروز گرفته ولی بعداً غسل می کند در این صورت این مقدمه ((غسل) که متاخر از واجب روزه) است در صحت واجب تاثیر میکند.

بنابراین اولاً: چون این مساله مبنایی است لذا پذیرش سخن شیخ مشکل است.

ثانياً: قول صاحب فصول و شیخ(ره) در این مساله بخاطر حل این مساله بوده است.

 


logo