1404/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
تنبیهات: فروع تنبیه دوم/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات: فروع تنبیه دوم
روایت: امام صادق (ع): ثَلَاثَةٌ هُمْ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ رَجُلٌ لَمْ تَدْعُهُ قُدْرَتُهُ فِي حَالِ غَضَبِهِ إِلَى أَنْ يَحِيفَ عَلَى مَنْ تَحْتَ يَدَيْهِ وَ رَجُلٌ مَشَى بَيْنَ اثْنَيْنِ فَلَمْ يَمِلْ مَعَ أَحَدِهِمَا عَلَى الْآخَرِ بِشَعِيرَةٍ وَ رَجُلٌ قَالَ الْحَقَّ فِيمَا لَهُ وَ عَلَيْهِ. [1]
سه گروهند که در روز قیامت نزدیکترین مردم به ذات مقدس ربوبی هستند:
کسی که قدرتش او را به غرور وا ندارد (قدرتش سبب نشود که به زیرمجموعه ظلم کند)؛ و کسی که می خواهد بین دو نفر آشتی بدهد باید بی طرف باشد و نباید به اندازه یک جو هم تمایل به طرفی داشته باشد؛ و کسی که، حق بگوید چه به نفعش باشد و چه به زیانش باشد.
خلاصه:
گفته شد ارکان استصحاب چهارتاست: یکی یقین و شک فعلی (یقین و شک اگری بدرد نمی خورد)؛ گفته شد این فروعی را در فقه دارد که دست ما را در استنباط می گیرد و کمک می کند.
فرع اول: اذا احدث ثم غفل ثم صلّی ثم شک فی انه تطهّر قبل الصلاة ام لا؟
کسی نائم بود بیدار شد و بعد غافل شد از اینکه وضو بگیرد یا نگیرد، بعد از نماز شک کند آیا با وضو نماز خوانده یا بی وضو.
این مورد از مواردی هست که باید دید شک فعلی هست یا نیست، ما اینجا یک یقینی داریم و آن یقین به نوم (حدث) است، بعد دیگر شک ما رفت نه اینکه تبدیل به یقین شده باشد (تبدیل به یقین نشده) اصلا غافل شدیم (و شک فعلی نبود) نماز خواندیم و بعد از نماز شک کردیم که آیا قبل از نماز وضو گرفتیم یا نگرفتیم!
اینجا استصحاب، به ما می گوید شما دو چیز می خواهید: یکی یقین سابق (فرض این است که اینجا یقین سابق به حدث داریم) یکی هم شک فعلی (بعد از نماز شک فعلی داریم، قبل از نماز چون غافل بودیم)؛ پس یقین و شک فعلی هست بنابراین می گوییم استصحاب جاری هست و می گوییم نماز چنین شخصی باطل است چون بی وضو نماز خوانده است.
آخوند خراسانی گفته است اینجا این نماز درست است بخاطر قاعده فراغ، چون شک بعد از عمل است و به شک بعد از عمل نباید اعتنا کرد.
نقد کردیم: او حین العمل اذکر نبود، چون غافل بود، فهنا اذا دار الامر بین الاستصحاب و قاعدة الفراغ، جایی برای قاعده فراغ نیست.
دو مثال دیگر هم زده شد که دیگر تکرار نمی کنیم.
اینجا هم صورت مسئله این است که اصلا جایی برای قاعده فراغ نیست، برای استصحاب جا دارد، به دلیل اینکه یقین فعلی و شک فعلی می خواهیم.
فرع دوم: اذا احدث ثم شک فی ارتفاعه، (خوابیده بود و بلند شد شک کرد وضو گرفته است یا نگرفته) ثم غفل (از این شکش غافل شد) و صلّی، ثم شک فی انه توضّا قبل الصلاة ام لا!
فرق بین این فرع و فرع گذشته روشن است، در فرع اول یک شک بیشتر نبود و آن شک بعد از صلاة بود، احدث ثم غفل ثم صلی و بعد از صلاة شک کرد که آیا وضو گرفت یا نگرفت، شک فقط بعد از صلاة بود، اما اینجا دو شک است، اذا احدث ثم شک فی ارتفاعه ثم غفل و صلّی، ثم شک...
اینجا قطعا جای استصحاب حدث است، چون یقین سابق به حدث داریم که خواب بودیم، بعد هم شک کردیم و این شک هم شک فعلی است و بعد غافل شدیم و نماز خواندیم و بعد از نماز شک کردیم که وضو قبل از نماز گرفتیم یا نگرفتیم.
اینجا ارکان موجود است، یقین سابق (یقین فعلی) و شک فعلی هم قبل از عمل است و هم بعد از عمل، و مشکلی برای استصحاب وجود ندارد.
آخوند که در فرع سابق مدعی بود که اینجا جای فراغ است اینجا اسمی از قاعده فراغ نمی آورد، به این دلیل که قاعده فراغ موردش شک بعد العمل است و در فرع قبل العمل هم شک داشت.
پس آخوند که در فرع قبلی می گفت قاعده فراغ جاری هست در این فرع نمی گوید چون شک قبل العمل در این فرع هم هست، بعلاوه هو حین العمل اذکر و اینجا اذکریتی نیست چون ثم غفل دارد، پس در بحث قبلی با یک دلیل می گفتیم که قاعده فراغ جاری نیست و در این فرع با دو دلیل می گوییم قاعده فراغ جاری نیست؛ به دلیل اینکه شک قبل از عمل بوده و دلیل دوم اینکه اذکریتی در اینجا نیست.
فرع سوم: اذا کان المکلف عالماً بالطهارة (ساعت 8 صبح علم به طهارت داشت) ثم شک (ساعت 8 و نیم شک کرد که آیا طهارتی که بوده باطل شده یا نه) ثم غفل و صلّی (از این شک غافل شد و نماز خواند) ثم شک فی بقاء الطهارة حال الصلاةِ.
اینجا استصحاب جاری هست، آنچه که می خواهیم عبارتست از یقین سابق، من ساعت 8 یقین به طهارت داشتم ثم شک ثم غفل ثم صلّی، بعد از نماز شک می کند که آیا باقی بر طهارت بوده یا نبوده؟ یقین فعلی به طهارت در گذشته بود و بعد از صلاة هم شک فعلی به طهارت هست، چه اشکالی دارد که استصحاب را جاری کنیم.
اینجا هم گرچه در نتیجه با قاعده فراغ همراهیم (قاعده فراغ می گوید نماز درست است) ولی در طریقش با آن همراه نیستیم یعنی می گوییم اینجا جای قاعده فراغ نیست، چون قاعده فراغ برای شک بعد العمل است نه شک قبل العمل و اینجا شک قبل العمل بوده و دلیل دوم اینکه هو حین العمل اذکر ، اینجا حین العمل غافل بوده و اذکریتی حین العمل نداشته.
پس ملاحظه کردید که شک فعلی بعد العمل است نه برای قبل العمل. یقین فعلی به طهارت در اینجا هست؛ پس در این فرع سوم استصحاب جاری است گرچه قاعده فراغ هم همین را می گوید لکن طریقش استصحاب است نه قاعده فراغ.
فرع چهارم: اذا کان عالما بالطهارة(علم به طهارت دارد)، شک فی بقائها، ثم غفلَ و صلّی لکن بعد الصلاة یک شک جدید برایش پیدا شد، شک جدیدش توارد حالتین علیه قبل الصلاة بوده است، بعد از صلاة یقین کرد که یک وضویی گرفته است و یک حدثی از او صادر شده است، لکن نمی داند اول وضو بوده بعد حدث آمده که در نتیجه نماز باطل شده است، یا اول حدث بوده بعد طهارت گرفته که در نتیجه نماز درست بوده باشد، اینجا تکلیف چیست؟
در اینجا هم برخی از بزرگان استصحاب را گفته اند، ولی استصحاب در اینجا مشکل دارد، در برخی صور طهار قطعی الارتفاع می شود و در برخی صور چنین نیست؛ مطالعه شود برای آینده.