« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

تنبیهات: تنبیه اول/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات: تنبیه اول

 

روایت: امام صادق(ص): و ثَلَاثَةٌ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ وَ ثَلَاثَةٌ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ النَّارَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَأَمَّا الَّذِينَ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَإِمَامٌ عَادِلٌ وَ تَاجِرٌ صَدُوقٌ وَ شَيْخٌ أَفْنَى عُمُرَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الثَّلَاثَةُ الَّذِينَ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ النَّارَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَإِمَامٌ جَائِرٌ وَ تَاجِرٌ كَذُوبٌ وَ شَيْخٌ زَانٍ.[1]

سه گروهند که خدا بی حساب وارد بهشتشان می کند، سه گروه هم هستند که بی حساب یکسره وارد جهنم می شوند.

کسانی که بی حساب وارد بهشت می شوند ، یکی امام عادل است (چون اگر لغزشهایی هم داشته در کنارش حسناتی هم داشته و ان الحسنات یذهبن السیئات) و یکی هم تاجر راستگو (دروغ در کارش نیست) و یکی هم پیری که عمرش را در راه اطاعت خدا بکار برده است (او هم لغزش در کارش بوده ولی کارهای خوبش بیشتر از کارهای بد هست) اما سه گروهی که بدون حساب وارد جهنم می شوند یکی امام جائر است (کسی که بنایش بر اساس ظلم و ستم به مردم است) و تاجری که بنای تجارتش با دروغگویی است، و یکی هم پیرمردی که در پیری گناه کند.

خلاصه:

استصحاب بیان شد، ادله قائلین به عدم حجیت استصحاب هم بیان شد، چند تفصیل را هم متعرض شدیم، و به همین مقدار کفایت می کند، و هنا تنبیهاتٌ:

تنبیه اول: (نه شیخ و نه آخوند متعرض آن نشدند) استصحاب در امور استقبالی.

توضیح مطلب: استصحاب هایی که تا الان مطرح شد، استصحاب در امور گذشته بوده است، ما وضو گرفتیم از خانه بیرون آمدیم، الان شک می کنیم آیا آن وضو از بین رفته یا نرفته استصحاب می کنیم، همه استصحاب ها، استصحاب های از گذشته به حال است.

استصحاب عرفی هم همین است، از گذشته به حال آمدن است، الان می خواهیم این را مطرح کنیم، از حال به آینده رفتن استصحاب هست یا استصحاب نیست؟

این را مرحوم خویی در مستند مطرح کرده است، و آن این است که یکی از مسلمات بحث صوم این است که بقاء علی الجنابة مبطلٌ للصوم، دلیلش این است که متفق علیه بزرگان هست

علی المعروف و المشهور، بل ادّعی علیه الإجماع فی کلمات غیر واحدٍ، بل تکرّرَ نقل الإجماع فی کلمات بعضهم، و إن نسب الخلاف إلی بعض کالصدوقین و الکاشانی و الأردبیلی و الداماد، لکنّه ضعیف لا یعبأ به فکأن المسألة من المتسالم علیها بینهم تقریباً، و قد ادّعی فی الریاض تواتر الأخبار بذلک.[2] (پس اصل مسئله که بقاء بر جنابت مبطل صوم است و اگر کسی باقی ماند باید روزه آن روز را قضا کند و کفاره اش را هم بدهد)

حال بحث این است که شب ماه رمضان جنب شد و غسل هم کرد، این را بحث نداریم.

اما اگر کسی در ماه رمضان محتلم شد و یا غسل بر او واجب شد، ببیند اگر بخوابد خواب می ماند (علم دارد به اینکه اگر بخوابد دیگر بیدار نمی شود و جنباً صبح می کند)، اگر کسی علم داشته باشد اینجا هم یقینا نباید بخوابد و باید غسل کند و بعد بخوابد اگر خوابید و خواب هم ماند باید روزه آن روز را قضا کند و کفاره هم بدهد.

اما آنجا که شک دارد که آیا بیدار می شود یا نمی شود؟

محقق خویی می گوید اینجا خوابیدن بر او قطعا حرام است:

مسألة 55: من کان جنباً فی شهر رمضان فی اللیل لا یجوز له أن ینام قبل الاغتسال إذا عَلِم أنّه لا یستیقظ قبل الفجر للاغتسال (حق ندارد بخوابد چون فرد ظاهر از مصادیق بقاء علی الجنابه عامدا همین است)، و لو نام و استمرّ إلی الفجر لحقه حکم البقاء متعمّداً فیجب علیه القضاء و الکفّارة.

و أمّا إن احتمل الاستیقاظ جاز له النوم و إن کان من النوم الثانی أو الثالث أو الأزید، فلا یکون نومه حراماً و إن کان الأحوط ترک النوم الثانی فما زاد و إن اتّفق استمراره إلی الفجر، غایة الأمر وجوب القضاء، أو مع الکفّارة فی بعض الصور کما سیتبیّن. [3]

و الصحیح حرمة النوم مطلقاً، لأنّ النوم المحتمل فیه عدم الاستیقاظ محکومٌ بالاستمرار إلی الفجر(خوابی که احتمال بیدار نشدنش می رود محکوم به استمرار است که بیدار نمی شود) بمقتضی الاستصحاب، فهذا نوم مستمرّ إلی الصباح تعبّداً، و قد صدر باختیاره فهو عامدٌ إلیه(بقاء)، فیندرج تحت النصوص المتضمّنة: أنّ من تعمّد النوم إلی الفجر و هو جنب قد أبطل صومه و علیه القضاء و الکفّارة و یستغفر ربّه.[4] (کسی که شک دارد نباید بخوابد)

اگر عالم بود که بیدار نمی شود حق خوابیدن ندارد، و اگر خوابید و بیدار نشد متعمد علی البقاء هست؛ تا اینجا روشن است.

شارع مقدس این استصحاب را هم جای علم نشانده است، چطور در جاهای دیگر اگر این آب در گذشته لم یکن کراً و الان نمی دانیم کر است یا نه اینجا استصحاب عدم کریت می کردیم و شارع این استصحاب عدم کریت را علم گرفته است، اینجا هم این استصحاب استقبالی علم است، لأنّ النوم المحتمل فیه عدم الاستیقاظ محکومٌ بالاستمرار إلی الفجر بمقتضی الاستصحاب.

البته قائلین به حجیت استصحاب استقبالی خروجی حرفشان این است: که اگر کسی اول وقت آب نداشت، و متعذر بود، اگر استصحاب استقبالی را حجت دانستیم باید بگوییم او می تواند تیمم داشته باشد، اما اگر استصحاب استقبالی را مجاز ندیدیم باید صبر کند تا آخر وقت، اگر تا آخر وقت آب پیدا نکرد آنوقت تیمم کند.

اینجا روایت صحیحه ای در مقام داریم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ‌(شیخ کلینی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(العطار، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقهٌ، عینٌ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ‌(ابی الخطاب، جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقةٌ عینٌ حسنُ التصانیف) عَنْ صَفْوَانَ‌(یحیی البجلی، ثقه) عَنِ اَلْعَلاَءِ(بن رزین، ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ (الثقفی، ثقه، وجیهاً کثیر الروایه) (عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌: إِذَا لَمْ تَجِدْ مَاءً وَ أَرَدْتَ اَلتَّيَمُّمَ فَأَخِّرِ اَلتَّيَمُّمَ إِلَى آخِرِ اَلْوَقْتِ فَإِنْ فَاتَكَ اَلْمَاءُ لَمْ تَفُتْكَ اَلْأَرْضُ‌.[5]

هرگاه آبى نيافتى و خواستى تيمّم كنى، تيمّم را تا آخر وقت به تأخير بينداز؛ زيرا اگر در آن هنگام نتوانستى آب بيابى، زمين كه در اختيار توست(آخر وقت می توانی بر آن تیمم کنی).

پس موضوع روشن شد:

یک. استصحاب در امر استقبالی حجت نیست زیرا شارع مقدس این استصحاب را امر عرفی هم دیده، و این استصحابی که امر عرفی است استصحاب غیر استقبالی هست.

دو. لسان روایات لسان غیر استقبالی است، «ابقاء ما کان علی ماکان» (همان‌گونه که بوده، باقی بماند.)، یعنی نظر به گذشته است نه نظر به آینده، لا تنقض الیقین بالشک، یقین سابق را با شک نشکن، پس آنی که روایات اثبات می کنند و بر مسند می نشانند استصحاب متعارف است که از گذشته به حال بیاییم نه از حال به آینده برویم.

خروجی این تنبیه این بود که مرحوم خویی در کتاب صوم به مقتضای استصحاب استقبالی فتوا دادند و گفته اند که اینجا کسی که شک دارد حق خوابیدن ندارد. اگر عالم باشد که از خواب بیدار نمی شود مسئله روشن است ولی کسی که شک دارد اینکه به استصحاب به او بگوییم خوابیدن بر او حرام است و اگر خوابید و خواب ماند ایشان می گوید هم قضا دارد و هم کفاره. (این از تنبیه اول)

اما تنبیه دوم: یشترط در استصحاب 4 چیز: یک . الیقین الفعلی بالحدوث؛ دو. الشک الفعلی فی البقاء؛ سه. وحدت القضیة المتیقه مع المشکوکه بالقاء الزمان(در غیر زمان قضیه متیقنه و مشکوکه یکی باشد)؛ چهار. ترتب الاثر علی بقاء المتیقن.

این تنبیه را هم شیخ مطرح کرده و هم آخوند، بزرگان دیگری هم که حول کلمات این دو بزرگ می گشتند مطرح کردند مطالعه شود برای جلسه آینده.

 


logo