1404/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تفاصیل باب استصحاب/ تفصیل دوم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تفاصیل باب استصحاب/ تفصیل دوم
روایت: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يَلْزَمُ الْوَالِدَيْنِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِمَا إِذَا كَانَ الْوَلَدُ صَالِحاً مَا يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا. [1]
چنانچه فرزند عاق پدر و مادر مىشود در صورتى كه حقوق آنها را ادا نكند پدر و مادر هم عاق فرزند ميشوند در صورتى كه فرزند صالح باشد و حقش را ادا نكنند.
خلاصه:
گفته شد سه نظر عمده در بحث استصحاب وجود دارد:
الحجیة مطلقا؛ عدم الحجیة مطلقا؛ التفصیل ؛ که تفاصیل گاهی استصحاب را به 50 و اندی نظر می رساند.
انصافا شق القمر اصول شیخ در استصحاب است و خیلی موشکافی های دقیق صورت داده است؛ ایشان عِلماً و عَملاً ادای دین کرده اند؛ عملا یعنی ایشان با ملاعلی کنی معاصر بوده است و ملاعلی کنی عالم برجسته تهران بودند و خانه مجللی داشتند، به شیخ انصاری می گویند زندگی زاهدانه شما را ببینید و یا زندگی شاهانه ملاعلی کنی را ببینیم، فرمود اینگونه حرف نزنید؛ من اینجا بین طلبه ها زندگی می کنم و سطح طلبه ها این گونه است، ولی او با دربار رفت و آمد می کند و اگر او اینچنین زندگی کند نگاه تحقیرانه به ایشان پیدا خواهند داشت؛ هر دو داریم به اسلام خدمت می کنیم، ملاعلی در تهران عزّ اسلام را حفظ می کند و من هم اینجا زهد اسلام را حفظ می کنم.
تفصیل اول: اگر شک در مقتضی بود استصحاب حجت نیست اگر شک در رافع بود استصحاب حجت است؛ عمده دلیل ما هم مثال های اهل بیت هست که در روایات آمده، و همه مثالهایشان هم در شک در رافع است. این تفصیل جلسه گذشته بیان شد و گفته شد تفصیل دلنشینی هست.
تفصیل دوم: تفصیل محقق سبزواری در ذخیرة المعاد است؛ گفته اند استصحاب بر دو گونه است:
گاهی شک در رافع است؛ گاه شک در رافعیت الموجود است؛
مثال اول: می دانیم که نوم حدثی هست که نقض وضو می کند؛ محقق سبزواری می گوید اگر شک کردیم آیا این متوضاء نام ام لا اینجا استصحاب جاری است، اما اگر فی رافعیت الموجود شک کردیم؛ مثلا هل هذا البلل بولٌ او مذیٌ؟ این شکمان در رافعیت الموجود هست؛ اگر این بلل بول باشد ناقض هست، اگر این بلل مذی باشد ناقض نیست؛ محقق سبزواری می گوید اینجا استصحاب حجت نیست، چون شک در رافعیت موجود داریم.
مثال دوم: آیا رعاف مبطل وضو هست یا مبطل وضو نیست؟ اینجا شکمان در رافعیت موجود است.
پس مدعا این است: اینکه استصحاب آنجا که شک در رافع باشد حجت است، مثلا وضو داریم و در ماشین چرت می زنیم ، شک می کنیم خوابمان برده یا نبرده، اینجا مصداق بارز استصحاب است (بله استحبابا می شود وضو گرفت چون وضو نور است و وضوی بر وضو نور علی نور است اما اگر این باعث وسواس شود استحباب ندارد)
تفصیل محقق سبزواری تفصیل بین الشک فی الرافع و الشک فی رافعیت الموجود است.
نکته: منشأ شک در نام این است که آیا رافع آمده یا نیامده اما در اینجا یقین دارم بلل آمده نمی دانم آیا آن بلل بول است یا مذی.
استدلال محقق سبزواری: استدلالشان این است که استصحاب دو رکن دارد: یکی یقین سابق است و دیگری شک لاحق است؛ در جایی که شک در رافعیت موجود دارد شک، دیگر ندارم، چون تحقیق می کنم یا به اینجا میرسم که بول بود یا به اینجا می رسم که مذی بوده، بنابراین در شک در رافعیت موجود دیگر شک باقی نمانده است ، وقتی شک باقی نمانده یعنی ستون فقرات استصحاب شکسته شده است، بنابراین در شک در رافع هم یقین هست هم شک اما در شک در رافعیت الموجود یقین هست، شک نیست، تحقیق می کند یا می بیند بول است یا می بیند مذی است، در مذی هم شک دارد آیا رافع هست یا نه؟
فعلی هذا مشکل اینچنین است.
نقد بر این تفصیل:
نقدی که بر این تفصیل می شود این است که شک در رافعیت در الموجود بر میگردد به شک در وجود رافع.
پاسخ:جواب دادیم که منشأ شک دو تا هست .
اما اینجا در پاسخ این تفصیل محقق سبزواری می گوییم اینجا ما دو چیز داریم:
یک. یقین ؛ دو. شک ؛ کدام یقین هست که یقین را می شکند؟ آن یقینی که یُزیل الشک؛ در روایت آمده انقضه بیقین آخر؛ ما در بخش اول(شک در رافع) با محقق سبزواری همراه هستیم، اما در شک در رافعیت الموجود با ایشان همراه نیستیم به دلیل اینکه اینجا اگر یقین کردیم مذی است، آیا با این یقین دیگر شکمان رفت یا شکمان باقی هست؟ پاسخ می دهیم که اگر شکمان این باشد که شک داریم آیا مذی مبطل وضو هست یا نه (ولو یقین کردیم که مذی است) همچنان شک باقی است چون شک در رافعیت الموجود است.
اینجا ما دو چیز داریم: یکی یقین و دیگری هم شک؛ دو. یقین به حالت سابقه و شک در حالت لاحقه.
شما که محقق سبزواری هستید می گویید که ما شک نداریم و یقین داریم که این مذی است ولی این یقین شما شک زدا نشده چون شک داریم هل المذی مبطل للوضوء ام لا؟
شمای محقق سبزواری گفتید اینجا نقض یقین به یقین است (تحقیق می کند یا می شود بول یا می شود مذی که اگر بول بود ناقض است و الا ناقض نیست) می گوییم این تصویر شما واقع بینانه نیست چون اگر بول بود ناقض است و اگر مذی هم باشد باز ما شک داریم، پس این طور نیست که در رافعیت الموجود شک از بین رفته باشد، و شک هنوز باقی هست؛ اما شما می گویید نقض یقین به یقین کرده اید، می گوییم نکردیم چون شک در رافعیت الموجود از بین نرفته است.
فعلی هذا در جمع بندی می گوییم: اینکه جناب محقق سبزواری در شک در رافع با هم هم نظر هستیم ولی در شک در رافعیت موجود به یقین نرسیدیم که انقضه بیقین آخر بشود، همچنان شک باقیست؛ فلا وجه لهذا التفصیل؛ فالاستصحاب حجةٌ فی الشک فی الرافع و رافعیت الموجود.
جلسه آینده تفصیل محقق خوانساری را بیان می کنیم که ایشان می گوید استصحاب هم در شک در مقتضی و هم در شک در رافع حجت است چه در وجود الرافع و چه رافعیت الموجود، مگر جایی که غایت برای ما مجمل باشد، مثلا دلیل می گوید اتموا الصیام الی اللیل؛ لیل به چه زمانی می گویند؟ به استتار القرض، یا ذهاب الحمرة المشرقیه.
جناب محقق خوانساری می گویند آنجا که غایت مجمل باشد مفهوما استصحاب جاری نیست؛ مطالعه شود برای جلسه آینده.