« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله حجیت استصحاب/ صحیحه ابن سنان

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله حجیت استصحاب/ صحیحه ابن سنان

 

روایت: امام علی: قال رسول الله(ص): الدِّينَارُ وَ الدِّرْهَمُ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُمْ.[1]

دینار و درهم گذشتگانتان را بیچاره کرده، این دینار و درهم شما را هم بیچاره خواهد کرد .

برای اینکه ما را بیچاره نکنند به همان نسخه ای که اهل بیت پیچیدند باید در زندگی عمل کرد: که ما سه نوع زندگی داریم:

یکی زندگی فقیرانه (کاد الفقر ان یکون کفرا) این نوع زندگی نه؛

دو. زندگی اشرافی (یعنی بیش از آنچه که عموم مردم زندگی می کنند؛ این هم نه؛ اهل بیت زندگی شان اینچنین نبود، دوستانشان را هم سفارش به این زندگی نمی کردند؛

سه. زندگی همراه با کفاف.،یعنی زندگی که آبرومندانه خودمان را اداره کنیم؛ اگر در پی این زندگی بودیم و هما مهلکاکم نسیت آنچه که هما مهلکاکم است زندگی اشرافی است.

خلاصه:

داریم به قسمتهای پایانی مبانی استصحاب می رسیم؛ بعد از به پایان رسیدن روایات نظر اخباری ها را راجع به استصحاب مطرح می کنیم و بعد وارد تفاصیل در این عرصه می شویم.

روایت دیگری که باید بخوانیم صحیحه عبدالله بن سنان هست

روایت هفتم: صحیحه ابن سنان؛

مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ‌ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ‌ قَالَ‌: سَأَلَ أَبِي أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ وَ أَنَا حَاضِرٌ إِنِّي أُعِيرُ اَلذِّمِّيَّ‌، ثَوْبِي وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ يَشْرَبُ اَلْخَمْرَ وَ يَأْكُلُ لَحْمَ اَلْخِنْزِيرِ فَيَرُدُّهُ عَلَيَّ فَأَغْسِلُهُ قَبْلَ أَنْ أُصَلِّيَ فِيهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ صَلِّ فِيهِ وَ لاَ تَغْسِلْهُ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ فَإِنَّكَ أَعَرْتَهُ إِيَّاهُ وَ هُوَ طَاهِرٌ وَ لَمْ تَسْتَيْقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ فَلاَ بَأْسَ أَنْ تُصَلِّيَ فِيهِ حَتَّى تَسْتَيْقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَهُ‌. [2]

سند حدیث خوانده شد و گفته شد این حدیث صحیحه است.

پدرم از امام صادق علیه السلام پرسید و من هم حاضر بودم: من به یک نامسلمانی لباسم را عاریه می دهم، و می دانم که شراب و گوشت خوک هم می خورد، لباسم را به من برمی گرداند، آیا قبل از نماز خواندن با آن باید آن را آب بکشم؟ فرمود: در آن نماز بخوان، و بخاطر اینکه به او عاریه دادی و او برگردانده آن را نشوی، وقتی لباس را به او دادی این لباس طاهر بوده و یقین نداری که که نجسش کرده باشد (یقین نداری که خمر یا نجاست گوشت خوک به آن اصابت کرده) در آن نماز بخوان تا یقین کنی که لباست را نجس کرده.

شیخ انصاری در رسائل می گوید این روایت دلالت خوبی بر استصحاب دارد؛ چون اگر استدلال امام قاعده طهارت بود این مقدمات و موخرات را لازم نداشت ؛ وَ لَمْ تَسْتَيْقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ فَلاَ بَأْسَ أَنْ تُصَلِّيَ فِيهِ حَتَّى تَسْتَيْقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَهُ‌…

اگر امام قاعده طهارت را می خواست برساند اینها را لازم نداشت، پس اینکه امام علیه السلام یقین سابق را مطرح می کند این معنایش این است که می خواهد استصحاب را بگوید و الا اینها لازم نبود.

عبارت شیخ: وفيها دلالةٌ واضحة على أن وجه البناء على الطهارة وعدم وجوب غسله، هو سبق طهارته(استصحاب طهارته) وعدم العلم بارتفاعها، ولو كان المستند قاعدة الطهارة لم يكن معنى لتعليل الحكم بسبق الطهارة، إذ الحكم في القاعدة مستند إلى نفس عدم العلم بالطهارة والنجاسة.[3] (امام علیه السلام دارند استصحاب را مطرح می کند عدم العلم بالطهاره، یقین سابق را مطرح می کنند).

اینجا دو مطلب بیان می شود:

مطلب اول: مطلبی که علامه مجلسی در ملاذ الاخیار دارند هست (علامه مراة العقول دارد که شرح اصول و فروع و روضه کافی است، یک ملاذ الاخیار دارد که شرح تهذیب است): و يدل على حجية الاستصحاب في الجملة (از این روایت حجیت استصحاب استفاده می شود، و يفهم من التقرير نجاسة الخمر. [4] (از تقریر امام؛ امام پذیرفته است که خمر نجس است) فَلَا بَأْسَ أَنْ تُصَلِّيَ فِيهِ حَتَّى تَسْتَيْقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَهُ[5] ... امام می توانست بگوید که خمر که نجس نیست، بلکه این فهم پدر عبدالله بن سنان را تقریر کرد که خمر نجس است و اگر اصابت به ثوب کرد نمی توان با آن نماز خواند.

مطلب دوم: نکته دوم راجع به این حدیث این است که این روایت در باب طهارت رسیده است در حالی که ما با این روایت می خواهیم استصحاب را در همه ابواب اثبات کنیم، نمی خواهیم فقط مشکل باب طهارت را حل کنیم.

لکن عرف اینجا القای خصوصیت می کند، یعنی میزان را یقین و شک قرار داده است؛ اینجا یقین به طهارت و شک در طهارت است و جای دیگر یقین به وضو و شک در بطلانش هست و جای سوم یقین در کرّیت است و شک از کریّت افتادنش هست؛ اینجا القای در خصوصیت می کنیم به کمک سایر روایات الباب و سایر روایات باب در این عرصه می تواند دست ما را بگیرد.

به این ترتیب 7 روایت دال بر استصحاب بود.

استاد: گمان نمی کنم اگر کسی با این 7 روایت نتواند اعتماد به استصحاب کند دیگر با چیز دیگری بتواند بر استصحاب اعتماد کند؛ سه صحیحه زراره و صحیحه عبدالله بن سنان و روایات دیگر این اطمینان را برای انسان بوجود می آورد که استصحاب یک اصل پذیرفته شده در نگاه ائمه سلام الله علیهم اجمعین است.

در اینجا سه روایت شبیه به هم هست که خواستند از این سه روایت هم استفاده حجیت استصحاب را داشته باشند، ما این سه روایت را می خوانیم تا ببینیم آیا اینها می خواهند قاعده استصحاب را بگویند یا قاعده طهارت یا قاعده حل...

روایت اول: موثقه عمار

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى(صاحب النوادر، ثقه، از ضعفا هم نقل روایت کرده و ابن ولید آن ضعفا را اسم برده است و گفته روایات او از اینها ضعیف است) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحَسَنِ‌(بن علی بن الفضال،کان فطحی، ثقه) عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ(مدائنی، فطحی و ثقه) عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ (فطحی و ثقه، کشی می گوید او اجلای علما و فقهای عدول است) عَنْ عَمَّارٍ(بن موسی الساباطی، فطحی و ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ فِي حَدِيثٍ قَالَ‌: كُلُّ شَيْ‌ءٍ نَظِيفٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ وَ مَا لَمْ تَعْلَمْ فَلَيْسَ عَلَيْكَ‌. [6]

همه چیز نظیف است تا بدانی که نجس شده است، اگر علم پیدا کردی نجس است و اگر علم پیدا نکردی چیزی بر عهده شما نیست.

اول روایات را می خوانیم بعد بحث می کنیم این روایات استصحاب را می گویند، قاعده طهارت یا قاعده حل را میگویند.

روایت دیگر: معتبره حماد بن عثمان:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ‌(اسناد شیخ طوسی به سعد بن عبدالله قمی صحیح است) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْخَطَّابِ‌(امامی و ثقه) عَنْ أَبِي دَاوُدَ اَلْمُنْشِدِ(سلیمان بن سفیان ابو داوود المسترق، امامی و ثقه) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(بن یونس الاحول، ثقه یا جعفربن محمد بن اشعری از رجال نوادر الحکمه و مشکلی ندارد) عَنْ يُونُسَ‌(بن عبدالرحمن، ثقه) عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(اکثر روایاتی که از یونس هست از حماد بن عیسی هست، نه اینکه اصلا از حمان بن عثمان روایت ندارد ، هر دو ثقه هستند) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: اَلْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ. [7]

همه آبها طاهر هستند مگر اینکه یقین کنی که نجس شده است.

این روایت هم مانند روایت قبل هست.

روایت سوم:

وَ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ هَارُونَ‌ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ عَنْ‌ مَسْعَدَةَ‌ بْنِ‌ صَدَقَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌ سَمِعْتُهُ‌ يَقُولُ‌: كُلُّ‌ شَيْ‌ءٍ‌ هُوَ لَكَ‌ حَلاَلٌ‌ حَتَّى تَعْلَمَ‌ أَنَّهُ‌ حَرَامٌ‌ بِعَيْنِهِ‌ فَتَدَعَهُ‌ مِنْ‌ قِبَلِ‌ نَفْسِكَ‌ وَ ذَلِكَ‌ مِثْلُ‌ الثَّوْبِ‌ يَكُونُ‌ عَلَيْكَ‌ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ‌ وَ هُوَ سَرِقَةٌ‌ أَوِ الْمَمْلُوكِ‌ عِنْدَكَ‌ وَ لَعَلَّهُ‌ حُرٌّ قَدْ بَاعَ‌ نَفْسَهُ‌ أَوْ خُدِعَ‌ فَبِيعَ‌ قَهْراً أَوِ امْرَأَةٍ‌ تَحْتَكَ‌ وَ هِيَ‌ أُخْتُكَ‌ أَوْ رَضِيعَتُكَ‌ وَ الْأَشْيَاءُ‌ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ‌ لَكَ‌ غَيْرُ ذَلِكَ‌ أَوْ تَقُومَ‌ بِهِ‌ الْبَيِّنَةُ‌. [8]

همه چیز برای تو حلال است، تا زمانی که یقین پیدا کنی آن چیز به طور مشخص حرام است و به خاطر این یقین، آن را ترک کنی. مانند لباسی که بر تن داری و آن را خریده‌ای، در حالی که دزدی است؛ یا بردهای که نزد توست و احتمالاً آزاد است و خود را به فروش رسانده یا با فریب فروخته شده است؛ یا زنی که همسر توست و ممکن است خواهر یا خواهر رضاعی تو باشد. و همه چیز بر همین منوال است، تا زمانی که خلاف آن برای تو آشکار شود یا دلیل محکمی بر آن اقامه گردد.

بحث بعد این است که این استصحاب را می گوید یا قاعده طهارت یا چیز دیگری.

معرفی کتاب:

حکمت فاطمی؛ ری شهری، هم زندگی نامه، هم کلمات حضرت زهرا،

فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، ... رحمانی.

دانشنامه فاطمی ، موسوعه ...

 


logo