« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله حجیت استصحاب/ مکاتبه قاسانی

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله حجیت استصحاب/ مکاتبه قاسانی

 

روایت: امام باقر(ع): بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُطْرِي أَخَاهُ فِي اللَّهِ شَاهِداً وَ يَأْكُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِيَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِيَ خَذَلَهُ.[1]

بد بنده ای است بنده ای که دو چهره و دو زبان باشد؛ برادر دینی اش را پیش رو تعریف می کند و از پشت سر غیبتش را می کند، اگر خدا به او عنایتی کرد حسادت می کند، و اگر گرفتاری پیدا کرد هیچ کمکی به او نخواهد کرد.

5 حدیث از ذاوجهین و ذا لسان ذکر کرده حدیث 16 این است که دو رو روز قیامت با دو زبان وارد محشر می شود، یک زبان از پشت سر و یک زبان از جلو، و از هر کدام از اینها شعله آتش بلند است، تا او را بخورند.

(يَجِي‌ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذُو الْوَجْهَيْنِ دَالِعاً لِسَانَهُ‌ فِي قَفَاهُ وَ آخَرَ مِنْ قُدَّامِهِ يَلْتَهِبَانِ نَاراً حَتَّى يَلْهَبَا جَسَدَهُ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ هَذَا الَّذِي كَانَ فِي الدُّنْيَا ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُعْرَفُ بِذَلِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[2] )

این تجسم عمل است، کتاب در مورد تجسم عمل (هم آیات و هم روایات)

اعمال خوب یا بد ما مجسم می شود، خوبش ازلفت الجنة للمتقین ، بهشت را نزدیک متقین می آورند، بهشتی که آماده کرده، حرف زدن، مباحثه یا درس گفتنی که برای خدا باشد بهشت ساز است، امام رضا فرمود بهشت و جهنم در باطن این جهان است و اگر کسی این اعتقاد را نداشته باشد از ما نیست. همینطور گناهان ما عذاب قیامت است، و جیء یومئذ بجهنم، جهنمی که درستش کردیم را می آورندش، انسانهای ذو وجهین خودشان را خیلی زرنگ می دانند، که توانسته اند خودشان را پیش هر دو طرف جا بیندازند، با تعریف کردن در مقابل و بدگویی از پشت سر.

خلاصه:

سخن پیرامون استصحاب بود، استصحاب 4 مبنا داشت؛ اما از این چهار مبنا آنی که بسیار محکم و قابل دفاع هست همان اخبار الباب است، مهم اخبار الباب هم صحیحه های زراره هست، روایات دیگر را هم خواندیم و امروز روایت دیگر را می خوانیم که بسیار مهم است، و به گفته برخی از بزرگان صریح ترین روایت در باب استصحاب است.

وَ بِإِسْنَادِهِ (اسناد شیخ طوسی به محمد بن حسن صفار) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارِ (ثقه،كان وجها في أصحابنا القميين ثقة عظيم القدر راجحا قليل السقط في الرواية، از اجلا) عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْقَاسَانِيِّ‌ (علی بن محمد بن شیره القاشانی) قَالَ‌: كَتَبْتُ إِلَيْهِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ‌، أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْيَوْمِ اَلَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِن رَمَضَانَ‌، هَلْ يُصَامُ أَمْ لاَ فَكَتَبَ اَلْيَقِينُ لاَ يَدْخُلُ فِيهِ اَلشَّكُّ صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ‌. [3]

بحث رجالی در مورد عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْقَاسَانِيِّ‌ :

علی بن محمد بن شیره القاشانی، كان فقيها، مُكثرا من الحديث، فاضلا، غَمَزَ عليه أحمدُ بن محمد بن عيسى(که کان شیخ القمیین ، برقی را هم از قم تبعید کرد، سهل بن زیاد را هم گفته عقلش کم بوده، و این هم نفر سوم است که تیغ احمد بن عیسی او را گرفته است)، و ذكر أنه سمُع منه مذاهب منكرة (اعتقادات منکری داشته است) و ليس في كتبه ما يدل على ذلك. (نجاشی)؛ آقای خویی گفته است، منافات ندارد کسی در کتبش مذاهب منکره را ننوشته باشد ولی شفاهی گفته باشد.

استاد: ما دو قرینه داریم بر اینکه این حرف درست نیست که او ضعیف باشد و مذاهب منکره داشته باشد، بخاطر اینکه بزرگی مثل نجاشی توثیقش کرده و اعتنایی به این حرف نکرده است؛ اگر کسی بگوید شاید نجاشی حرف شیخ طوسی را ندیده ، شیخ طوسی[4] در رجال می گوید: علی بن محمد القاشاني ضعيفٌ اصبهانىٌ من ولد زياد مولى عبدالله بن عباس[5] ؛ (این یک احتمال)

دلیل اول: ولی این احتمال درست نیست چون نجاشی و شیخ طوسی همزمان بوده اند، شیخ طوسی بزرگ علما بود و نجاشی هم بزرگ و متخصص علم رجال بود، نمی شود گفت نجاشی آنچه را که شیخ طوسی ملاک قرار داده است را ندیده، نجاشی متخصص رجال است و توثیقات نجاشی اقوی از طوسی است، و نجاشی به این اشکالی که شیخ ذکر کرده توجه نکرده است، شاید بخاطر این بود که این تضعیف از ابن غضائری است و ایشان تضعیف ابن غضائری را معتبر نمی دانست، ا(ین یک دلیل که نجاشی دیده ولی نپذیرفته است)

دلیل دوم: محمد بن علی محبوب از او روایت نقل می کند، سعدبن عبدالله اشعری، ابراهیم بن هاشم از او روایت دارند، و اینها کم انسانهایی نیستند، اینها بزرگان علم رجال هستند، و دقیق در توثیق بودند، به عنوان مثال ابراهیم بن هاشم شیخ القمیین بوده، و قمی ها در عرصه راوی بسیار حساس بودند و او ایشان را پذیرفته است، بنابراین تضعیف شیخ طوسی در اینجا مضر نیست و شواهد و قرائن داریم بر وثاقتش، بنابراین علی بن محمد قاسانی نمی تواند اعتبار این حدیث را از بین ببرد. آنچه که می تواند به اعتبار این روایت آسیب بزند این است که در این روایت گفته است: كَتَبْتُ إِلَيْهِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ‌؛ من در مدینه بود و نامه برای امام هادی نوشتم در حالی که امام در سامرا تحت نظر بوده است.

سخن این است که آیا مکاتبه های اهل البیت حجت هستند یا حجت نیستند؟

اولا مکاتَبه چیست؟

کتاب مقباس الهدایه فی علم الدرایه (آقای غفاری آن را تلخیص کرد و یک متن درسی در دانشگاه امام صادق بود هفت جلد را در یک جلد خلاصه کرد به نام دراسات فی علم الدرایة، در ج1 فصل الخامس، اقسام دیگر حدیث در عنوان 26 ص 217)می گوید:

26- المکاتب: (نوعی از حدیث مکاتبه هست)

و هو الحدیث الحاکی لکتابة المعصوم(علیه السلام) الحکم (اگر امام حکمی را نوشته باشد) سواءٌ کتبه (علیه السلام) ابتداء لبیان حکم او غیره، او في مقام الجواب (فرق ندارد ابتدائا برای بیان حکمی نوشته باشند یا در مقام جواب باشد مثلا استفتاء کردند و امام نوشته، اینجا هم از این قبیل است).

و ظاهر جمع اعتبار کونه الکتابة بخطّه الشریف، و عمّمه بعضهم لما إذا کان بغیر خطّه مع کون الاملاء منه. (ظاهر بعضی ها این است که کتابت باید به خط امام باشد، ولی ملا علی کنی در توضیح المقال گفته نیازی نیست که به خط امام باشد، اگر امام گفته باشد و دیگری نوشته باشد باز هم مورد قبول است و این هم مکاتبه است)

و الحق ان المکاتبة حجةٌ ، غایة ما هناک کون احتمال التقیة فیها أزید من غیرها (نهایت حرفی که اینجا هست این است که احتمال تقیه در مکاتبه می رود، چون سند کتبی هست و چه بسا امام احتمال بدهد که این مکتوب بدست کسانی برسد که برای ایشان دردسر درست می کنند چون احتمال تقیه هست باید تحقیق کرد، در این جهت که آیا تقیه در اینجا راه دارد یا راه ندارد؟ اگر یک چیزی شافعی و احمد بن حنبل گفتند، (اینها بعد از شهادت امام صادق متولد شدند) امام صادق که از اینها تقیه نمی کند، باید دید مالک بن انس یا ابوحنیفه که عصر امام صادق بوده این فتوا را داشته یا نداشته است) بنابراین مکاتبه بودن این حدیث اعتبار این حدیث را از بین نمی برد.

قَالَ‌: كَتَبْتُ إِلَيْهِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ‌، أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْيَوْمِ اَلَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِن رَمَضَانَ‌، هَلْ يُصَامُ أَمْ لاَ فَكَتَبَ اَلْيَقِينُ لاَ يَدْخُلُ فِيهِ اَلشَّكُّ صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ‌.

از امام پرسیدم روزی را که شک داریم آیا ماه رمضان هست روزه بگیریم یا نه؟ نوشتند که در یقین شک داخل نمی شود، یعنی یقین را با شک نشکن، ماه (هلال ماه رمضان) را دیدی روزه بگیر، اگر (هلال ماه شوال را دیدی ) افطار کن.

در اینجا دو مقام بحث داریم: مقام اول: دلالة الحدیث علی الاستصحاب است و مقام دوم نقد مرحوم آخوند است.

مقام الاول: اما دلالت الحدیث علی الاستصحاب:

روز سی شعبان هست، نمی دانم اول رمضان است یا سی شعبان است، امام فرمودند یقین به شعبانت را با شک در ورود به رمضان نشکن؛ این چیزی جز استصحاب نیست، صم للرؤیة و افطر للرؤیة، اگر ماه رمضان را دیدی روزه بگیر و اگر ماه شوال را دیدی افطار کن، این چیزی جز استصحاب نیست.

متن حدیث هم گویای همین یقین به شعبان است؛ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْيَوْمِ اَلَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِن رَمَضَانَ‌، هَلْ يُصَامُ أَمْ لاَ؛ روزی که نمی دانم ماه رمضان هست یا نیست؟ این با چه چیزی می سازد؟ با یقین به شعبان می سازد؟ تا دیروز شعبان بوده امروز را شک دارم که رمضان هست یا نیست! امام فرمود: اَلْيَقِينُ لاَ يَدْخُلُ فِيهِ اَلشَّكُّ، یقین به شعبان را با شک در رمضان نشکن یعنی روزه واجب نیست، زمانی باید روزه بگیری (دو راه داره ، یا باید 30 روز از شعبان بگذرد، یا باید هلال ماه رمضان را ببینی، و همینطور از ماه رمضان اگر سی روز گذشت شوال داخل شده است یا باید هلال شوال را ببینی)

فَكَتَبَ اَلْيَقِينُ(یعنی یقین به شعبان) لاَ يَدْخُلُ فِيهِ اَلشَّكُّ صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ‌؛ پس حدیث دلالت خوبی بر استصحاب دارد.

مرحوم آخوند گفته است: این روایت هیچ دلیلی بر استصحاب نیست چون امام دارد این حکم را بیان می کند که ملاک در ورود به رمضان و ملاک در خروج از رمضان رؤیة الهلال است و هیچ ربطی به استصحاب ندارد.

وربّما يقال : إنّ مراجعة الأخبار الواردة في يوم الشكّ تشرف [على] القطع بأنّ المراد باليقين هو اليقين بدخول شهر رمضان (این حکم جدایی را بیان می کند)، وأنّه لا بدّ في وجوب الصوم ووجوب الإفطار من اليقين بدخول شهر رمضان وخروجه ، وأين هذا من الاستصحاب؟!(این چه ربطی به استصحاب دارد) فراجع ما عقد في الوسائل لذلك من الباب تجده شاهدا عليه.(روایات باب را ببین بعد همراه با من می شوی که این روایت هیچ دلیلی بر استصحاب نمی شود)[6]

(احادیثی که در اینج هست، حدیث 6 باب؛ ح11 باب؛ و حدیث 16 باب سوم . مراجعه شود برای جلسه آینده.)

 


[4] سه کتاب رجالی برای شیخ طوسی است، یعنی شیعه در رجال مدیون شیخ طوسی است، یک. رجال شیخ طوسی، خصوصیت این رجال این است که به ترتیب اصحاب پیش رفته است، اصحاب امام علی، اصحاب امام حسن... علی بن محمد بن شیره را به عنوان اصحاب امام هادی ذکر کرده است، دو. کتاب فهرست، این کتاب فهرست تألیفات شیعه است، و در ضمن تألیف ثقةٌ و غیرثقةٍ هم گفته است، سه. ملخص کتاب رجال نجاشی.
logo