« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله حجیت استصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله حجیت استصحاب

 

روایت: عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع‌ يَا فُضَيْلُ إِنَّ حَدِيثَنَا يُحْيِي الْقُلُوبَ[1] .

امام صادق به فضیل فرمودند: حدیث ما جانها را زنده می کند.

اینکه مقید باشیم در درسها یک حدیث بخوانیم؛ اگر درسی یا سخنرانی بدون خواندن روایت تاثیر بایسته را ندارد، چرا که احادیث بر دل می نشینند.

خلاصه:

سخن پیرامون صحیحه دوم زراره بود؛ گفته شد حدیث دوم زراره، شش سوال و هفت جواب را در بر دارد؛ 4 فقره این حدیث ربطی به استصحاب ندارد (بندهای 1، 2، 4 و5) و خوانده شدند؛ و بند 3 و 5 دال بر استصحاب است که روی آن باید تمرکز کرد.

سوال سوم:

قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ «تَغْسِلُهُ وَ لاَ تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ»

من گفتم: اگر گمان حاصل شود (یقین ندارم)كه لباسم آلوده شد و هرچند جستجو كردم اثرى از آلودگى مشاهده نكردم ولى بعد از نماز محل آلودگى را به چشم ديدم. اين نماز من چه صورت دارد؟ حضرت فرمود: بايد لباست را بشويى ولى نمازى كه خوانده‌اى صحيح است و اعاده ندارد. (اینجا یقین سابق به نجاست نبود، حالا که یقین سابق نبود تکلیف این است که کل شیء لک طاهر حتی تعلم انه نجس، پس نماز درست است، حضرت هم فرمود بشویش ولی نماز اعاده ندارد چون قاعده طهارت مجوز ورود به نماز را داده است)

قُلْتُ لِمَ ذَلِكَ قَالَ «لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً»

من گفتم: (اینکه شستن می خواهد ولی نماز اعاده ندارد) فرق اين دو صورت از كجا است‌؟ حضرت فرمود: در صورت دوم يقين داشتى كه لباست پاك است و موقع تماس با نجاست فقط‌ شك كردى كه شايد لباست را آلوده كرده باشد (علی یقینٍ یعنی در حکم متیقن بودی ،شارع گفته کل شیء لک طاهر حتی تعلم انه نجس، و چون بالای 50% گمان کردی که اصابت کرده شارع گفته است که در حکم متیقن بودی) ، لذا بر تو لازم نبود كه يقين قبلى را با شك بعدى درهم بشكنى و لباست را بشويى، اما در صورت اول يقين كردى كه لباست آلوده شد و بر تو واجب شد كه محل آلودگى را تطهير كنى و بعدا نماز بخوانى.

ظن در روایات استصحاب عدم الیقین است نه تنها ظن منطقی فقط، در منطق باورها را بر 4 قسم تقسیم می کنند: یقین، ظن (جانب راجح گمان از 51% به بالا)، شک (50-50) و وهم (کمتر از 50%)

اما در این روایات دو چیز داریم: یقین و عدم الیقین ، پس وهم و ظن در اینجا یک سان است.

فقه الحدیث این سوال را مطرح می کند که در عبارت « فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً »این یقین کدام یقین است؟

این یقین دو احتمال دارد:

احتمال اول: یقین قبل از صلاة؛ لانک کنت علی یقین من طهارتک؛ قبل از نماز یقین به طهارت داشتی، ثم شککت (بعد شک کردی) فلیس ینبغی لک...؛ نماز را ساعت 12 خواندم، ساعت 11 و نیم کنت علی یقینٍ من الطهاره، چند دقیقه به 12 شک کردم ، فلیس ینبغی لک ان تنقض الیقین بالشک ابدا، با استصحاب طهارت وارد نماز شدم.

و آن نجاستی را هم که در لباسم دیدیم یقین کردم همان نجاست قبل از نمازی است، یعنی من قبل از نماز بررسی کردم و چیزی ندیدم و بعد از نماز یقین کردم که این نجاست همان نجاست قبل از نمازی است؛

پس قبل از نماز یک یقین داشتم (لانک کنت علی یقین من طهارتک ، ثم شککت)، با استصحاب وارد نماز شدم و بعد از نماز دیدم ؛ امام می فرماید تغسله و لا تعید الصلاة.

احتمال دوم اینکه: این یقین ، یقین در حین صلاة باشد؛ شک، شک بعد از نماز باشد، در نتیجه فرأیتُ فیه یعنی شک کردم این نجاست بعد از نماز آمده یا این نجاست همان نجاست قبل از نمازی هست؟

(پس یک احتمال یقین قبل از صلاتی و یک احتمال هم یقین حین الصلاة است، من حین الصلاة یقین داشتم و بعد از نماز شک کردم که این نجاست همان نجاست قبل از نمازی است و یا بعد از نماز عارض شده، امام فرموده دلیلی بر اعاده نماز نیست، لا تنقض الیقین (یعنی یقین به طهارت حین الصلاة) بالشک (یعنی شک بعد از نماز).

(توضیح بیشتر: در قبلی ما یقین قبل از صلاتی که بعد از شک عارض شده داریم در این بعدی یقینی که با آن نماز را خواندیم و شک می کنیم اصلا این نجاست همان نجاست قبل از نماز است یا این نجاست بعد از نماز عارض شده؟ در قبلی یقین کردیم که این نجاست همان نجاست قبل از نمازی هست ولی در این مورد شک داریم که چه بسا این نجاست بعد از نماز عارض شده است؛ لبش این است در قبلی یقین به نجاست قبلی دارم و در این یکی یقین ندارم چه بسا بعد از صلاة این نجاست آمده)

گفته شده است که این احتمال دوم خلاف ظاهر است چون ظاهر این حدیث این چنین می گوید که : فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ؛ فرأیت یعنی قبل از نماز ندیدم، معنایش این است که این نجاست همان نجاست قبل از صلاتی نیست، گفته شده ، قیل: فرأیت شاهد بر این است که این نجاست را بعدش دیدم.

واقعیت این است که این فرأیت شاهد صدقٍ بر اینکه این نجاست همان نجاست قبلی است، همان نجاستی است که من در پی آن بودم.

پر واضح است که احتمال اول دلنشین است و با ظاهر روایت هم می خواند، هیچ کجای روایت این احتمال را مطرح نمی کند که لانک کنت علی یقین من طهارتک بعد از نماز (یعنی دو شقّ پیدا کرد: یکی نجاست حین صلاة و یک نجاست بعد از صلاة ، یعنی احتمال دارد که این نجاست بعد از نماز آمده باشد، و این خلاف ظاهر روایت است، یک نجاست بوده و ما هم گشتیم ولی پیدا نکردیم، لکن این احتمال درست دو شبهه دارد:

شبهه اول: اینکه مجوز ورود به صلاة یقین به طهارت است و با استصحاب یقین به طهارت پیدا نمی شود، به عبارت دیگر: آنچه که از ما خواسته اند این است که با یقین به طهارت وارد نماز بشوید و آنکس که استصحاب جاری می کند یقین به طهارت ندارد فکیف یدخل بالصلاة؟

جواب: جوابش این است که شرط عبارتست از یقینی که شارع بخواهد، و یقین شارع اعم از یقین واقعیه و یقین ظاهریه است، یقین ظاهریه همین یقین استصحابی است، با یقین استصحابی من وارد شدم یعنی صلاتم واجد شرط است، شارع هم نگفته است صل مع الطهارة ای مع الطهارة الواقعیه بلکه گفته صل مع الطهاره (الطهارة الواقعیه ام الظاهریه)

پس شبهه با شک وارد نماز شدن حل شد.

شبهه دوم: ما هو المانع من الصلاة؟ النجاسة الواقعیه ام النجاسة الظاهریه؟ آنچنان که در آن شرط دست بردیم و گفتیم طهارت اعم است از طهارت واقعیه و ظاهریه اینجا هم اگر نجاست واقعیه مانع باشد، اینجا اگر اعاده کنیم نقض یقین به شک نیست بلکه نقض یقین به یقین است، چون گفته فرأیت فیه ... یقین کردم این نجاست همان گمشده من بود که فنظرت فلم أر شیئاً؛ ما باید در مانعیت دست ببریم.

دست بردن ما به این است که وقتی به ما گفته اند لا تصلّ فی الثوب النجس، معنایش این است لا تصلّ فی الثوبی که احرزت انه نجس؛ این دست بردن هست؛ یعنی اینکه نجاست واقعی مانع نیست، اینجا نجاست واقعی است (آن مانع نیست) بلکه النجاسة المحرزه مانع هست، نجاستی که احراز کرده باشد مانع است، و من این را احراز نکردم فنظرت فلم ار شیئاً ، در نتیجه هم شرط محرز شد (چون طهارتی که شرط است اعم از طهارت واقعیه و ظاهریه است، هم عدم المانع بر مسند نشست چون مانع، النجاسة الواقعیه نشد، اگر بود اینجا باید اعاده می کردیم چون نقض یقین به شک نیست بلکه نقض یقین به یقین است، نجاست واقعیه نیست، نجاست محرزه است و این مانع نبود، فنظرت فلم ار شیئاً)

در نتیجه این فقره دلالت خوبی بر استصحاب دارد، وجه خوبی اش هم این است که دو رکن استصحاب در اینجا هست، رکن اول یقین سابق است (فلیس لک ان تنقض الیقین بالشک ابدا، یقین سابق یعنی یقین قبل از نمازی) رکن دوم یعنی شک لاحق هم در اینجا هست (ثم صلیت، فرأیت فیه...)

اینجا دو راه پیش روی مکلف هست:

راه اول: اعادة الصلاة: اگر اعاده را لازم بدانم (نه احتیاطی) اینجا نقض یقین به شک کردم، فالاعادة لیس بلازمه، جناب زراره که می پرسی برای چه؟ چون نباید نقض یقین به شک کنی و اینجا اعاده نقض یقین به شک است.

راه دوم: و اگر اعاده نکردی به عدم نقض یقین به شک عمل کردی؛ و هذا هو الاستصحاب.

شارع به من نگفته نجاست واقعی، شارع گفته نجاستی که احراز کردی با آن نماز نخوان، حین الصلاة نه بعد از صلاة و من هم احراز نکردم ؛ حالا بعد از صلاة، بله اگر نجاست واقعیه مانع بود این حرف درست بود چون می شد نقض الیقین بالیقین، و نقض یقین به شک نیست؛ ولی فرض این است که شارع از من کنار گذاشتن نجاست واقعیه را نخواسته و گفته با نجاستی که احراز کردی.

با این تبیین بخوبی دلالت علی الاستصحاب بر مسند نشست؛ جلسه آینده هم سوال ششم و دو شقّش را مطرح می کنیم.

 


logo