1404/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله حجیت استصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله حجیت استصحاب
روایت: امام صادق(ع): شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ[1] .
شکر همه نعمتها گرچه نعمت بزرگی باشد حمد خداست (الحمد لله شکر همه نعمتهای الهی است)
این رسم پیامبر بود که وقتی نعمتی به او می رسید الحمدلله می گفت و حتی اگر مشکلی می رسید می فرمود الحمدلله علی کل حال.
خلاصه:
مبانی حجیت استصحاب مطرح شد، گفته شد 5 مبنا برای حجیت استصحاب گفته شده که بهترینشان روایات الباب هست؛ یک روایت اول زراره را که مضمره بود خواندیم، هم فقه السند را بحث کردیم و هم فقه الروایه را.
دومین روایت باز هم روایت زراره است منتها نه در مسئله وضو که یک چرت و دو چرت آیا وضو را باطل می کند یا باطل نمی کند؟
اول سند این حدیث را بیان می کنیم و بعد متن حدیث سپس دلالت الحدیث: (سه بحث در اینجا هست)
بحث اول: سند الحدیث:
این حدیث را از مشایخی که نقل کردند یکی شیخ صدوق بوده و یکی هم شیخ طوسی؛ آنچه که شیخ صدوق نقل کرده مسند است در کتاب علل الشرایع، که همان فلسفه احکام است (تمام روایاتی که در آن فلسفه احکام ذکر شده را شیخ صدوق در علل الشرایع آورده است)
أَبِي (رحمه الله) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) … [2]
در این حدیث روایت مضمره نیست.
شیخ طوسی حدیث را به عنوان مضمره نقل کرده است:
عَنْهُ (سند شیخ طوسی به حسین بن سعید صحیح است) عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرُهُ أَوْ شَيْءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ مِنَ اَلْمَاءِ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ «تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ وَ تَغْسِلُهُ» قُلْتُ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ قَالَ «تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ» قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ «تَغْسِلُهُ وَ لاَ تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ» قُلْتُ لِمَ ذَلِكَ قَالَ «لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً» قُلْتُ فَإِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلَهُ قَالَ «تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ اَلنَّاحِيَةَ اَلَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ» قُلْتُ فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ قَالَ «لاَ وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ اَلشَّكَّ اَلَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ» قُلْتُ إِنْ رَأَيْتُهُ فِي ثَوْبِي وَ أَنَا فِي اَلصَّلاَةِ قَالَ «تَنْقُضُ اَلصَّلاَةَ وَ تُعِيدُ إِذَا شَكَكْتَ فِي مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَيْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُكَّ ثُمَّ رَأَيْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ اَلصَّلاَةَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَيْتَ عَلَى اَلصَّلاَةِ لِأَنَّكَ لاَ تَدْرِي لَعَلَّهُ شَيْءٌ أُوقِعَ عَلَيْكَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ».[3]
اینجا حدیث مضمره شد ولی این اضمار را جواب دادیم که این مروی عنه امام باقر علیه السلام است، اولا چه بسا این حدیث بعدا مضمره شده و در اصل کانت مسندتاً؛ ثانیا حدیث قبل را صاحب حدایق، آقاوحید و صاحب فصول از امام باقر نقل کردند و این حدیث را هم شیخ صدوق از امام باقر نقل کرده و این هم لطمه به حدیث نمی زند.
وسائل این روایت را تقطیع کرده است ج 8، ص 216، باب 42، ح2؛ باب 27 ح1؛ باب 7 ح2؛ باب 44 ح1: شیخ حر این یک حدیث شیخ طوسی را در این چند باب نقل کرده است.
استاد: ما بر اساس تهذیب می خوانیم که همه را یکجا نقل کرده است؛ در این روایت 6 سوال است و 7 جواب، چون سوال ششم دو قسمت دارد.
سوال اول:
قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرُهُ أَوْ شَيْءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ مِنَ اَلْمَاءِ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ «تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ وَ تَغْسِلُهُ»
گفتم: لباسم با خون دماغ و يا نجاست ديگر و يا نجاست منى آلوده شد و من محل آلودگى را علامت زدم كه بعد از دسترسى به آب، آن را بشويم. موقع نماز كه به آب رسيدم، فراموش كردم و با همان لباس آلوده نماز خواندم. اين نماز من چه صورتی دارد؟ حضرت فرمود: بايد نمازت را از سر بخوانى و لباست را هم بشويى. (نماز را اعاده می کند چون یقین به نجاست داشته است و دلیلی بر درستی این نماز نیست چون لا صلاة الا بطهور، و یشترط فی ثوب المصلی ان یکون طاهرا و یقین دارد که لیس بطاهرٍ؛ این بخش بحثی ندارد)
سوال دوم:
قُلْتُ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ قَالَ «تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ»
من گفتم: اگر يقين حاصل شود كه لباسم آلوده شد ولى هرچه جستجو كنم محل آلودگى را پیدا نکنم تا آن را بشويم، ولى بعد از آنكه نماز خواندم، محل آلودگى را پيدا كنم. اين نماز من چه صورت دارد؟ حضرت فرمود: بايد محل آلودگى را بشويى و نماز را هم از سر بخوانى. (چون یقینا در ثوب نجس نماز خوانده، در این بخش هم بحثی نیست)
سوال سوم: (مهم این بخش است که محور استصحاب است)
قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ «تَغْسِلُهُ وَ لاَ تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ»
من گفتم: اگر گمان حاصل شود كه لباسم آلوده شد و هرچند جستجو كردم اثرى از آلودگى مشاهده نكردم ولى بعد از نماز محل آلودگى را به چشم ديدم. اين نماز من چه صورت دارد؟ حضرت فرمود: بايد لباست را بشويى ولى نمازى كه خواندهاى صحيح است و اعاده ندارد. (اینجا یقین سابق به نجاست نبود، حالا که یقین سابق نبود تکلیف این است که کل شیء لک طاهر حتی تعلم انه نجس، پس نماز درست است، حضرت هم فرمود بشویش ولی نماز اعاده ندارد چون قاعده طهارت مجوز ورود به نماز را داده است)
قُلْتُ لِمَ ذَلِكَ قَالَ «لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً»
من گفتم: (اینکه شستن می خواهد ولی نماز اعاده ندارد) فرق اين دو صورت از كجا است؟ حضرت فرمود: در صورت دوم يقين داشتى كه لباست پاك است و موقع تماس با نجاست فقط شك كردى كه شايد لباست را آلوده كرده باشد (علی یقینٍ یعنی در حکم متیقن بودی ،شارع گفته کل شیء لک طاهر حتی تعلم انه نجس، و چون بالای 50% گمان کردی که اصابت کرده شارع گفته است که در حکم متیقن بودی) ، لذا بر تو لازم نبود كه يقين قبلى را با شك بعدى درهم بشكنى و لباست را بشويى، اما در صورت اول يقين كردى كه لباست آلوده شد و بر تو واجب شد كه محل آلودگى را تطهير كنى و بعدا نماز بخوانى.
سوال چهارم:
قُلْتُ فَإِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلَهُ قَالَ «تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ اَلنَّاحِيَةَ اَلَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ»
من گفتم: پس در صورتى كه يقين حاصل شود كه لباسم آلوده شده ولى محل آلودگى را پيدا نكنم تا آن را بشويم، چه بايد كرد؟ آن حضرت فرمود: بايد تمام آن قسمتى را كه احتمال آلودگى مىرود، تطهير كنى تا از طهارت لباست مطمئن شوی.
سوال پنجم:
قُلْتُ فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ قَالَ «لاَ وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ اَلشَّكَّ اَلَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ»
من گفتم: اگر فقط شك حاصل شود كه لباسم آلوده شده، آيا بر من لازم و واجب است كه جستجو كنم و به دقت لباسم را بررسی كنم؟ حضرت فرمود: نه واجب نيست مگر آنكه شخصا بخواهى شك و ترديد خودت را برطرف کنی.
سوال ششم:
قُلْتُ إِنْ رَأَيْتُهُ فِي ثَوْبِي وَ أَنَا فِي اَلصَّلاَةِ قَالَ «تَنْقُضُ اَلصَّلاَةَ وَ تُعِيدُ إِذَا شَكَكْتَ فِي مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَيْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُكَّ ثُمَّ رَأَيْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ اَلصَّلاَةَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَيْتَ عَلَى اَلصَّلاَةِ لِأَنَّكَ لاَ تَدْرِي لَعَلَّهُ شَيْءٌ أُوقِعَ عَلَيْكَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ» . [4]
من گفتم: اگر جستجو نكردم ولى آلودگى را در حال نماز مشاهده كردم، تكليف من چيست؟ حضرت فرمود: (الف) اگر به هنگام تماس با نجاست شك كرده باشى و بدون جستجو، وارد نماز شده باشى، بايد نمازت را بشكنى و بعد از شستن لباس نمازت را از سر بخوانى؛ (ب) و اگر به هنگام نماز، احتمال آلودگى در بين نبوده و در اثناى نماز، آلودگى را تر و تازه با چشم ببينى، نمازت را از همان جا قطع مىكنى و لباست را تطهير مىكنى و به دنباله نمازت از آنجا كه باقى مانده است، ادامه مىدهى تا به پايان برسانى. علت آن است كه قبل از مشاهده نجاست يقين نداشتى كه لباست آلوده باشد و چه بسا در حال نماز و لحظهاى قبل از مشاهده، آلودگى حاصل شده باشد، و لذا لازم نيست كه يقين قبلى را با اين شك و ترديد درهم بشكنى كه شايد از اول نماز با لباس آلوده به نماز مشغول شدی.
(پاسخ سوال سوم و پاسخ قسمت ب سوال ششم ، مستند استصحاب است که جلسه آینده بحث خواهیم کرد)