1404/07/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تقسیمات الاستصحاب
روایت: امام صادق (ع) : عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: أَلَا إِنَّ شِرَارَ أُمَّتِيَ الَّذِينَ يُكْرَمُونَ مَخَافَةَ شَرِّهِمْ أَلَا وَ مَنْ أَكْرَمَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ شَرِّهِ فَلَيْسَ مِنِّي.[1]
شرار امت من کسانی هستند که مردم احترامشان می کنند تا آسیب به آنها نرسانند، كسى كه مردم از ترس شرّ او به او احترام كنند،از من نيست.
خلاصه:
بحث پیرامون تقسیمات استصحاب بود؛ گفته شد استصحاب سه تقسیم دارد: تقسیم اولش از حیث مستصحب است که 26 صورت پیدا کرد؛ تقسیم دومش به لحاظ دلیل دال بر استصحاب است.
تقسیم دوم به لحاظ دلیل دال بر استصحاب:
به این لحاظ سه صورت هست:
(27)صورت اول: آنجا که دلیل مستصحب ما ظواهر کتاب و سنت است.
مثال: الماء ینجس اذا تغیّرَ، (ظاهر سنت هست) اگر شک کردیم در بقاء نجاست ماء متغیّر ، بعد از زوال تغییره، این هم یک صورت است الماء ینجس اذا تغیّر اینجا نجاست را ادامه می دهیم. یا دلیلی داریم که الماء کله طاهر، اگر آب طاهری را شک کردیم که آیا با نجس ملاقات کرده است یا ملاقات نکرده است، اینجا استصحاب طهارت را داریم.
(28) صورت دوم: آنجا که دلیل مستصحب ما اجماع هست: اجماع داریم علی نجاسة عصیر عنبی اذا غلی و لم یذهب ثلثاه، (چنین اجماعی داریم) و اگر غلی و لم یذهب ثلثاه، ولی عنب نبود بلکه شیره انگور بود، هل ینجس ام لا؟ اینجا می گوییم ینجس بخاطر اینکه اجماع داریم که عصیر عنبی اذا غلی و لم یذهب ثلثاه نجس.
(29) صورت سوم: آنجا که دلیل مستصحب ما عقل مستقل است: (کلما حکم به العقل حکم به الشرع)
عقل می گوید آقای ودعی، تو که وضع مالی ات خوب است اگر کسی امانت پیشت گذاشته است به او برگردان، وجوب ردّ الودیعه را عقل مستقل حکم می کند، امانت یا ودیعه را باید صاحبش رد کرد ولو الی قتلة الانبیاء، ولو الی قاتل حسین بن علی (اینها تصریح روایات هست) عقل هم می گوید کلما حکم به العقل ، حکم به الشرع، پس شارع هم می گوید.
حال اگر این ودعی فقیر شد، آیا ردّ ودیعه بر او واجب است یا نه؟ حتی اگر هم فقیر باشد باید امانت را به صاحبش برگرداند، اینجا دلیل مستصحب ما عقل است. شک داریم حالا که فقیر شده است بر او رد واجب است یا واجب نیست؟ استصحاب می کنیم وجوب ردّ در حال تموّل را ، در حالی که وضعش خوب بود واجب بود الان هم که فقیر است باید برگرداند.
تقسیم سوم به اعتبار شک:
تقسیم به اعتبار شک هم انواعی دارد: (حدود ده قسم هم این تقسیم است، بنابراین استصحاب 40 قسم دارد، و اینکه بگوییم بعضی ها قائل به حجیّت استصحاب هستند و برخی قائل به عدم حجیت استصحاب هستند اولین سوالی که باید پرسید این است که از این 40 صورت کدام حجت هستند و کدام حجت نیستند؟ همه صور یا بعض صور)
تقسیم به اعتبار شک : گاهی شبهه شبهه موضوعیه هست و گاهی شبهه شبهه حکمیه هست:
(30) آنجا که شک در شبهه موضوعیه داریم: آنجا که منشأ شک ما امور خارجیه باشد: مثلا شک داریم در طهارت ثوبی ، از این جهت که شک داریم ملاقات با نجس کرده است یا نکرده است، (اینجا تقسیم ما به اعتبار شک ماست، شک در ملاقات نجس یا عدم ملاقاتش) اینجا استصحاب طهارت هذا الثوب را داریم. شک داریم که حالا که باران آمده و قهرا سگ هم رفت و آمد دارد، اگر کسی شک کند که حالا که باران آمده ترشح به لباسم کرده یا نکرده (شک باعتبار امور الخارجیه) اینجا استصحاب طهارت را جاری می کنیم.
مثال دوم: این آب موجود کان نجساً، قد تغیّر لونه قد تغیر ریحه و طعمه، شک دارم که به کر وصل شده یا نشده؟ (این شبهه ، شبهه موضوعیه است)
نکته: فرق بین شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه این است که در شبهه موضوعیه رفع شک به ید مکلف است و در شبهه حکمیه به ید شارع است نه به ید مکلف.
(31) تقسیم به اعتبار شک در شبهه حکمیه: آنجا که شک ما در بقاء حکم، لاجل عدم النص علی البقاء او اجماله او تعارضه مع مثله بود.
مثال عدم النص: اینکه شک داریم در بقاء نجاست ماء متغیر، شک داریم حال که تغییرش رفته است نجاستش باقی هست یا نجاستش باقی نیست، چون دلیلی بر بقاء نداریم، منشأ الشک ما عدم الدلیل علی البقاء هست.
مثال اجمال نص: فاصله بین غروب (استتار القرص) و مغرب شرعی(ذهاب الحمرة المشرقیه) حدود یک ربع هست، آیه می گوید اتم الصیام الی اللیل، سوال پیش می آید شب از چه زمانی هست؟ آیا با استتار قرص شب آمده است یا باید ذهاب حمرة المشرقیه ؟
آقای بهجت قائل به استتار قرص بودند. اینجا شبهه شبهه حکمیه است و دلیلش اجمال است که هل اللیل استتار القرص او ذهاب الحمرة المشرقیه است.
مثال تعارض النصین: شک می کنیم آیا وجوب نماز جمعه در زمان غیبت هست یا نیست؟ در این مورد ادله بشدت متعارض هستند، شک ما لتعارض النصین هست.
نکته: فرق بین مسئله اصولیه و قاعده فقهیه این است که در مسئله اصولیه جز مجتهد کسی حق دخالت ندارد، فقط مجتهد می تواند بگوید مغرب استتار القرص است یا ذهاب الحمرة المشرقیه است.
(32) گاه ظن (راجح) به بقاء هست؛ (33) گاه ظن مرجوح؛ (34) و گاه شک(50-50)
(35) گاه شک در وجود رافع داریم؛ (36) گاه شک در رافعیت موجود داریم و هذا علی اربعة اقسام که جلسه آینده ادامه خواهیم داد.