« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ استصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تاریخ استصحاب

 

روایت: امام علی(ع): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ مَا جُمِعَ شَيْ‌ءٌ إِلَى شَيْ‌ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ.[1]

هیچ اجتماعی بهتر از اجتماع حلم با علم نیست.

برخی کم ظرفیت هستند تا مشکلی متوجه آنها می شود دست و پا را گم میکنند و مضطرب می شوند، یا خبر شادی به آنها برسد بدمستی می کنند، این افراد حلم ندارند؛ برخی حلم را فقط در مصائب خلاصه می کنند در حالی که حلم معنای عامی دارد که همان ظرفیت است ؛ از جمله چیزهایی هم که سبب غرور می شود علم هست، پیامبر فرمود خوب است که این علم با حلم درآمیزد، برخی از اساتید طوری صحبت می کنند که شاگرد را تحقیر می کنند، در حالی که خداست که نعمت علم را به ما داده از خدا نعمت حلم را هم بخواهیم.

خلاصه:

تاریخ استصحاب را بیان می کردیم، تا قرن هفتم بیان کردیم، محقق حلی در معتبر و معارج استصحاب را بیان کرده است؛ لب حرف این است که از قرون اولیه تا محقق حلی بدست آمد این است که تا زمان محقق حلی دو نظر بود، یکی تأیید استصحاب (نظر شیخ مفید و شیخ حر) و یکی هم رد استصحاب (نظر سیدمرتضی، ابن ادریس ، محقق حلی در معتبر)

اما ابتکار محقق حلی تفصیل دادن استصحاب هست که استصحاب در شک در مقتضی لیس بحجةٍ ولی استصحاب در شک در رافع حجةٌ.

از محقق حلی می رویم سراغ علامه حلی (قرن هشتم) فی کتبه (یعنی علامه چند کتاب اصولی دارد: یک. مبادی الوصول الی علم الاصول؛ دو. تهذیب الاصول؛ سه .نهایة الوصول الی علم الاصول…) در تمام کتبشان استصحاب را تأیید کردند.

تحلیل تاریخ: با توجه به اینکه تا زمان پدر شیخ بهایی استصحاب، دلیل نقلی حساب نمی شده، بلکه کان دلیلا عقلیاً و علامه هم بیگانه از دلایل عقلی نبوده است، اصول اهل سنت را هم در مشت خود داشت و حرف های معقولشان را می پذیرفت، و از جمله حرفهای معقولشان از نظر علامه پذیرش استصحاب بود بنابراین بدیهی است که ایشان انقلتی بر استصحاب نداشته باشد.

بعد از علامه حلی نوبت به شهید اول و شهید ثانی می رسد.

شهید اول (786 ه ق) در کتاب القواعد و الفوائد در قاعده سوم استصحاب را پذیرفته است.

القاعدة الثالثة: قاعدة اليقين

وهي : البناء على الأصل ، أعني استصحاب ما سبق. … فيستصحب حتى يثبت دليل يخرجه عن التمسك به. [2]

شهید ثانی (965 ه ق): ایشان در کتاب تمهید القواعد در قاعده 96 در باب استصحاب بحث کرده اند.

فهذه نبُذة من الفروع المترتبة على القاعدة ، وألحق بها ما يحضرك منها ، فإنه كثير جدا ، وهي(قاعده استصحاب) من أشرف القواعد.[3] (این این جمله معلوم می شود که شهید ثانی مبنای استصحاب را پذیرفته است)

نکته: خداوند به ایشان 12 پسر عنایت کرد که همگی از دنیا رفتند، ایشان کتاب مسکّن الفؤاد فی فقد الاحبة و الاولاد را نوشتند (آرامبخش داغدیدگان) فقط یکی از آنها زنده ماند به نام شیخ حسن (صاحب معالم 1011ه ق).

شیخ حسن در استصحاب مبنای پدر را که آن همه به استصحاب بها داده و گفته اشرف القواعد هست را رد می کند، در معالم می نویسد اقرب نظر سیدمرتضی است که ارزشی برای استصحاب قائل نشده است.

... واختار ( المحقق ) في المعتبر قول المرتضى وهو الأقرب. [4]

خواهر زاده شیخ حسن هم صاحب مدارک سیدمحمد بن علی موسوی عاملی(1009 ه ق) است در کتاب مدارک می گوید:

الحق ان الاستصحاب لیس بحجةٍ، الا فی ما دل الدلیل علی ثبوته ... (همان تفصیل محقق حلی در معارج پذیرفته است)... كاستصحاب الملك عند جريان السبب المملك إلى أن يثبت الانتقال ، وكشغل الذمة عند جريان الإتلاف إلى أن تتحقق البراءة. [5]

پس صاحب مدارک استصحاب را رد نکرده است، دربست هم تایید نکرده است بلکه گفته است که استصحاب در شک در رافع حجت است و در شک در مقتضی حجت نیست.

از صاحب معالم و صاحب مدارک می رویم سراغ فاضل تونی صاحب وافیه. ایشان متوفی 1021 نیمه اول قرن 11 .

قبل از ایشان محقق سبزواری صاحب کفایة الاصول، ذخیرة المعاد و مرحوم خوانساری، اینها هم قائل به استصحاب بودند،

فاضل تونی هم مفصل راجع به استصحاب پر و بال داده است (ایشان در دوره صفویه زندگی می کرده تون همان فردوس هست).

از قرن یازدهم می رویم به آغاز قرن سیزدهم، زمان طلوع وحید بهبهانی (1206) (ایشان متولد اصفهان است ولی چون شنید اخباری ها در بهبهان میدان داری می کنند برای مقابله با آنها به بهبهان رفتند بعد متوجه شدند که آنها در کربلا غوغا کردند و ایشان هم به کربلا رفتند البته برخی از اخباری ها بسیار هتاک بودند، صاحب حدائق هم اخباری بودند منتها اخباری معتدل که اهل هتاکی نبودند) آقاوحید بهبهانی یک رساله مستقل در باب استصحاب نوشتند و در کتاب الفوائد الحائریه یک مقاله مفصل.

بعد از ایشان شاگردشان محقق قمی (1231) در قوانین مفصل به بحث استصحاب پرداخته ، اقوال را ذکر کرده، به عقل و نقل هم استدلال کرده است.

بعد نوبت به صاحب فصول می رسد، محمدحسین الاصفهانی، (1255) در الفصول الغرویة، اتّباعا لمبنا استاده حسابی در استصحاب دمیده است.

سپس نوبت به شیخ انصاری می رسد (1281) قهرمانی شیخ یکی از جاهایش استصحابش هست. بعد از شیخ می رویم سراغ آخوند ، آقا ضیاء، آقای نائینی، شیخ عبدالکریم حائری، آقای خویی، امام خمینی (1370 قمری استصحاب را می نویسند، و در خاتمه استصحاب می نویسد: قد فرغ من تسويده مؤلّفه الفقير روح اللَّه بن مصطفى الموسويّ‌ الخمينيّ، تاسع شهر رمضان المُبارك، سنة ألف و ثلاث مائة و سبعين في‌ بلدة محلّات، حامداً مُصلّياً على النبيّ و آله الطاهرين.[6] )

این از تاریخ استصحاب، کم کم وارد اصل استصحاب می شویم ولی قبل از بیان اصل استصحاب، فروعی که در بحث استصحاب شهید ثانی در تمهید القواعد آورده ص 271 را بیان می کنیم؛ حدود 20 ثمره برای استصحاب نقل کرده و آنها را میخوانیم و بعد وارد بحث آخوند می شویم که الاستصحاب ماهو...

 


logo