1404/03/05
بسم الله الرحمن الرحیم
اقل و اکثر استقلالی و ارتباطی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /اقل و اکثر استقلالی و ارتباطی
روایت: يَا عَلِيُّ! ثَمَانِيَةٌ إِنْ أُهِينُوا فَلاَ يَلُومُوا إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ: اَلذَّاهِبُ إِلَى مَائِدَةٍ لَمْ يُدْعَ إِلَيْهَا وَ اَلْمُتَأَمِّرُ عَلَى رَبِّ اَلْبَيْتِ وَ طَالِبُ اَلْخَيْرِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ طَالِبُ اَلْفَضْلِ مِنَ اَللِّئَامِ وَ اَلدَّاخِلُ بَيْنَ اِثْنَيْنِ فِي سِرٍّ لَمْ يُدْخِلاَهُ فِيهِ وَ اَلْمُسْتَخِفُّ بِالسُّلْطَانِ وَ اَلْجَالِسُ فِي مَجْلِسٍ لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ وَ اَلْمُقْبِلُ بِالْحَدِيثِ عَلَى مَنْ لاَ يَسْمَعُ مِنْهُ[1]
هشت گروهند که اگر اهانت شدند تقصیر خودشان هست:
کسی به مهمانی ای برود که دعوت نشده است، کسی که به صاحب خانه دائم دستور بدهد، کسی که طلب خیر از دشمنان دارد، کسی که از انسانهای بی شخصیت چیزی بخواهد، در اسرار مردم سعی کند سرک بکشد، آن کسی که در اسرار مردم سرک می کشد به دید فضول نگاهش می کنند، کسی که حاکم (مدیر) را سبک می کند (حتی در پوشش خیرخواهی) در مجلسی شرکت کند اهل باطل در آن شرکت کند،و کسی که حرف بزند برای کسانی که نمی خواهند از او بشنوند. (اینها دیگران را ملامت نکنند و خودش را ملامت کند)
خلاصه:
شک در مکلف به، گاه دوران الامر بین المتباینین هست که بحث شد، گاه شبهه محصوره هست و گاه غیر محصوره، تنبیهات شبهه محصوره و غیرمحصوره مطرح شد.
گاه دوران الامر بین الاقل و الاکثر هست و اقل الاکثر گاه استقلالی هستند و گاهی ارتباطی؛
مثال اقل و اکثر استقلالی در واجب توصلی: نمی داند یک میلیون بدهکار هست یا دو میلیون.
مثال مثال اقل و اکثر استقلالی در واجب تعبدی: نمی داند که آیا 5 نماز از او فوت شده یا چهار نماز، یا نمی داند چند روز روزه از او قضا شده، نه روز قدرمتیقن است و ده روز مشکوک هست.
در اقل و اکثر استقلالی مشکلی ندارد چون احتیاط در آن واجب نیست، اقل علم تفصیلی به وجوبش دارد و در اکثر هم شک داریم.
انما الکلام در اقل و اکثر ارتباطی که اقل و اکثر در هم تنیده هستند و اقل جدای از اکثر نیست و یک مجموعه هستند، مثلا نمی داند استعاذه قبل از حمد واجب است یا واجب نیست، یا جلسه استراحت بعد از سجده دوم واجب هست یا واجب نیست.
در اقل و اکثر ارتباطی حکم چیست؟
سه نظریه در اینجا هست:
نظریه اول: (نظریه مشهور) اینجا هم برائت عقلی جاری هست و هم برائت نقلی جاری هست.
نظریه دوم: نه برائت عقلی جاری هست و نه برائت نقلی جاری هست، (احتیاط می کنیم)
نظریه سوم: (نظریه آخوند) تفصیل اینکه برائت عقلی را جاری بدانیم و برائت نقلی را جاری ندانیم.
و اما القائلون بالبرائه فاستدلوا بامورٍ:
الاول: انّ الاقل واجبٌ علی کل حال، نفسیاً او غیریاً.
توضیح ذلک: اگر فرض بگیریم نماز دارای ده جزء است، در این استعاذه یا آن است که این ده جزء واجب است لاغیر (نه استعاذه) یا این است که استعاذه هم واجب است؛ اینجا این ده جزء می شود واجباً غیریاً و علی ای حال این ده جزء باید، دارد، شک داریم در اینکه این جزء یازدهم واجب است یا واجب نیست، شبهه شبهه بدویه می شود و در شبهه بدویه برائت جاری هست.
(اصل حرف این است که بهر حال به این ده جزء مهر وجوب خورده در اصل وجوب این جزء یازدهم شک داریم، اگر در اصل وجوبش شک نداشتیم و در مکلف به شک داشتیم چیز دیگری بود، در اصل وجوبش شک داریم)
لکن یلاحظ علیه:
اولا: چه کسی گفته مقدمه واجب واجب است؟ اصلا مقدمه واجب لغو هست چون خود آن واجب مرا دعوت می کند به اتیان مقدمه اش، اینکه مسلم گرفتید که اینجا یا وجوبش وجوب نفسی است یا وجوبش وجوب مقدمی هست درست نیست.
ثانیاً: بر فرض هم که بگوییم واجب است در آن جایی است که مقدمه از ذی المقدمه جدا باشد، اینجا مقدمه از ذی المقدمه جدا نیست، اعتباریاً جدایش می کنیم، ولی واقعیت و حقیقت این همانی هست.
شما پذیرفتید وجوب مقدمه را، پذیرفتید که این مقدمه هست، این پذیرش های شما بی حساب و کتاب هست و جای پذیرش برای اینها نیست.
اولا مقدمه واجب لیس بواجب، ثانیا سلمنا که واجب است، ما جایی این بحث را می کنیم که وجوب مقدمه وجوب منحازٌ ، یک ذی المقدمه ای واجب است به نام تفقه در دین، مقدمه این تفقه به حوزه رفتن است، پر واضح است که المقدمةُ شیءٌ و ذو المقدمةُ شیءٌ آخر، اما اینجا مقدمه با ذی المقدمه یکی است، یک واجب هست، نمی دانیم این یک واجب ده جزء دارد یا یازده جزء فهذا الدلیل لا یسمن و لا یغنی من جوع؛ تا برویم سراغ ادله شان که ببینیم آیا از آنها برائت استفاده می شود یا نمی شود.