« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

احکام ملاقی با بعضی از اطراف شبهه/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /احکام ملاقی با بعضی از اطراف شبهه

 

روایت: عن رسول الله (ص):يا علي! من لم يَقبل العذر من مُتنصل صادقا كان أو كاذبا لم يَنَل شفاعتي. [1]

کسی که عذر کسی را که عذر خواهی می کند چه صادق باشد و چه کاذب باشد مشمول شفاعتم نخواهد شد.

بحث عذر، در میزان الحکمه جالب بیان شده است، اولا عاقل عذر خواهی می کند نه لجاجت، ثانیا آن کسی که مورد اهانت قرار گرفته است باید اهل سعه صدر و پذیرش باشد، ثالثا گفته اند اقبل عذر اخیک فان لم تجد له عذرا فالتمس له عذرا، اگر دیدی زبانش بند آمد تو برایش عذر درست کن. این مفهوم بلند اخلاقی هست که پیام آور صفا در هر محیطی هست (چه خانه و چه …)

خلاصه:

تکلیف ملاقي شبهه محصوره چیست؟

آیا اجتنب عن النجسی که در ملاقی داریم شامل ملاقي هم می شود یا ملاقي حکم مستقل دارد؟

ملاقي حکم مستقل دارد و باید از دلیل های دیگر دنبال حکم مستقلش باشیم.

سید ابی المکارم ابن زهره این نظر را داشت که همان اجتنبی که در ملاقی هست شامل ملاقي هم می شود.

استدلّ به والرجز فاهجر، که رُجز و رِجز را بحث کردیم و گفتیم هیچکدام دلالت بر مراد ابن زهره ندارد.

آمدیم سراغ روایت:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى اَلْيَقْطِينِيِّ‌ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ(بن یزید، علامه و نجاشی تضعیفش کردند، و دلیلی بر وثاقت او پیدا نکردیم مگر اینکه صدوق در من لایحضر گفته من به روایاتی در این کتاب استناد می کنم که حجت است بین من و بین خداست) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ وَقَعَتْ فَأْرَةٌ فِي خَابِيَةٍ فِيهَا سَمْنٌ أَوْ زَيْتٌ فَمَا تَرَى فِي أَكْلِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ لاَ تَأْكُلْهُ فَقَالَ لَهُ اَلرَّجُلُ اَلْفَأْرَةُ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَتْرُكَ طَعَامِي مِنْ أَجْلِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌، إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ وَ إِنَّمَا اِسْتَخْفَفْتَ بِدِينِكَ إِنَّ اَللَّهَ حَرَّمَ اَلْمَيْتَةَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ‌. [2]

جابر بن یزید جعفی گفت مردی پیش امام باقر آمد و گفت موشی در یک ظرف بزرگ روغن در آن افتاد این روغن را بخورم یا نه؟ فرمود از این روغن نخور، مرد گفت: من این همه روغن را بریزم؟ برای من تحمل موش آسانتر است از اینکه این روغن را نخورم، حضرت فرمود: تحمل این موش برایت آسان است یعنی چه؟ دینت را زیر پا گذاشتی، خداوند میته را حرام کرده.

ابن زهره می تواند اینگونه استدلال کند که: سوال در اینجا در حقیقت از نجاست ملاقي است نه از نجاست ملاقی، یعنی اینکه این روغن را می توانم بخورم یا نمی توانم بخورم؟ امام علیه السلام هم نقطه تمرکزش هم روی نجاست ملاقی هست که میته هست، با همان استدلال می گوید این روغن را نخور، پس اجنتب عن المیته این ملاقي را که سمن است را می گیرد، از این می فهمیم که اجتنب عن الملاقی شامل ملاقي هم هست، عنوان مستقل نیست تا از دلیل آخر بجوییم هل انّ هذا حلال او هذا حرامٌ، بلکه همان عنوان هست، هر آنچه را که در میته می گویید اینجا هم بگویید، فاستدل ابن زهره بهذه الروایة علی بر اینکه حکم ملاقي همان حکم ملاقی هست و عنوان مستقل نیست.

در سوی مقابل ابن زهره مشهور هستند که می گویند حکم جدایی دارند، قد یکون حکم الملاقي حکم الملاقا و قد لا یکون حکم الملاقي حکم الملاقی.

لکن جواب داده شده که اولا سند این روایت ضعیف است چون عمرو بن شمر در این سند هست که نجاشی تضعیفش کرده است، آقا وحید بهبهانی هم که طوری خواسته درست کند رجالی نیست بلکه فحل در فقه و اصول هست، شیخ صدوق هم کان محدثاً و لم یکن رجالیاً. نجاشی رجالی هست که عمرش را در رجال گذاشته است، فعلی هذا نمی شود به این روایت اعتماد کرد. (پس از حیث سند این روایت مشکل دارد)

اشکال: اما متن بسیار متین است.

پاسخ: متانت متن را از ادبیات نمی توانیم بدست بیاوریم، چون ما در پاسخ به استفتائات نظر به ادیبانه سخن گفتن نداریم، می رویم سراغ خود پاسخ، اگر اینطور اشکال می کردید که از روایات دیگر هم این مضمون استفاده می شود که زیرپا گذاشتن حکم خدا ، استخفاف به آن شیء نیست،بلکه استخفاف به دین خداست، شما را تأیید می کردیم، ولی اینکه می گویید اینجا اینگونه هست می گوییم این ملاک ما نیست ، جاهای دیگر را حساب می کنیم و روی این متن حساب نمی کنیم حتی اگر این متن امتن متون باشد.

ثانیا: امام علیه السلام خواسته است با ادبیات سائل صحبت کند، ادبیات سائل این بود که اَلْفَأْرَةُ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَتْرُكَ طَعَامِي مِنْ أَجْلِهَا ، امام فرمود: إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ و نفرموده لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْمَیتَة، چون ادبیات سائل ادبیات فأره بود و امام هم با ادبیات او صحبت کردند و الا اگر قرار بود منهای ادبیاتش صحبت کند می فرمود که شما لم تستخف بالسمنی که توی آن فأره افتاده. این با ادبیات او صحبت کردن نمی تواند دلیل بر این باشد که امام علیه السلام ملاقي نجس را نجس می داند.

یمکن ان یقال: امام علیه السلام می خواسته جواب سوال را بدهد و می خواستند بگویند خوردن این روغن وجوب اجتناب دارد بخاطر اینکه با نجاست ملاقات کرده یعنی همان اجتنب عن المیته می گیردش.

ثالثا سوال سائل از مقوله دیگر است، و آن این است که در یک پاتیل بزرگ یک موش کوچک افتاده، این همه روغن را دور بریزم بخاطر یک موش کوچک؟ امام می فرماید میته فرق نمی کند موش کوچک باشد یا حیوان بزرگ و کوچک و بزرگی دلالت نمی کند.

وانگهی اینجا قطعا روغن جامد که نبوده، خصوصا اگر روغنی که در حال جوش بوده موش در این روغن متلاشی شده است و در حقیقت این متنجس نیست، ملاقي نیست بلکه خود ملاقی هست.

علی ایّ حال بحث این است که آیا ملاقي حکم ملاقی را دارد؟ همان اجتنب عن النجسی که در ملاقی هست شامل ملاقي هم می شود ؟ ابن زهره گفت می شود و دو دلیل آوردند که هر دو دلیل مورد نقد قرار گرفت.

اما دلیل المشهور که ملاقي حکم خودش را دارد:

گاه ملاقي به دلیل حکم خودش نجس می شود و گاه نجس نمی شود.

دلیل اول : دلیل اول مشهور این روایت معروف هست:

مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلطُّوسِيُّ‌ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(محمد بن ابی عمیر) عَنْ أَبِي أَيُّوبَ(ابراهیم ابو ایوب خزاز، ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ‌ (الثقفی، ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌: وَ سُئِلَ عَنِ اَلْمَاءِ تَبُولُ فِيهِ اَلدَّوَابُّ وَ تَلَغُ فِيهِ اَلْكِلاَبُ(سگها هم در آن آب می خورند) وَ يَغْتَسِلُ فِيهِ اَلْجُنُبُ قَالَ إِذَا كَانَ اَلْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ‌. [3]

سند صحیح است:

مفهومش این است که اذا لم یکن قدر کرٍّ، یُنجّسه شیءٌ، اگر قلیل باشد نجس می شود، و این میته که افتاده این آب قلیل را نجس می کند، یعنی حساب خودش را دارد، یعنی جداگانه بحث می کنیم که آیا این ملاقي هل هی نجس ام لا.

روایت دوم:

وَ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ(بن عیسی) يَعْنِي اِبْنَ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: إِذَا كَانَ اَلْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ‌. [4]

روایت بعد:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ‌(ثقه) عَنِ اَلْعَبَّاسِ يَعْنِي اِبْنَ مَعْرُوفٍ‌(قمی، ثقه) عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِيرَةِ‌(جلیل ثقه) عَنْ أَبِي أَيُّوبَ(الخزاز،ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ‌(الثقفی، ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: قُلْتُ لَهُ اَلْغَدِيرُ فِيهِ مَاءٌ مُجْتَمِعٌ تَبُولُ فِيهِ اَلدَّوَابُّ وَ تَلَغُ فِيهِ اَلْكِلاَبُ وَ يَغْتَسِلُ فِيهِ اَلْجُنُبُ قَالَ إِذَا كَانَ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ اَلْحَدِيثَ‌. [5]

ملاحظه بفرمایید تا جلسه آینده.

 


logo