1404/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام ملاقی با بعضی از اطراف شبهه/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /احکام ملاقی با بعضی از اطراف شبهه
روایت: عن رسول الله (ص): يا علي! شر الناس من باع آخرته بدنياه. وشر من ذلك من باع آخرته بدنياه غيره.[1]
بدترین انسانها کسی هست که آخرتش را به دنیا بفروشد، و بدتر از او کسی است که آخرتش را به دنیای دیگران بفروشد.
خلاصه:
سخن پیرامون ملاقی شبهه محصوره هست، نمی دانم ظرف شماره یک نجس است یا ظرف شماره دو نجس هست، اتفاقا چیزی با ظرف شماره یک اصابه کرد، هل هذا ینجس ام لا ینجس؟
آیا عنوان اجتنب عن النجس ملاقي را هم می گیرد یا فقط ملاقی را می گیرد و اجتناب از ملاقي نهیٌ مستقلٌ؟
یا دلیل بر وجوب اجتناب داریم یا نداریم؟
این یک بحث اصولی ریشه دار هست، در اینجا سه قول هست:
یک. وجوب اجتناب از نجس ملاقي را هم می گیرد.
دو. وجوب اجتناب از نجس ملاقي را نمی گیرد، مگر اینکه دلیل خاص داشته باشیم.
سه. تفصیل آخوند .
اما قول اول: مثل اینکه از قهرمانان این قول ابن زهره حلبی هست، (سیدحمزه ابن علی بن زهرة الحلبی) قرن ششم:
ایشان معتقد است اجتنب عن النجس هم ملاقي را می گیرد و هم ملاقی را میگیرد، همان دلیل که می گوید از میتة اجتناب کن، همان دلیل می گوید از این شیء که به میته اصابت کرده هم اجتناب کن.
غنیه: وظاهر قوله تعالى (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ)(اعراف 157) وقوله (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) وقوله (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ) لأنه يقتضي تحريم استعمال الماء المخالط للنجاسة مطلقا، من غير اعتبار بالكثرة وتغير أحد الأوصاف ، وإنما يخرج من ذلك ما أخرجه دليل قاطع.[2]
عمده دلیل همان وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ هست، از رجز (یعنی نجاست) اجتناب کن، دم رُجز است فاهجر، این لباسی هم که به این دم اصابت کرده رجز است فاهجر.
قبل از تحلیل استدلال این را می گوییم که قرآن قانون اساسی دین است، این قانون اساسی را باید با تفسیر اهل بیت فهمید، بلاتشبیه قانون اساسی را بدون قوانین مجلس نمی شود شناخت و شیوه اجرای این قانون اساسی را مجلس می گوید، فعلی هذا استدلال این آیه آن هم در امری که مشکوک هست آیا ملاقي مصداق رجز هست یا نیست، این استدلال درستی نیست.
نکته: در قرآن 9 بار واژه رِجز و یک بار رُجز: بقره 59: اعراف 134، 135 ، 139، 162؛ انفال 11؛ عنکبوت34؛ سبأ5؛ جاثیه 11
در همه این 9 مورد رِجز در چیزی غیر نجس بکار رفته الا یک مورد، و آن آیه 11انفال ، اینجا فقط به معنای قذارت یعنی جنابت بکار رفته است.
﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ﴾[3]
(یاد آورید) هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فراگرفت؛ و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند(غسل کنید)؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد!
در جنگ بدر دلهره بسیار زیاد بود، 313 نفر مقابل 1000 نفر، نفرات، سلاح و مرکب متوازن نبود، اینجا مدد غیبی به کمک مسلمین آمد، خداوند بر دلهایشان آرامش فرستاد که از دشمن نترسید که خدا کمکتان می کند، آرامش آنچنانی در حدی که برخی محتاج به آب شدند.
این رجز در آیه همان جنابت است ولی 8 بار از رجز عذاب و غیر عذاب اراده شده، یک بار در قرآن رُجز بکار رفته ﴿وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾[4] .
استدلال ابن زهره به این رُجز هست، می گوید نجس، رُجز است و این هم که به نجس اصابت کرده رُجز است والرُجز فاهجر پس از ملاقی هم باید اجتناب کرد.
سخن این است که واژه رُجز در قرآن یک بار بیشتر بکار نرفته است، سه احتمال در معنای رجز هست:
یک. عذاب ؛ و الرُجز فاهجر یعنی از اسباب عذاب کناره گیری کن.
دو. وثن (بت)
سه. قذارت؛ قذارت معنوی مانند بخل و یا قذارت ظاهری مثل جنابت.
به هر یک از این معانی باشد (بت، عذاب، قذارت) از باب این است که به در بگویند تا دیوار بشنود؛ این خطاب در ظاهر به پیامبر است ولی مخاطب واقعی مردم هستند، مانند این آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾ [5] پیامبر که مشرک نمی شود بلکه این خطاب به مسلمانان است که اگر مشرک شوید اعمالتان حبط می شود.
سوال: سخن این است که آیا این آیه دلالت بر وجوب اجتناب از ملاقي دارد یا ندارد؟
پاسخ: اولا معلوم نیست که پاسخ از رُجز قذارت باشد چه بسا بت یا عذاب باشد، این ربطی به استدلال ندارد، اگر هم قذارت باشد، قذارت معنوی هست مانند بخل و حسد و مانند اینها، یک احتمال این است که قذارت باشد اما این چه منافاتی دارد که قذارتٌ مستقلةٌ، اجتناب مستقل داشته باشد، منی یک قذارت دارد، ملاقی با منی یک قذارت دیگر؛ پس این آیه شریفه اثبات نمی کند که همان اجتنب عن النجس شامل ملاقی هم می شود؛ پس به این آیه استدلال کردن و وجوب اجتناب از ملاقی را گفتن ، لا دلیل علیه.
آنچه اینجا مهم هست روایتی هست که در این باب رسیده است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى(صاحب النوادر، ولکنه یکثر الروایة عن الضعفاء) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى اَلْيَقْطِينِيِّ(ثقه، تنها ابن ولید استاد شیخ صدوق به او ایراد گرفته آنهم به روایاتی که از یونس دارد) عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ(الصیرفی، ثقه) عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ(نجاشی و علامه در خلاصه تضعیفش کردند، اما آقا باقر وحید بهبهانی گفته قال جدی العلامه یعنی ملامحمدتقی مجلسی در روضة المتقین تمایل پیدا کرده که عمرو بن شمر آنطور که می گویند نیست و می شود اعتماد کرد. روضه ج14ص 77: و اعلم أن علي بن إبراهيم روى أخبارا كثيرة في تفسيره عن عمرو بن شمر، عن جابر و كذا باقي الأصحاب و كان ذلك لما رأوها موافقة لباقي أخبار الأئمة عليهم السلام اعتبروها و المصنف روى عنه كثيرا و قال: اعتقد أنه حجة فيما بيني و بين ربي، و لم نطلع على رواية تدل على ضعفه و ذمه بخلاف باقي أصحاب جابر …؛استاد: سخن این است که گاهی می گوییم او غالی است، غلو تهمت چسبیدنی نیست، یک روایتش این است که امیرالمومنین مامور این است که بگوید بهشت و جهنم افراد را مشخص می کند، صحبت این نیست که امام از پیش خودش این کار را بکند بلکه خدا به او این اجازه را داده، اما نگفته اند ضعفش بخاطر غلوش هست بلکه گفته اند ضعفش بخاطر کذب و وضعش هست، آقای خویی هم در معجم او را تضعیف کرده است، بنابراین اگر بخواهیم به این روایت به تنهایی استناد کنیم درست نیست و قابل دفاع هم نیست) عَنْ جَابِرٍ(بن یزید جعفی، ثقه، امام به او فرمود خودت را به دیوانگی بزن، او هم اجرا کرد، بعد از مدتی هم امام فرمود عاقل شو، بعدا معلوم شد خلافت قصد گرفتنش را داشتند وقتی دیدند دیوانه هست منصرف شدند) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ وَقَعَتْ فَأْرَةٌ فِي خَابِيَةٍ فِيهَا سَمْنٌ أَوْ زَيْتٌ فَمَا تَرَى فِي أَكْلِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ تَأْكُلْهُ فَقَالَ لَهُ اَلرَّجُلُ اَلْفَأْرَةُ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ أَنْ أَتْرُكَ طَعَامِي مِنْ أَجْلِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ وَ إِنَّمَا اِسْتَخْفَفْتَ بِدِينِكَ إِنَّ اَللَّهَ حَرَّمَ اَلْمَيْتَةَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ. [6]
دلالت حدیث جلسه آینده بحث خواهد شد.